Monday, March 28, 2016

ديل توتروغو Dil Tutruğuامانت زبان


دیل توتروغو Dil Tutruğu

امانت زبان

 

مئهران باهارلی ٢٠٠٨


(بو بیر آری تورک‌جه دئنه‌مه‌سی‌دیر)

ایستئفان نئمانیا (اؤلوم ١٢٠٠ دوْغوش ایلی)، نئمانیچ خاقان‌لیغی ایله سیرب اورتودوکس کیلیسه‌سی‌نین قوُروجوسودور. نئمانیانیچ اوْغوشو، سیرب اوُلوسونون اوْلوشماسی اوُغروندا چوخ‌جا چابالاییپ، سونوندا اون‌ایکینجی یوز‌ایل‌ده بو اولوسون ته‌مه‌لی‌نی آتمانی، ییمه سیرب اورتودوکس کیلیسه‌سی‌نین باغیم‌سیزلیغی‌نی ساغلامانی باشارابیلمیش‌دیر. ایستئفان نئمانیانین «دیل توُتروغو» آدی ایله بیلینه‌ن توُتسوغو، سیرب‌لار اوچون اولوسال بیر آنلاشما قوْنوموندادیر. آراسیرا سیربیستان´ین گون‌ده‌لیک، ییمه ده‌رگی‌له‌ری‌نده یایینلانان بو توُتسوغو، اؤلکه‌نین بوتون ائییتیم ایله اوُرال قوُروم‌لاری‌نین هؤره‌ک‌له‌ری‌نه آسیلمیش اولاراق گؤرمه‌ک اولاسی‌دیر. نئمانیا بو بیتی‌ده «دیل»ی «اولوسون اؤزو» دییه تانیم‌لاییر.

Friday, March 25, 2016

در دفاع از تات‌ها، تالش‌ها،گیلک‌ها و حقوق و زبانشان

در دفاع از تات‌ها، تالش‌ها،گیلک‌ها و حقوق و زبانشان


مئهران باهارلی

۱-این نوشته در باره‌ی لزوم ایجاد اعتماد بین ملت تورک و دیگر گروه‌های ملی ساکن در تورک‌ایلی و همسایه‌گانش، روش‌های بهبود روابط بین آن‌ها، و چگونه‌گی حمایت و دفاع از زبان و حقوق دسته‌ی دوم توسط خلق تورک است.

۲-باید از رفتار ندیدن گروه‌های ملی غیر تورک در تورک‌ایلی دست برداشت. تورک‌ها باید از زبان و حقوق تالش‌ها، تات‌ها، گیلک‌ها و دیگر گروه‌ها و زبان‌های رایج در منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران (تورک‌ایلی) دفاع کنند.

۳-در مورد ملت تورک، احترام و شناختن حقوق ملل دیگر که با ما در یک جوغرافیا زندگی می‌کنند، ربطی به اومانیسم افراطی ندارد. لازمه‌ی اومانیسم و سیاست اخلاقی، و نتیجه‌ی واقع‌گرائی سیاسی و خودی کردن امر حقوق بشر است. شما اگر حقوق دیگران را به رسمیت نشناسید، دیگران هم البته حقوق شما را به رسمیت نخواهند شناخت و نمی‌شناسند.

۴-باید این مطلب را روشن کرد که در حال حاضر این زبان و فرهنگ تورکی نیست که فرهنگ و زبان‌های تالش و تات و گیلک را تهدید می‌کند. بلکه زبان و فرهنگ فارسی است که به سرعت آن‌ها را نابود می‌سازد (مساله‌ی استحاله‌ی تاریخی و طبیعی زبان‌های تالشی و تاتی توسط زبان تورکی یک مساله‌‌ی مهم و در خور بررسی، اما جداگانه است).

۵-باید از تحقیر و توهین به ملل گیلک، تالش، تات و ... با «نیم‌زبان»، گویش و یا لهجه‌ی فارسی-تاجیکی نامیدن آنها اکیدا اجتناب کرد. این سیاست قومیت‌گرایان افراطی فارس، پان‌ایرانیسم و دولت ایران است که ملل و زبانهای غیر فارسی مذکور را زبان‌های ناقص و ناکامل و نیمه و یا به عنوان گویش و یا لهجه‌های زبان فارسی تقدیم کند. زبان‌های تاتیک، تالشی، گیلگی، مازندرانی، زبان‌های کوردیک، لوری، بلوچی، سمنانی و ... هیچ‌کدام نیم‌زبان، گویش و یا لهجه‌ی زبان فارسی و تاجیکی نیستند. هر یک زبان‌هایی مستقل و متعلق به خانواده‌ی زبان‌های ایرانیک هستند.

۶-مفید خواهد بود که در مناطق تورک‌نشین-تالش‌نشین، پلاکاردها و اعلامیه‌های فعالین تورک به دو زبان تورکی و تالشی، در مناطق تورک‌نشین - تات‌نشین، به دو زبان تروکی و تاتی و در مناطق تروک‌نشین - گیلک‌نشین به دو زبان تورکی و گیلگی تهیه و منتشر شود.

۷-یک روش دیگر حمایت از زبان‌های مذکور، حمایت صریح و علنی فعالین تورک از زبان‌های تالش، گیلگی و تاتی و دفاع قاطع از ضرورت رسمی شدن این زبان‌ها در مناطقی که رایج‌اند هست.

۸-باید از حق خودگردانی اداری و سیاسی تالش‌ها، گیلک‌ها و تات‌ها در مناطقی که به شکل کومپاکت اکثریت جمعیتی را تشکیل می‌دهند، حتی در داخل تورک‌ایلی حمایت کرد.

۹- در نشریات منتشره در تورک‌ایلی (منطقه‌ی ملی تورک‌نشین در شمال غرب ایران) علاوه بر متون و نوشته‌های تورکی، باید به متون و نوشته‌ها به دیگر زبان‌های رایج در آن هم جای داده شود. زیرا سرزمین تورک‌ایلی به یک درجه وطن همه‌ی اقلیت‌های ملی ساکن و زبان‌های موجود در آن، تورک و غیر تورک، است.

۱۰-در کتب مربوط به فرهنگ و تاریخ و جوغرافیای تورک‌ایلی می‌باید به گروه‌های غیر تورک ساکن در آن نیز پرداخت. به عنوان نمونه در کتب ضرب‌المثل‌های تورک‌ایلی، باید علاوه بر تورکی، ضرب‌المثل‌های دیگر زبان‌های رایج در آن نیز جای داده شوند. ایضا در کتب مشاهیر تورک‌ایلی، موسیقی تورک‌ایلی، فولکلور تورک‌ایلی و ... که همه می‌باید شامل مشاهیر و موسیقی و فولکلور و ... ملل غیر تورک ساکن در تورک‌ایلی نیز باشند. (کتب تاریخ تورک، ضرب‌المثل‌های تورکی، مشاهیر تورک، موسیقی تورک، فولکلور تورک، .... موضوع دیگری است و منحصرا به تورک‌ها اختصاص دارد).

۱۱-علاوه بر لاتینیزاسیون الفبای تورکی، باید از لاتینیزاسیون خطوط زبان‌های تالشی، تاتی و گیلکی .... نیز فعالانه حمایت کرد.

۱۲-موارد بالا عموما و با اصلاحاتی در موارد مشخص، قابل تعمیم به دیگر اقلیت‌های ملی ساکن در تورک‌ایلی، اعم از فارس، کورد، ارمنی، آسوری و یهودی و .... نیز است.

۱۳-ما به عنوان تورک نه تنها با ارمنی‌ها، بلکه با فار‌س‌ها و کوردها و آسوری‌ها و اخیرا تالش‌ها و تات‌ها هم باید وارد دیالوگ سازنده و مثبت شویم، بین آن‌ها و شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی و فرهنگی قومیت‌گرای افراطی تورک‌ستیزشان فرق بگذاریم. اما باید واقع‌گرا بود و فراموش نکرد که دیالوگ و ارتباط امری دو طرفه است و ما صرفا یک طرف و پایه‌ی دیالوگ آرمانی را تشکیل می‌دهیم. و این به تنهائی کافی نیست.

۱۴- باید از ساده‌انگاری دوری کرد و درجه و وسعت نفوذ و انعکاس و مقبولیت تبلیغات و افکار گروه‌های افراطی مذکور در میان مردم هدفشان (فارس، کورد، ارمنی، آسوری، تالش، تات، ....) را به دقت و بدون پیش‌داوری و بی‌طرفانه تثبیت کرد. به عنوان نمونه در ایران درجه‌ی نفوذ افکار و حسیات تورک‌ستیزی و ترک‌هراسی در جامعه‌ی فارس (توده و نخبه‌گان) چیزی حدود ۵۰ درصد، اما در جامعه‌ی ارمنی تقریبا صد در صد و در جامعه‌ی یهودی نزدیک به صفر است.

۱۵-در غیر این صورت، کار از ساده‌انگاری به ساده‌لوحی و خودزنی - که به نوعی خصلت ملی ما تورک‌ها شده - کشیده خواهد شد. همانطور که در جنگ جهانی اول در اورمیه کشیده شد و نتیجه‌ی اعتماد ساده‌لوحانه و عجز از درک موفقیت و گسترده‌گی تهییج و بسیج توده‌های آسوری و ارمنی و کورد توسط رهبران افراطی‌شان و حامیان تورک‌ستیزتر غربی و صلیبی‌شان، شد صد و چهل هزار کشته‌ی تورک  ....

۱۶-در مورد تالش‌های جمهوری آزربایجان، دولت ایران و ارمنستان به سرعت در حال تبدیل آن‌ها به یک نیروی ضد تورک و معضل سیاسی در حد قاراباغ هستند. ایضا در داخل جمهوری اسلامی ایران در تورک‌ایلی، دولت ایران با صرف هزینه‌های هنگفت در حال بسیج موفقیت‌آمیز تالش‌ها (در استان‌های گیلان و اردبیل)، گیلک‌ها (در استان گیلان) و تات‌ها (در استانهای قزوین و مرکزی، آزربایجان شرقی و اردبیل) بر علیه همسایه‌گان تورکشان است. بحث در اینجا در باره‌ی سیاست راهبردی دولت ایران برای رستاخیز هویت تالشی (و تاتی، گیلکی) هم در جمهوری آزربایجان و هم در ایران بر اساس تورک‌هراسی شدید و تورک‌ستیزی تهاجمی (مانند ایجاد هویت ملی مودرن ایرانی بر اساس تورک‌هراسی شدید و تورک‌ستیزی تهاجمی در دوره‌ی مشروطه)، و تبدیل آن به یک نیروی ضد تورک و معضل سیاسی حتی نظامی در حد معضل قاراباغ است. به حدی که می‌توان گفت الان «در داخل ایران»  آن چنان نیروهای فرهنگی و سیاسی تالش و تات تحت حمایت دولت ایران بوجود آمده‌اند که در تورک‌ستیزی افراطیون داشناک و پ‌ک‌ک در مقابل آن‌ها معصوم می‌مانند...

۱۷-به عبارت دیگر دولت ایران یک استراتژی بسیار دقیق برای محاصره‌ی منطقه‌ی ملی تورک- تورک‌ایلی و تکه پارچه و مضمحل کردن همه‌جانبه‌ی آن از اطراف و از درون را، از شرق (استان‌های گیلان و اردبیل) توسط تالش‌ها و گیلک‌ها، از داخل توسط تات‌ها (استان‌های قزوین، مرکزی، آزربایجان شرقی، اردبیل)، در جنوب (استان‌های تهران، البورز، مرکزی، قوم، همدان) توسط فارس‌ها، در غرب (استان‌های آزربایجان غربی، کوردستان، کرمانشاه، همدان و زنجان) توسط کوردها و در شمال توسط ارمنی‌ها را طراحی و در حال اجرایی کردن است


همه‌ی زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء می‌باید رسمی شوند
رفع بعضی از شبهات در باره‌ی رسمیت زبان تورکی
باز هم معضل رسمیت زبان تورکی
دهکده‌ی جهانی و زبان فارسی
رسمی بودن انحصاری زبان فارسی در تضاد با حقوق بشر، دموکراسی و مودرنیته
افول ستاره‌ی زبان فارسی به عنوان زبان رابط. فارسی می‌باید به مرزهای طبیعی خود عقب‌نشینی کند
عقبگرد به سنگر ملی، مشترک و سراسری
اعلامیه جهانی حقوق زبانی  Universal Declaration of Linguistic Rights
در دفاع از تاتها، تالشها، گیلکها و حقوق و زبانشان
مصوبه‌ی حکومت احمدی‌نژاد در باره‌ی تدریس اختیاری دو واحد درسی اختیاری زبان و ادبیات تورکی در دانشگاهها

Wednesday, March 23, 2016

سماع تورک بر دو گونه است: سماع مولوی و سماه قیزیل‌باشی

سماع تورک بر دو گونه است:

سماع مولوی و سماه قیزیل‌باشی

 

مئهران باهارلی- ٢٠٠٢


سؤزوموز

اهمیت اشتراک زنان در آیین‌های تورکی سماه و سماع

١-در جهان اسلامی غیر تورک به ویژه در دنیای ایرانیک‌زبان، در طول تاریخ خواننده‌گی و خنیاگری و نواختن اسباب طرب، زشت و زننده شمرده شده است. دست‌افشانی و پای‌کوبی و رقصیدن در مجالس ﻋمومی حتی بسیار بیش‌تر از آن‌ها مذموم و ننگ‌آور و موهن و شرم‌آور بود. این، بر خلاف وضعیت موجود در اوروپا و جهان تورکیک همان دوره است که رقص، هنر و حرفه‌ای معتبر بود که ﻏالبا در صحنه‌های تئاتر و برای هنرنمائی و یا سرگرم نمودن حاﺿران و خوش‌گذرانی بیننده‌گان، از سوی زنان و مردان به طور فردی و یا جمعی و مختلط اجرا می‌شد.

٢- بنا به نوشته‌های متعدد تاریخی از جمله سیاحان و مبشرین و دیپلومات‌های اوروپائی، در دوره‌ی اسلامی بسیاری از گروه‌های غیر تورک به ویژه ایرانیک‌زبانان و در این میان تاجیک‌های ایران (فارس‌های بعدی)، آواز خواندن و رقصیدن را حرفه‌ی زنان روسپی و لوده‌گان و مسخره‌گان و بزه‌کاران و مجرمان می‌دانستند و به مردان هرگز اجازه‌ی رقصیدن نمی‌دادند. این سخت‌گیری در مورد زنان به مراتب شدیدتر بود. چنانچه هیچ زنی به جز «زنان روسپی بی قدر و بدنام» آن هم در مجامع خاص (عیاشی) و به منظور تحریک و تهییج مردان بدین کار قبیح یعنی رقصیدن و رقاصه‌گی نمی‌پرداخت.

٣- در تصوف اسلامی ویا اسلام متصوفه‌ی غیر تورک، مانند اسلام متشرعه، کلا روح مردسالاری غلبه داشت. صوفیان برجسته همه مرد بودند، تصوف و عرفان راهی مردانه تلقی می‌شد و بسیاری از مشایخ نیز نسبت به زنان نظر منفی داشتند. در این بستر کلی، پدیده‌هائی چون رابعه عدویه و یا پذیرفته شدن زنان در سلک مریدان ابوسعید ابوالخیر استثناهائی فوق العاده نادراند.

٤-عنصر تساهل و تسامح دینی عموما در میان گروه‌های تورکیک و به ویژه در سرزمین آناتولی در نتیجه‌ی سبک زنده‌گی و معیشتی و تعامل و هم‌زیستی با اقوام و ملل و فرهنگ‌های دیگر، و در این میان با کشورها و مردمان مسیحی و اوروپایی، در طول زمان به شکل نهادینه در آمده است. در جهان اسلام تنها در قلمروی دولت عثمانلی بود كه بكتاشی‌یان علوی و مولوی‌یان سنّی می‌توانستند آزادانه طبق طریقت - مذهب خود عمل کرده و در کنار یک‌دیگر بزیند و از حرمت فراوان نیز برخوردار شوند.

٥- تنها در طریقت‌های تورکی بکتاشیه، قیزیل‌باشیه، مولویه و .... که زیرمجموعه‌ی اسلام متصوفه‌ی تورک شمرده می‌شوند است که شعر و رقص و عرفان و موسیقی و زیبائی‌شناسی و تصوف این چنین گسترده و عمیق درهم ‌آمیخته‌اند. بی‌ طرفی جنسیتی این طریقت‌های تورکی، رعایت حقوق و احترام به منزلت برابر زنان با مردان، و به ویژه اشتراک زنان در مراسم آیینی سماع و سماه، نمونه‌ای منحصر به فرد در جهان اسلامی است.


Tuesday, March 22, 2016

Rıza Serraf ريضا صرراف


Amérika'da yaxalanıp tutuqlanan Rıza Serraf (Zarrab) da, İran'da tutuqlanan Babek Zencani kimi Türk'dür. Béle kimliksizleşmiş, fasid ve Farsçılıǧa qulluq éden Türkleri, İran'da ve Türkiye'de daha da kimliksizleşen İslamçıların qoruması ve qullanması, kimseni şaşırtmamalıdır.

 آمئريکادا ياخالانيپ توتوقلانان ريضا صرراف (رضا ضراب) دا، ايراندا توتوقلانان بابک زنجاني کيمي تورک'دور. بئله کيمليکسيزله‌شميش، فاسيد و فارسچيليغا قوللوق ائده‌ن تورکله‌ري، ايراندا و تورکييه‌ده داها دا کيمليکسيزله‌شه‌ن ايسلامچي‌لارين قوروماسي و قوللانماسي، کيمسه‌ني شاشيرتماماليدير

در حمايت و عدم حمايت از مواضع برخي از مقامات و شخصيتهاي تورک


در حمايت و عدم حمايت از مواضع برخي از مقامات و شخصيتهاي تورک

اصل کلي اين است:

بسته به شرايط خاص هر منطقه در يک انتخابات مشخص مي‌توان از مواضع مثبت برخي مقامات رژيم بنيادگراي فارس که در آن مقطع خاص مدافع منافع ملي مشخص و قابل تعريف خلق تورک باشند حمايت کرد. مانند انتخاب قاضي‌پور در مقابله با توسعه‌طلبي کوردي و بعضي سياستهاي ضد تورکي رژيم و تلاش گروههاي کورد براي ايجاد شناسنامه کوردي-کوردستاني براي اورميه ...

حمايت از مواضع مثبت اينگونه افراد لازمه ی مصلحتگرائي سياسي و پايبندي به موازين اخلاقي (قدرداني از مواضع مثبت آنها به موازات انتقاد از مواضع منفي آنها) است. اما به معني تائيد همه مواضع سياسي و يا ايدئولوژيک ديگر آنها (بنيادگرائي شيعي، ذوب در ولايت، جنسيت‌زدگي، فرهنگ سياسي مبتذل، ..) و نظام جمهوري اسلامي فارس و شيعي که اين اشخاص بدان وابسته‌اند، و يا قهرمان‌سازي از اين مقامات نظام جمهوري اسلامي نيست و نبايد باشد.

دقيقا به دليل همان منافع ملي خلق تورک است که بايد از عمال و نوکران بي‌هويت شده و به لحاظ سياسي-اقتصادي فاسد مانند ضراب و زنجاني، که در عمر خود قدمي، آگاهانه و يا ناآگاهانه در راه خلق تورک برنداشته‌اند، حمايت نکرد. برعکس، بايد اينگونه ذوب شدگان در هويت ايراني-فارسي را قبل از ديگران و علنا و شديدا محکوم نمود و طرد کرد. اين رفتار نيز لازمه تقيد به اصول اخلاقي و مصلحتگرائي سياسي است.

در لزوم به‌روز کردن مراسم تورکي کوسا ناقالدي


در لزوم به‌روز کردن مراسم تورکي کوسا ناقالدي

زنده نگاه داشتن فرهنگ تورک و اجراي سنن و آئينهاي تورکي فوق العاده امر مفيد و واجبي است. اما در اين امر بايد مواردي در آنها که با فرهنگ معاصر مدني و جهان‌شمول بشري در تضادند را به روز کرد


مثلا در نقل ضرب المثلها در کتب و رسانه‌ها و نشريه‌ها، آنهائي که زنان را انسان درجه دو به حساب مي‌آورند و يا داراي عناصر تبليغ خشونت و حيوان‌آزاري و تحقير کننده اقوام و جماعتها و گروههاي انساني و اجتماعي و جنسيتي و اعتقادي گوناگون ... هستند بايد - به جز در کتب مرجع و تحقيقات علمي و آثار ادبي خاص - حذف شوند و مورد استفاده عمومي قرار نگيرند.


در باره مراسم تورکي کوسا ناقالدي، کوسا کوسا و .... هم به نظر من رنگ‌آميزي صورت يک فرد به رنگ سياه مشکل‌دار است. زيرا اين امر، عينا مانند تيپ حاجي فيروز فارسي، باقيمانده و يا متاثر از فرهنگ برده‌داري و ... است. از اين جهت بهتر است رنگ کردن چهره اين شخصيت به صورت يک سياه‌پوست، تَرْک شود.

تاجيک-دري‌زبانهاي افغانستان را نبايد فارس ناميد

همانگونه که خود افغانستانيها هم قبول کرده‌اند، تاجيک-دري‌زبانهاي افغانستان را مطلقا نبايد فارس ناميد. اين سياست رسمي دولت ايران است که تاجيک و دري‌زبانهاي افغانستان را، از جمله با رايج ساختن فرهنگ و لهجه و کلمات فارسي تهراني در آن کشور، به فارس تبديل کند. و در اين امر فارسسازي بالنسبه موفق هم شده است. چنانچه دري‌زبانهاي شيعي اين کشور آلت دست سياستهاي قوميتگرائي افراطي فارسي شده روزبروز موضع ضد ترکي نژادپرستانه‌تري مي‌گيرند.

هزاره‌هاي شيعي و سني در افغانستان دو حزب جداگانه دارند. آن گروه از هزاره‌ها که به ماشه سياستهاي فارسگرائي افراطي دولت ايران تبديل شده، همان حزب شيعي آنهاست. تورکيکهاي افغانستان بخصوص ازبيکها کمابيش در باره خطرات فارسگرائي و نژادپرستي آريائي و نيروي پشت سر آن يعني دولت ايران آگاه شده‌اند.

سياست کلي در افغانستان بايد جداکردن فارسهاي ايران در درجه اول از تاجيک -دريهاي سني اين کشور و در درجه دوم از همه آنها باشد. در اين راستا فارسي نناميدن زبان تاجيکي-دري و خود تاجيکها-دريها امري حياتي است. افغانستانيها اکنون اين مساله را متوجه شده و بر آن تاکيد دارند و سعي دارند از استعمال کلمات فارسي تهراني و مصوبات فرهنگستان حداد پرهيز کنند.

Thursday, March 17, 2016

مراسم و آئین‌های التقاطی و فراملی یلدا، چهارشنبه سوری، نوروز، هفت‌سین و سیزده بدر

 

مراسم و آئین‌های التقاطی و فراملی

یلدا، چهارشنبه سوری، نوروز، هفت‌سین و سیزده بدر

 

مئهران باهارلی

Wednesday, March 14, 2012

 

سؤزوموز

 

آئینهایی که در این نوشته به طور خلاصه بررسی و تقدیم شده‌اند همه التقاطی و فراملی‌اند و در ظهور و تطور آن‌ها فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و گروه‌های ملی و اتنیکی متعدد منطقه، از جمله عیلامی-ایلامی، بین النهری، سومری، فنیقی، مصر باستان، مدیترانه‌ای، خاورمیانه‌ای، آسیای میانه‌ای، قفقازی، آفریقای شمالی و ... منسوب به گروه‌های زبانی مختلف زاگروکاسپین، سامی-سمیتیک، تورکیک، ایرانیک، اوروپائی، آلتائیک، موغولیک و ... با اعتقادات و باورها و ادیان و مذاهب گوناگون، به درجات مختلف نقش داشته و سهیم بوده‌اند. هر کدام از این اقوام و تمدن‌ها گاهاً آئین‌های مذکور را از فرهنگ‌ها و تمدن‌هایی که با آن‌ها در تماس و همسایه بوده‌اند اقتباس نموده و سپس آن‌ها را مطابق با روحیات و خلق و خوی و سنن و شرایط اقلیمی و معیشتی خویش بومی‌سازی کرده‌اند. در اغلب موارد نیز آن‌ها را با آئین‌های مشابه و هم‌سان قبلاً موجودی که داشته‌اند تلفیق و درهم آمیخته متطور نموده‌‌اند.   

اما دولت ایران، پان‌ایرانیست‌ها و قومیت‌گرایان افراطی فارس واقعیت‌های فوق را انکار می‌کنند. در عوض، با قطع نمودن این آئین‌های باستانی آمیزه‌گرایانه و فراملی از ریشه‌های تاریخی و انسانی واقعی‌شان، آن‌ها را منحصراً به نژاد آریائی، زرتشتیان، پارسی‌ها، ایرانیک‌زبان‌ها و به ویژه به «ملت ایران» که پدیده‌ای متاخر و مودرن ایجاد شده در دوره‌ی مشروطیت است منتسب و با هویت نژادی ایرانی- آریائی که هرگز وجود نداشته و ندارد - مترادف می‌کنند. تو گوئی این هویت ایرانی برتر و نژاد آریائی خیالی، تافته‌ای جدا بافته از کل بشریت است. در حالی که همه‌ی میراث فرهنگی و تاریخی منطقه، حتی نوع بشر به طور یک‌جانبه از آن متاثر شده است، این هویت ایرانی و آریائی، در طول تاریخ از هیچ فرهنگ و تمدنی و به هیچ درجه‌ای متاثر نگردیده است. این دیدگاه فارس‌مرکز و آریامحور تاثیرات معظم فرهنگی، انسانی و اجتماعی حاکمیت چندین هزار ساله‌ی دولت‌های غیر ایرانیک مخصوصا دول تورک-موغول حاکم بر قلمروی ایران فعلی در طول تاریخ و دولت‌های خراج‌گزار آن‌ها را، به علاوه‌ی این واقعیت که در طول تاریخ اکثریت مطلق اهالی قلمروی ایران فعلی را اقوام و دسته‌جات غیر ایرانیک‌زبان آلتائی-تورک و سامی - عرب تشکیل می‌دادند را نادیده گرفته و یا انکار می‌کند.

تعدادی از دولت‌های غیر ایرانیک حاکم بر قلمروی ایران و عمر تقریبی‌شان چنین‌اند:

-پیش‌عیلامیان ٥٠٠ سال، عیلامی ٢١٦٠ سال

-یونانی جمعاً ٧٨١ سال: مقدونی - سلوکی ٣١٠ سال، اشکانی- پارتی ٤٧١ سال

-دولت‌های عربی جمعاً ٦٢٦ سال: خلفای راشدین ٢٩ سال، امویان ٨٩ سال، عباسیان ٥٠٨ سال

-تورکیک- موغولی جمعاً ١١٥٩ سال: غزنویان ٢٢٣ سال، سلجوقیان ١٥٦ سال، خوارزمشاهیان ١٥٤ سال، تیموریان ٣٥ سال، ایلخانیان ٧٩ سال، چوپانیان ٢٢ سال، جلایریان ٩٦ سال، قراقویونلو ٦٢ سال، آغ‌قویونلو ٤٠ سال، قزلباشیه-صفویان ٢٣٥ سال، افشاریان ٦٠ سال، قاجاریان ١٢٩ سال[1]

واقعیت آن است که نه همه‌ی جهان و آئین‌های آن پارسی و آریائی‌منشاء و نه همه‌ی روی‌دادها و نوآوری‌های دنیا، اتفاق افتاده در ایران‌زمین است. این همه‌‌پارسی‌انگاری، همه‌زرتشتی‌انگاری و همه‌آریائی‌انگاری؛ رفتاری سخیف، ناشایست، بدوی و مَرَضی؛ یک‌سونگری، انکار واقعیت‌ها، دروغ‌پردازی و جعل تاریخ با انگیزه‌های شوونیستی، نژادپرستانه، استعمارگرایانه و زیاده‌خواهی است. نفی تعاملات و تبادلات متقابل فرهنگی و مدنی گروه‌های انسانی در طول تاریخ؛ ایجاد کدورت و تحریک دشمنی‌ها بین ملل و فرهنگ‌ها و تمدن‌های منطقه است.

آئین‌های التقاطی و آمیزه‌گرایانه‌ی بررسی شده در این مقاله، میراث معنوی و مشترک بسیاری از ملل، تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و ادیان و مذاهب منطقه‌اند. این مقاله نیز در صدد آن نیست که اثبات کند کدام یک از این‌ها سهم کم‌تر و کدام یک سهم بیش‌تری در پیدایش و تکامل آن‌ها داشته‌اند. هر چند به نقش برخی از گروه‌های ذی‌دخل در تشکل و تطور آن‌ها، بویژه آن‌ها که در روایات پان‌ایرانیستی و قومیت‌گرایانه‌ی فارسی و ایدئولوژی رسمی دولت ایران حذف و نادیده گرفته می‌شوند، با تاکید اشاره می‌کند. این مقاله همچنین در صدد انکار سهم هویت ملی ایرانی -که یک پروژه‌ی مهندسی هویت قومی دولتی مربوط به دوران مودرن و پس از مشروطیت است- در تشکل آئین‌های مذکور نمی‌باشد. چیزی که در دوره‌ی مورد تدقیق اصلاً وجود خارجی نداشته، چگونه می‌تواند در پیدایش پدیده‌های آن دوره سهیم باشد؟









Thursday, March 10, 2016

تشکرنامه‌ی تورکی سفیر دولت تورک قیزیل‌باش (صفوی) در فرانسه که فارسی حرف نمی‌زد

تشکرنامه‌ی تورکی سفیر دولت تورک قیزیل‌باش (صفوی) در فرانسه که فارسی حرف نمی‌زد

 

مئهران باهارلی


مکتوب تورکی محمت‌ریضا بیگ منتشر شده در سؤزوموز:

 

تشکرنامه‌ی تورکی سفیر صفوی در فرانسه که فارسی حرف نمی‌زد

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_10.html

نامه‌ی تورکی محمدرضا بیگ سفیر صفوی در فرانسه: گونه‌ش یوزو چامور ایله سیوانماز

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_17.html

تسلیت‌نامه‌ی تورکی سفیر دولت صفوی در فرانسه، محمت‌ریضا بیگ

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_9.html

نامه‌ی تورکی محمدرضا بیگ از زندان استانبول به صدراعظم فرانسه

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_22.html

 

محمت‌رضا بیگ ایروانی، سفیر دولت تورک قیزیل‌باش (صفوی) در فرانسه، با پایان ماموریت خود به هنگام بازگشت از این کشور نامه‌ای - حسب المعمول به تورکی - خطاب به دوک فیلیپ د'اورلئان (Duc Philippe d’Orleans, 1674-1723) نایب السلطنه‌ی کشور فرانسه پس از مرگ لوئی چهاردهم و پیش از استقلال لوئی پانزدهم نوشت. سفیر دولت تورک قیزیلباش (صفوی) در این نامه‌ی تورکی از پذیرائی‌های دولت فرانسه و از خدمت‌گزاری کسانی که در مهمان‌داری و مشایعت او انتخاب شده بودند - با ذکر نام تک تک آن‌ها - تشکر کرد. محمت‌رضا بیگ در این نامه درخواست نمود که به سبب ناسازگاری مزاجش با سفر دریائی، بر خلاف برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ی عزیمت با کشتی به سن پترزبورگ، به کوپنهاگ پایتخت دانمارک مشایعت شده و از آنجا از راه زمینی به موطن خود عودت کند. 

در زیر متن نامه‌ی تورکی سفیر قیزیل‌باش را آورده‌ام. کلمات و پسوندهای تورکی و نام‌های اوروپائی را با الفبا و املا فونتیک تورکی، و عبارات و کلمات فارسی و عربی را با رسم الخط معمول این زبان‌ها نوشتم.

مئهران باهارلی


"هو

"موسیو نیورئل دوک دؤ اورلیان ژیراند دؤ فیرانس"

شوکت‌لی، قدرت‌لی، عظمت‌لی پادشاهِ والاجاهِ خورشیدکلاهِ ممالکِ فیرانسا نایبِ منابی حضورلاری‌نا

درون محبّت اوزه‌ره سلام‌لار ائدیپ، خاطرله‌ری سوالیمیز.ی جانبی‌نه تقدیم ائدیپ. صحّت و عافیت‌ده مسندِ حکومت‌له‌ری‌نده دایم و دوست‌لوق مرکزی‌نده قایم اولالار.

طرفِ احوالیمیزدان سئوال اولونورسا، الحمدالله تعالی تعیین بویوردوغونوز قالیوْن‌دا اولان به‌ی‌زاده‌له‌ر؛ و قاپیتان موسیو دؤ مارول، و ایکینجی قاپیتان موسیو دؤقان، و اوّل لوتئنانت موسیو ژامه‌ن، و ایکینجی لوتئنانت موسیو دؤبلووا، و موسیو مئزونوو، و جرّاح دؤ قیب، و یازیچی موسیو تاسه‌ن، و موسیو لؤژو تئلی‌یئر، و موسیو دؤ پوم بیرتام، و موسیو لومونییه، اوْل که لازمه‌ی خدمت‌دیر ائدیپ. جمله‌سی‌نده‌ن راضی و شاکریز.

مذبورلار اقدام ائدیپ، [مه‌نی] تعیین بویوردوغونوز پتئربورق'ا گؤتورمه‌ک ایسته‌رله‌ر ایدی. چون [مه‌ن] دریادا بیر مقدار زحمت چه‌کیپ، طاقت گه‌تیرمه‌ییپ[میشه‌م]، رضا و رغبت[یم] ایله و که‌ندی ارادتیم ایله دانیمارق قیرالی پایتختی قوپئنهاق'ا چیخیپ، قارادان گئتمه‌ک اراده‌سی‌له [بو نامه خیدمته ارسال اولوندو]. اومید که مذبورلاردان نظرِ مرحمت‌له‌رین.ی دریغ بویورمایالار.

محبّ

محمدرضا بیگ ایلچی‌یِ فیرانسا"



Wednesday, March 2, 2016

اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورک‌ها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی بین سال‌های ١٣٠٤-١٣٠١ (١٩٢٢-١٩٢٥)

اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورک‌ها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی بین سال‌های ١٣٠٤-١٣٠١ (١٩٢٢-١٩٢٥) 

مئهران باهارلی

 

İRAN DEVLETİ RESMİ BELGE VE RAPORLARINA GÖRE FARS OKULLARI ARACILIĞI İLE TÜRK DİLİNİN YOK EDİLMESİ VE TÜRK HALKININ ZORLA FARSLAŞTIRILMASI (1922-1925)

 

THE ERADICATION OF THE TURKISH LANGUAGE AND THE FORCED PERSIANIZATION OF THE TURKS BY PERSIAN SCHOOLS ACCORDING TO OFFICIAL IRANIAN STATE DOCUMENTS AND REPORTS (1922-1925)

 

MÉHRAN BAHARLI

mehranbahari1@yahoo.com

 

https://independent.academia.edu/MBaharli

https://sozumuz1.blogspot.com/

https://www.facebook.com/profile.php?id=100016259447627

خلاصه:

در این مقاله ١٩ سند و گزارش رسمی مربوط به سال‌های ١٣٠١-١٣٠٤ از وزارت‌خانه‌های امور خارجه، جنگ و معارف ایران در دوره‌ی نخست وزیری سردار سپه (رضا خان) قبل از تاسیس سلسله‌ی پهلوی را آورده‌ام. در این دوره به جز پادشاه قاجار احمد شاه و دائره‌ی بسیار محدود اطرافیان وی، دربار و دولت ایران تماماً در تسلط فارس‌ها و فارس‌گرایان قرار داشت. دولت ایران در این اسناد صراحتاً بیان می‌کند که « زبان تورکی باید در آزربایجان منسوخ، فارسی باید در آنجا معمول و به زبان حقیقی این حدود تبدیل شود». به این منظور دولت ایران اجرای تدابیر آتی در آزربایجان را توصیه می‌کند: ترویج زبان فارسی در همه‌ی نقاط، تاسیس و توسعه‌ی مدارس دولتی فارسی‌زبان، تدریس اجباری زبان فارسی در مدارس، اعزام مامورین و معلمین فارس و فارسی‌زبان به تمام نقاط، جلوگیری از چاپ و توزیع کتاب‌های تورکی، ممانعت از ورود اوراق تورکی و آموزگاران، ماموران و مبلغین تورک از تورکیه، ... طبق این اسناد، هدف دولت ایران از ترویج زبان فارسی، انحصاری نمودن امر تحصیل و آموزش اجباری به زبان فارسی و گسترش شبکه‌ی مدارس فارسی در مناطق تورک‌نشین ایران و به ویژه آزربایجان؛ ریشه‌کن کردن زبان تورکی، تغییر جبری زبان تورکی تورک‌ها به فارسی است. از آنجائی که منسوخ کردن زبان تورکی مساوی است با نابود کردن هویت ملی تورک و ملت تورک در این کشور، این سیاست هم‌زمان مصداق «زبان‌کشی» و «نسل‌کشی ملی» است.

Özet

Bu makalede, İran Dışişleri, Savaş ve Kültür Bakanlıkları'nın 1922-1925 yıllarına ait 19 resmi belge ve raporunu derledim. Bu belgeler, Pehlevi hanedanının kurulmasından önceki Serdar Sepeh'in (Rıza Han) başbakanlığı dönemini kapsıyor. Bu dönemde, Kacar kralı Ahmed Şah ve çok küçük bir çevresi dışında, İran devleti tamamen Farslar ve Paniranistlerin kontrolü altındaydı. İran Devleti bu belgelerde "Türk dili Azerbaycan'dan silinmeli ve Farsça bu bölgenin tek ve gerçek dili olmalı" ifadesini kullanıyor. Belgelerde İran devleti bu amaçla Azerbaycanda şu tedbirlerin  uygulanmasını önermektedir: Fars dilinin yaygınlaştırılması, Farsça eğitim veren kamu okullarının kurulması ve yaygınlaştırıması, okullarda Farsça dilinin öğretilmesinin zorunlu hale getirilmesi, Azerbaycan'ın her yerine Farsistandan Fars idari personeli ve Farsça dil öğretmenleri gönderilmesi, Türkçe kitapların basımının ve dağıtımının yasaklanması ve Türkiye'den Türk gazetelerinin, öğretmenlerinin, ve propagandacılarının ülkeye girişinin engellenmesi. Bu belgelere göre İran devletinin Azerbaycan ve İran'ın öteki Türk bölgelerinde Farsçayı yaygınlaştırmak, Farsçayı tek zorunlu eğitim diline dönüştürmek, ve Fars okulları ağını genişletmekten nihai amacı, Türk dilini İrandan silmek ve Türk halkının dilini zorla Farsça ile değiştirmektir. İran'da yaşayan Türk milletinin Türk dilini ortadan kaldırmak, onun ulusal kimliğini yok etmek olduğundan dolayı, İran devletinin bu politikası hem Dil Katliamı hem de Ulusal Soykırımdır.

Abstract

In this article, I have compiled 19 official documents and reports from the Ministries of Foreign Affairs, War, and Education of Iran pertaining to the years 1922-1925. These documents date back to the prime ministership of Sardar Sepeh (Reza Khan) before the establishment of the Pahlavi dynasty. During this period, aside from the Qajar king Ahmad Shah and a very small circle of his people, the Iranian court and state were totally under the control of Persians and Paniranists. The government of Iran expresses in these documents that the "Turkish language should be eradicated from Azerbaijan, with Persian becoming the only and the real language of this region".

The government of Iran recommends the following measures for this purpose: promoting the Persian language in all parts of Azerbaijan, establishing and developing Persian language public schools in Azerbaijan, making the teaching of Persian language compulsory in schools in Azerbaijan, sending Persian administrative staff and Farsi language teachers to all parts of Azerbaijan, prohibiting the printing and distribution of Turkish books, and preventing the entry of Turkish papers, teachers, agents, and missionaries from Turkey.

According to these documents, the goal of the Iranian government is to promote the Persian language, monopolize compulsory education in Persian, and expand the network of Persian schools in Turkish regions of Iran, particularly Azerbaijan, with the intention of eradicating the Turkish language and forcibly replacing it with Farsi. Abolishing the Turkish language destroys the national identity of the Turkish nation living in Iran. Therefore, this policy by Iranian state constitutes an example of both Linguicide and National Genocide.