شعر نصیر باکویی به تورکی شرقی در مدح خاقان اوْلجایتۇ خۇربان اۇۇدا (خدابنده) ایلخانلی – ۱۳٠٠ میلادی، و نقدی بر نشرهای آن در جمهوری آزربایجان
مئهران باهارلی
Nesir Bâkûyî’nin Doğu Türkçesinde yazıp İlhanı Kaan “Hurban Uuda Olcaytu Han”a armağan ettiği övgülüme koşuğu-MS 1300, ve Azerbaycan Cumhuriyeti'ndeki yayınlarının eleştirilmesi
The poem, written by Nesir
Bâkûyî in Eastern Turkish 1300 AD, and dedicated to Ilkhanid Khagan “Khurban
Uuda Olcaytu Khan”, and Criticism of its publications in the Republic of
Azerbaijan
MÉHRAN BAHARLI
«سؤزوموز، مئهران باهارلینین
یازقالاری توپلوسو» پیتییی، بیرینجی جیلددهن
“Sözümüz, Méhran Baharlının
yazqalar toplusu” pitiyinden, cild I
از کتاب « سؤزوموز، مجموعه مقالات مئهران باهارلی» - جلد اول
https://independent.academia.edu/MBaharli
https://sozumuz1.blogspot.com/
https://www.facebook.com/profile.php?id=61579230999069
خلاصه:
یکی از نخستین نمونههای تورکی ادبی در آزربایجان، بئشلهمه و یا مخمّسی است که نصیر باکویی در سال ۱۲٩٦ میلادی در مدح خاقان دولت تورک - موغول ایلخانلی، اوْلجایتۇ خۇربان اۇۇدا (خدابنده) سروده است. این شعر (قوشوق) به تورکی شرقی – جغتایی و در ژانر مدحیه (اؤوگو) سروده شده و تنها اثر کشف شدهی نصیر باکویی تاکنون است. نصیر باکویی مدحیهی خود را به سلطان ایلخانلی، خاقان اولجایتو (حاکمیت ١٢٩٥-١٣٠٤ میلادی)، احتمالاً حین سفر او به باکو تقدیم کرده است. اولجایتو در این سفر به عملیات عمرانی و آبادانی و بازسازی و تعمیرات و راهسازی در شهر فرمان داد و مالیاتهای عرف، قوپچور، سرانه و نفت و ... را بر اهالی و ساکنین بخشید. این شعر علی رغم اهمیت آن در جمهوری آزربایجان با اشتباهات متعدد قرائتی و معنایی منتشر شده است. همچنین ادعا شده که به زبان آزربایجانی است، در حالی که به تورکی شرقی – جغتایی است. در این نوشته متن دقیق این شعر را همراه با تصحیح اشتباهات موجود در نشرهای جمهوری آزربایجان به هر دو الفبای عربی و لاتینی تقدیم، و معانی اسامی خاقانها که در شعر ذکر شدهاند را تشریح کردهام.
اؤزهت:
آزهربایجاندا گؤرکول (ادبی) تورکجهنین اهسکی اؤرنهکلهریندهن
بیری نصیر باکویینین ١٣٠٠ ایللهرینده یازدیغی بیر قوشوقدور. قوشوق اؤوگو
(مدحیه) گؤرکول (ادبی) تورونه عاییددیر و تورک – موغول ایلخانلی اهرکلهتی (دولتی)
قاآنی اولجایتو خوُربان اوُوُدانی (خربندهنی) اؤومهکدهدیر. دوغو تورکجهسی –
چاغاتایجایلا یازیلمیش بو قوشوق، نصیر باکویینین بوگونه دهک بولونان تهک یاپیتیدیر
(اثریدیر). نصیر باکویی قوشوغونو ١٢٩٥دهن ١٣٠٤ه دهک حوکوم سورهن ایلخانلی خاقانی،
قاآن اولجایتویا، بؤیوک اولاسیلیقلا خاقانین باکو گهزیسی سیراسیندا آرماغان
ائتمیشدیر. اولجایتو، گهزیسی سیراسیندا شهههرده یاپی ایشلهری (بینالارین
یاپیلماسی) و یاخشیلاشدیرما چالیشمالاری، اوناریملار و یول یاپیمی بویروغو (امری)
وئردی. آیریجا بؤلگه دیرینی (نفوسو) و اورناشیلارینین (ساکینلهرینین) کیشی
باشینا وئرگی، گومروک و نفت وئرگیلهرینی ده باغیشلادی. بو قوشوق، اؤنهمینه قارشین،
آزهربایجان رئسپوبلیکاسیندا بیر چوخ اوخوما و آنلاملاندیرما یانلیشلیغی ایله یایینلامیشدیر.
بو یازیمدا قوشوغون دولوق (تام) و سینجیک (دقیق) متنینی، قاباقکی یایینلاردا
وار اولان یانلیشلاری دوزهلتهرهک، عرب و لاتین الیفبالاریندا سوندوم. آیریجا
قوشوقدا گئچهن خاقانلارین موغولجا آدلارینین آنلاملارینی آچیقلادیم.
Özet
Azerbaycan'da görkül (edebi) Türkçenin eski örneklerinden biri Nesir Bakuyi'nin (Nəsir Bakuvi) 1300 yıllarında yazdığı bir koşuktur (şiirdir). Koşuk görkül (edebi) Övgüleme (methiye) türüne âittir ve Türk-Moğol İlhanlı erkletinin (devletinin) Kağanı Olcaytu Hurban Uuda'yı (Harbende) övmektedir. Doğu Türkçesi - Çağataycayla yazılmış bu koşuk, Nesir Bakuyi'nin bugüne dek bulunan tek yapıtıdır (eseridir). Nesir Bakuyi koşuğunu (şiirini) 1295'ten 1304'e değin hüküm süren İlhanlı Hakanı, Kağan Olcaytu'ya, büyük olasılıkla Hakan'ın Bakü gezisi sırasında, armağan etti. Olcaytu, gezisi sırasında şehirde yapı işleri (inşaat) ve iyileştirme çalışmaları, onarımlar ve yol yapımı (inşaatı) buruğu verdi. Ayrıca bölge dirinlerinin (nufûsunun) ve ornaşılarının (sâkinlerinin) kişi başına vergi, gümrük ve petrol vergilerini de bağışladı. Bu koşuk, önemine karşın Azerbaycan Cumhuriyeti'nde birçok okuma ve anlamlandırma yanlışı ile yayınlanmış, ayrıca Doğu Türkçesinde olmasına rağmen, Azerbaycanca yazıldığı iddia edilmiştir. Bu yazıda koşuğun bütöv (tam) ve sincik (dakik) metnini, ve önceki yayınlardaki yanlışları düzelterek, Arap ve Latin biçiglerinde (alfabelerinde) sundum, ve koşukta geçen Hakanların Moğolca adlarının anlamlarını da açıkladım.
Abstract
One of the earliest examples of literary Turkic in
Azerbaijan is a poem written by Nesir Bakuyi (Nəsir Bakuvi) around
the year 1300 AD. The poem belongs to the
literary eulogy genre and praises Oljaitu (Oljeitu) Khurban Uuuda (Kharbande), the Khagan of
the Turkish-Moghul Ilkhanli state. This poem, written in Eastern Turkic - Jaghtai, is the
only discovered work of Nesir Bakuyi so far. Nesir Bakuyi dedicated his poem to
IlKhanli Sultan, Khagan Oljaitu, who ruled from 1295 to 1304 AD. It is likely
that he wrote this poem during Khagan’s visit to Baku. During his trip, Oljaitu
ordered construction and improvement operations, repairs and road construction
in the city. He also forgave custom, per capita, and oil taxes for the
inhabitants. Despite its importance, this poem has been published in the
Republic of Azerbaijan with numerous mistakes in reading and meaning
of words. In this article, I have presented the exact text of the poem in both
Arabic and Latin alphabets, along with the corrections of errors in the
publications of the Republic of Azerbaijan. I have also provided the meanings
of the Mongolian names of the Sultans mentioned in the poem.
مقدمه
یکی از نخستین نمونههای تورکی ادبی در آزربایجان قفقاز، بئشلهمه و یا مخمّسی است که نصیر باکویی در سال ۱۲٩٦ میلادی در مدح خاقان دولت تورک - موغول ایلخانلی، اوْلجایتۇ خۇربان اۇۇدا (خدابنده) به تورکی شرقی – جغتایی سروده است. این مخمس تورکی را برای اولین بار جعفر رمزی اسماعیلزاده در یک جوْنگ که در انستیتوی نسخههای خطی آکادمی علوم جمهوری آزربایجان نگهداری میشود یافته و نشر کرده است. اما در نشرهای این مخمس توسط او[1]، هم به لحاظ قرائت و املای کلمات، و هم ارزیابی و تقدیم خصوصیات زبانی آن، اشتباهاتی دیده میشود. از آن جائیکه منبع تمام نشرهای بعدی این مخمس در جمهوری آزربایجان و ایران (از جمله دوکتور جواد هئیت)[2] و از این طریق در تورکیه، نشر مذکور جعفر رمزی اسماعیل زاده است، در این نشرها اشتباهات وی کمابیش همه تکرار و بازتولید شدهاند.
در این نوشته نخست توضیحاتی در بارهی این مخمس داده، سپس به اشتباهات نشرهای این مخمس در جمهوری آزربایجان پرداخته و در پایان اصل تورکی دقیق و تصحیح شدهی آن را به هر دو الفبای عربی و لاتینی تقدیم کردهام.
مخمّس مدحیه- اؤوگو بئشلهمه Béşleme Övgü
این شعر (قوشوق) نصیر باکویی، سروده شده در حوالی سال ۱۳٠٠ میلادی در ژانر مدحیه (اؤوگو) و در قالب مخمس (بئشلهمه)، تنها اثر تاکنون کشف شدهی او است. نصیر باکویی مدحیهی خود را به سلطان ایلخانلی، خاقان اولجایتو (حاکمیت ١٢٩٥-١٣٠٤ میلادی)، احتمالاً هنگام سفر او به باکو تقدیم کرده است. اولجایتو در این سفر به عملیات عمرانی و آبادانی و تعمیرات و راهسازی در شهر فرمان داد و مالیاتهای عرف، قوپچور، سران و نفت و ... را بر اهالی بخشید.
نصیر باکویی در شعر خود به کارهای عمرانی و ترمیمات و راهسازی اولجایتو اشاره میکند. «طرحِ معماری تؤکوپ، ویرانی تعمیر ائیلهدی ... خانهلهر آباد قیلدی امر ایلهن، فرمان ایلهن .... هر زمان مشغول بوْلسۇن مُلْکده عمران ایلهن ... آچێلێپ خالقێن یۆزۆنه باغلێ قالقان راهلار». در شعر، اسلام آوردن غازان خان و اطرافیانش شامل اولجایتو خان، دست کشیدنشان از بوتپرستی (آئین بودائی)، و معروف بودن باکو حتی در آن دوره به شهر نفّاته - به سبب چاههای نفتیاش - هم ذکر شده است.
اشتباهات قرائتی و املایی در نشرهای جمهوری آزربایجان:
قێلغێل: امر تاکیدی به معنی انجام بهده. در نشرهای جمهوری آزربایجان
به اشتباه قیل گل (بهکُن، بیا) خوانده و نوشته شده است.
مُزداد: زیاد شده، افزایش یافته، آرتمیش، چوخالمیش، کؤپهلمیش.
به اشتباه به صورت کلمهی فارسی مُرداد
(ماه مرداد) خوانده و نوشته شده است.
بوْلدۇ: اوْلدۇ در تورکی شرقی - جغتایی، به معنی شد. به اشتباه بۇلدۇ
(یافت) خوانده و نوشته شده است. اگرچه در شعر هر سه مصدر اوْلماق (شدن، تورکی
غربی)، بوْلماق (شدن، تورکی شرقی) و بۇلماق (یافت شدن) به کار رفته است.
جلیٖ: به معنی آشکار و روشن. به اشتباه به صورت کلمهی عربی جلا
(درخشش و تلالو) خوانده و نوشته شده است. اگرچه در این مصراع هر دو کلمهی جلی و
جلا به کار رفته است: «پرتویِ مِهرِ جلیدین وئردی باکوغا جلا». یعنی از پرتوی
خورشید روشن، به باکو درخشندهگی داد.
روا: در این جا به معنی پر رونق. به
اشتباه به صورت ورا (پس، بعد) خوانده و نوشته شده است.
برقرار: به
معنی مقرر، معین، مستقر، استوار، پابرجا، پایدار، ثابت، جاوید، مدام. به اشتباه به
صورت برقوار خوانده و نوشته شده است.
فرخُنده: به
اشتباه به صورت فرخَنده (از خندیدن) خوانده و نوشته شده است.
اِعلا: با کسره به معنی بلند گردانیدن و بالا بردن. به اشتباه با فتحه به
صورت اَعلاء (برتر) خوانده و نوشته شده است.
چلی: کلمهای با ریشهی تورکی به معنی حمق و بی عقلی (توضیحات بیشتر در
ادامهی مقاله). به اشتباه جلی خوانده و نوشته شده است.
چلینی: یعنی غفلت و اغوا شدهگی را. این ترکیب در نشرهای
آزربایجان اشتباهاً به صورت شراب را (چلین=؟ شراب) معنی میشود.
هم، تآی: به معنی «نیز، مشابه و برابر و معادل». به اشتباه به صورت همتای به معنی «مشابه و برابر و معادل » نوشته شده است.
ثبت صحیح اسامی سلاطین ایلخانلی و معانی آنها:
در شعر اسم چهار خاقان و یا دقیقتر قاآن ایلخانلی آمده است: آرقون، هولاگو، اولجایتو، خدابنده
قاآنQaan - : فورم موغولی میانهی کلمات خاقانXaqan تورکی، و قاغانQağan موغولی کلاسیک در که در قلمروی دولت ایلخانلی رایج بود، همچنین تلفظ قاغان در میان تورکها در تورکایلی و دیگر نقاط ایران و آناتولی و ... که حرف غ را حذف میکردند. مانند تبدیل آغاباجی ← آبجی، آغابهی ← آبیÂbi (در تورکیه)، و پسوند -غوجی ← -یجی (یازغوجی ← یازیجی)، ...
آرغون - آرقۇن -Arqun : این اسم در نشرهای جمهوری آزربایجان به اشتباه اَرغون، با فتحه نوشته شده است. نامی تورکی که در اسامی بسیاری از بزرگان تورک، هم برای زنان و هم مردان، به تنهایی و یا همراه با کلمهی دیگری به کار رفته است. مانند: آرغون آقا، آرغون آلپ، آرغون آتا، آرغون آی، آرغون خان (از خانان ایلخانلی، نوهی هولاگو خان، فرزند آباقا خان)، آرغون خاتون (بانوی همخانهی هولاگو خان)، آرغون قوجا (از فرماندهان دورهی بابور)، آرغون نویان و .... نام والی خراسان در دورهی چینگیز. نام یکی از مشاوران وی و اوگهده (اوختای). مطرحترین ریشهشناسیهای این نام: ۱-«آریقۇن» موغولی به معنی پاک، خالص، صاف (معادل آرێق-آرێ تورکی)؛ ۲-«آرقۇن» تورکی به معنی دورگه؛ ۳-آرغون به معنای یوزپلنگ (پوما).
اوْلجایتۇ - Olcaytu: نام «اوْلجایتۇ» به تورکی و «اؤلجهیتۆ» به موغولی (در موغولی مودرن: اؤلزییت)، در نشرهای جمهوری آزربایجان به اشتباه به صورت اۇلجایتۇ، به جای وْ با ۇ نوشته شده است. این نام مرکب از دو جزء موغولى «اوْلجای» از صفات خداوند به معنی مبارک، خوشبخت، طالع خوش، بخت، عظمت، نیکبختی و سعادت، فراوانی و برکت؛ و پسوند موغولی مالکیت و نسبت «تۇ» (معادل «لی» در تورکی)، جمعاً به معنی دارای نیکبختی، نیکبخت، مسعود، سعید، مبارک، فرخنده، خجسته، فرخ، بختیار است.
هۇلاگۇ -Hulagu : نام «هۇلاگۇ» به تورکی و «خۆلهگۆ» به موغولی، در نشرهای جمهوری آزربایجان به اشتباه به صورت هَلاگۇ با فتحه (تحت تاثیر هَلاک عربی؟) نوشته شده است. این نام معادل اسم «آرتوق» (آرتیق) تورکی به معنی مازاد، زیادتی، بیش از حد نصاب، ...[3]؛ و همریشه با مصدر تورکی «اۇلاماق» به معنی بستن، بند کردن، اضافه کردن، افزودن و تعبیه کردن چیزی است. از همین ریشه است کلمات تورکی اۇلاشماق، اۇلام (مقوله)، اۇلاچ (ادات)، اۇلاق (پیک)، اۇلاتێ (و، همچنین؛ در تورکی مودرن: ایمئیل)، اۇلایێ (به معنی « و، همچنین، نیز »)، وس.
خدابنده: نام-لقب بعدی اولجایتو سومین فرزند غازان خان. اصل این نام «خۇربان اۇۇداXurban Uuda»، در زبان موغولی به معنی سه باره، بار سومین است که به دلائلی که در یک مقالهی دیگر بدانها پرداختهام به صورتهای خربنده و خدابنده فارسیسازی شده است.
ایلخانلی -İlxanlı : در نشرهای جمهوری آزربایجان نام دولت ایلخانلی، به صورت نادرست و فارسی ائلخانی آورده میشود. «ایل» در این نام به معنی کشور و دولت، و «ایلخان» به معنی رهبر کشور و صدر دولت بوده، تلفظ و املای دقیق و صحیح نام آن دولت «ایلخانلی» است.
نادرستیها در ارزیابی خصوصیات زبانی بئشلهمهی نصیر باکویی به تورکی شرقی:
١-در جمهوری آزربایجان، بر اساس ایدئولوژی آزربایجانگرایی و هویت ملی آزربایجانی ساخته شده در دورهی حاکمیت استالین، خصوصیات زبانی این مخمس نصیر باکویی که به تورکی شرقی - جغتایی است به صورت نادرست عرضه میشود. از جمله ادعا میگردد این مخمس به آزهربایجانجا (زبان آزربایجانی)، آزهربایجان تورکجهسی، آنادیلی (منظور آزهربایجان دیلی)، .... بوده و نمونهی ادبیات آزربایجانی است. حال آن که این مخمس همان گونه در زیر هم نشان داده شده است، به «زبان تورکی»، «لهجهی شرقی- جغتایی» (که بعدها به اویغوری مودرن و اوزبیکی متحول شد) و متعلق به «ادبیات تورک» (در آزربایجان) است، نه به زبان آزربایجانی و ادبیات آزربایجانی.
٢-عکس صفحات جونگی که این شعر در آن گنجانده شده، منتشر نهشده است. بنابراین املای کلمات در جونگ معلوم نیست. با این همه احتمال دارد کلمات ائتدی، ائدهر، وئردی، یئتگهج، یئر، یئنگی موجود در نشر جمهوری آزربایجان که فورمهایی به تورکی غربی هستند، در اصل به تورکی شرقی و به ترتیب ایتتی، ایتار، بیردی، ییتگهج، ییر، یانگی، .... بوده باشند.
٣-در نشرهای آزربایجانی وجود خصوصیات تورکی شرقی در این مخمس - اگر به آنها اشاره شود - صرفا معلول مهاجرت تورکان شرقی در دورهی موغول به آزربایجان شمرده میشود. دوکتور هئیت نیز دلیل سروده شدن این شعر به تورکی شرقی را حضور اویغورها در حاکمیت ایلخانلی دانسته است. این درست است که تورکان اوغوز غربی کنونی در ایران که تا زمانهای اخیر «تورکمان» نامیده میشدند، آمیختهای از تورکان اوغوز، تورکان شرقی (قارلوقها، اجداد اویغورها و اوزبیکها، تورکان خارزمی، و ...)، تورکان شمالی (قیپچاقها، اجداد تاتارها، ...)، و مونقولها – موغولها (مونقولهای تورک شده) (و بومیان قبلی) هستند. به همین سبب نیز، نخستین آثار و نوشتهجات باقیمانده به زبان تورکی در تورکایلی و ایران، از جمله اسناد حقوقی و تجاری، به تورکی شرقی – اویغوری قدیم و با خط اویغوری قدیم و یا دارای لهجهای آمیخته (اوغوزی – شرقی – قیپچاقی) هستند. (در سؤزوموز منتشر و معرفی خواهند شد). اما دلیل دیگر سروده شدن این شعر به تورکی شرقی آن است که تورکی شرقی – جغتایی همواره و مخصوصا در دورهی موغولان و ایلخانلیها و بعد از آن در دورهی تورکمانی، یک زبان پرستیژ و مکتوب و ادبی برای تورکان ساکن در تورکایلی و ایران بود و به عنوان زبان رسمی دوفاکتوی دولتهای موغول و تورک هم به کار میرفت. وضعیت رسمی بودن تورکی جغتایی تا پایان حاکمیت فتحعلی شاه قاجار، و زبان پرستیژ بودن آن تا پایان دورهی ناصرالدین شاه قاجار ادامه داشت.
مخمس نصیر باکویی به تورکی شرقی – جغتایی است، نه زبان آزربایجانی:
بر خلاف ادعای نشریات جمهوری آزربایجان، مخمس نصیر باکویی آٖشکارا به تورکی شرقی – جغتایی است و نه زبان آزربایجانی.
-نگ: معادل -ن تورکی غربی. اسلامینگ
-غا، -قا: معادل –ا تورکی غربی. تانریغا، اسلامغا،
باکوغا
-نی: معادل –ی تورکی غربی. اسلامنی
-قای، غای: در اینجا معادل –یپ تورکی غربی. آچغای
(آچیپ)، آلغای (آلیپ)، بولغای (بولوپ)
-قان، -غان: در اینجا معادل -ان، -میش تورکی غربی. قیلغان (قیلمیش)، قالغان (قالان)
-دین:
معادل –دهن تورکی غربی. شوکتیندین (شوکتیندهن)، جلیدین (جلیدهن)،
کؤنولدین (کؤنولدهن)
-غیل: پسوند امر تاکیدی دوم شخص مفرد. قیلغیل!
-غاج، -قاج: -ینجا، به محض، ...: یئتگهج
سؤزلوک:
آرا: ایچینده
ایلهن:
ایله
بایداق: بایراق
بوْلدۇ:
اولدو
تای: کلمهای تورکی، همریشه با و محرف «دنگ»، به معنی
بدیل، معادل، نظیر، مشابه، ...
تهک: مانند
چلی - چه لی: چهللیک، حماقت و بی عقلی
چهل: اغوا ائدیلمیش، باشدان چیخاریلمیش
چین: صداقت، حقیقت، اخلاص
شوْل:
او
شیمدی:
ایندی
قامۇ: همه
قاندا: کجا
قایا - قهیه: طرف، جنب. ظاهراً مخفف «قایان» («هایان»
در تورکی ما، مانند تبدیل قاچان به هاچان)
کؤنۆل: دل، ضمیر و خاطر
گهلتیردی: گهتیردی
یئنگی اسلام: تازه مسلمان شده
یئنگی:
یئنی
بوت (سانسکریت): بُت. صنم. از نام «بودا» موسس آئین
بودائی
جلا (عربی): تلالو، درخشندهگی
جلی (عربی): آشکار، روشن
روا (عربی): پررونق
مُزداد (عربی): مُزداد:
آرتمیش، چوخالمیش، کؤپهلمیش
نیران (عربی): جهنم، دوزخ، سقر، نار، هاویه
در بارهی چلی- چهلی، چینی، و بنده – بهنده:
چلی - چهلی: چل بودن، مرکب از بن تورکی «چل» به علاوهی «-ی» پسوند اسم مصدر فارسی، به معنی حمق و بی عقلی، خلی، چُلمَنی (کلمهای تورکی است)، احمقی و دیوانهگی، ابلهی، سفاهت. از مصدر «چهلمهک» به معنی از راه به در کردن، عقل کسی را ربودن، اغوا کردن، با اغفال به سوی خود جلب کردن، با اغوا کسی را از تصمیم و راهش باز داشتن و به تصمیم و راه اغواگر کشاندن، ... . در اصطلاحات تورکی گؤنلونو چهلمهک، عقلینی چهلمهک، ...
چینی کؤنولدین: «چین کؤنول» به معنی اخلاص، و «چین کؤنگیلدهن» (چین کؤنولدهن) به معنی از صمیم قلب، بدون غرض یا مقصد، ... است. اما در شعر به سبب ضرورت وزنی، با افزودن «ی» به کلمهی چین، به صورت «چینی کؤنولدین» نوشته شد. مانند خوانش با افزودن ی به آسمان ← آسیمان، پایمال ← پاییمال بنا به ضرورت وزنی در همین شعر، و یا پایْتخت ← پاییتخت در متون تورکی دیگر. به احتمال کمتر حرف ی در آخر چینی کسرهی فارسی است: چینی کؤنول= چینِ کؤنول: صمیمِ قلب
بنده – بهنده: من که شخص در مقام تواضع و فروتنی خود را با آن مینامد. نهایتا محرف کلمهی سومری «باندا – بهنده» به معنی کوچکتر و حقیر و خردتر ... است[4].
نصیر باکویینین دوغو تورکجهسینده قاآن اولجایتو خان اوچون سؤیلهدییی اؤوگو بئشلهمه قوشوغو
*1*
زار کؤنلۆم! تانرێغا قێلغێل ثنا ایمان ایلهن
بۇلدۇ رونق دین و ایمان طاعتِ سبحان ایلهن
طاعتِ سبحان بیزه فرض اوْلدۇ جسم و جان ایلهن
شُکْر اوْلا شوْل حقّه کیم بی منتها احسان ایلهن
سرفراز ائتدی بیزی اوْلجایتوُ تهک سلطان ایلهن
*2*
ترک ائدیپ شرک و چهلینی، گهلدی تانرێغا طرف
دینِ اسلامنێ قبول ائیلهدی اوْل خیر الخلف
یئنگی اسلام بوْلدۇ، وئردی دینِ اسلامغا شرف
اوْلدۇ کینه اوْخۇنا اسلامێنگ اعداسێ هدف
یاندێ نیرانِ حسدده آتشِ سوزان ایلهن
*3*
شَفْقت و عدل ایله آچغای
مُلْکِ اسلامغا لَوا
بۇلدۇ قوّت دولت و دینِ مسلمان برملا
لطفۆنۆ هر بیر مکاندا ائیلهدی بذل و عطا
بیزه ده فیضینی شامل قێلغان اوْل کانِ سخا
همّتین گهلتیردی اظهارا سر و سامان ایلهن
*4*
شهریمیز نفّاته آدێن گرچه آلغای خلق آرا
شیمدی زر کانێ بۇلۇپ، بوْلغای قامۇسۇندان روا
پرتویِ مِهرِ جلیدین وئردی باکوغا جلا
گئتدی ظلمت، بوْلدۇ روشن دین و دولت مطلقا
سایهی عدلِ شهنشاهِ فلک دربان ایلهن
*5*
پادشاهِ کشورِ رحم، و عدالت برقرار
کشورِ بیچارهگانا لطف ایلهن قێلغای گذار
تیغِ نصرتین مخالف سدّینه چهکدی حصار
ائیلهدی مغلوب اوْلان اعدا یئرینی فرقِ دار
باطلی باطل، حقی حقّ ائیلهدی قرآن ایله
*6*
سلطنت تختینه یئتگهج عقل و تدبیر ائیلهدی
آیهیِ عدلی بیانا چهکدی، تقریر ائیلهدی
طرحِ معماری تؤکوپ، ویرانێ تعمیر ائیلهدی
همّتِ شاهانهسین هر یئرده تکثیر ائیلهدی
خانهلهر آباد قێلدی امر ایلهن، فرمان ایلهن
*7*
اسمِ پاکێدێر خدابنده، اؤزۆ هم بندهدیر
کوکبِ اقبالێ عالی، طالعی فرخندهدیر
شوکتیندین هر قایا دوشمنلهرێ
شرمندهدیر
بؤیله بیر عالی همم سلطانِ عادل قاندادێر؟
هر زمان مشغول بوْلسۇن مُلْکده عمران ایلهن
*8*
تیغِ عالمگیر ایله فتحینی مُزداد ائیلهدی
قاندا مُشرک بۇلدۇسا اسلامغا منقاد ائیلهدی
روحِ آرقۇن خانێ یادِ خیر ایله شاد ائیلهدی
الحق اوْل شاهِ جهان، شاهلار آرا آد ائیلهدی
فتحِ بی آرام ایلهن، هم لطفِ بی پایان ایله
*9*
بایداقِ اسلامی اِعلا قێلماغا آمادهدیر
داد ائدهر کیم داد قێلسا، دادا چون دلدادهدیر
بی نصیب اوْلماز اوْ کس کیم پایێنا افتادهدیر
آفرین اوْل شاها کیم حقّا هۇلاگۇ زادهدیر
زرده حاتم، زۇردا هم، تآیدێر خاقان ایله
*10*
محترم بوْلغای مساجد، هم زیارتگاهلار
پایمال اوْلغای قامۇ بۇتخانهلهر، گمراهلار
آچێلێپ خالقێن یۆزۆنه باغلێ قالغان راهلار
فخر ائدهر بو شاه ایلهن الحق گدالار، شاهلار
حکمۆنۆ جاری قێلێر ایران ایلهن، توران ایلهن
*11*
نامێنا کشورگشالێق یازدێ ازلدهن دبیر
حفظ ائده ظلِّ عنایتده خداوندِ قدیر
شهریمیز بیر آسماندێر، شاهʽێمێز ماهِ منیر
شوْل هنر ماهێنێ ائیلهر مدح، باکویی نصیر
هر زمان چینی کؤنولدین طبعِ درّ افشان ایلهن
Nesir Bâkûyî’nin Doğu Türkçesi’nde Qaan Olcaytu Xan üçün söylediyi Övgü Beşleme Qoşuğu
1
Zâr köñlüm! Tañrı’ğa qılğıl senâ îmân
ilen,
Buldu revneq din ü îman tâet-i- sübhân
ilen.
Tâet-i sübhan bize ferz оldu cism ü cân
ilen,
Şükr оla şоl Haqq’a kim, bî-müntehâ éhsân
ilen,
Serferâz étdi bizi Olcaytu tek Sultân ilen.
2
Terk édip şirk ü çelî’ni, geldi Tañrı’ğa
teref,
Dîn-i İslam’nı qebûl éyledi оl хéyr
ül-хelef,
Yéñi İslam boldu, vérdi dîn-i İslam’ğa
şeref,
Оldu kîne ôxuna İslâm’ıñ e'dâsı
hedef,
Yandı nîrân-i hesedde âteş-i sûzân ilen.
3
Şefqet ü edl ile açğay mülk-i İslam’ğa livâ,
Buldu qüvvet devlet ü dîn-i Müsülman
bermelâ,
Lütfünü her bir mekanda éyledi bezl ü etâ,
Bîze de féyzini şâmil qılğan оl kân-i seхâ,
Himmetin geltirdi izhâra ser ü sâman ilen.
4
Şehrimiz Neffâte adın gerçi alğay хalq ara
Şimdi zer kânı bulup, bolğay qamûsundan
revâ,
Pertev-i méhr-i
celî’din vérdi Bâku’ğa celâ,
Gétdi zülmet, boldu revşen din ü devlet
mütleqâ,
Sâyé-yi edl-i Şehenşâh-i felek derbân ilen.
5
Pâdişah-i kişver-i rehm, ü edâlet
berqerar,
Kişver-i bîçâregâna lütf ile qılğay
güzar,
Tîğ-i nüsrêtin muхâlif seddine çekdi
hisar,
Éyledi meğlub оlan e’dâ yérini ferq-i
dar,
Bâtil’i bâtil, haq’ı haqq éyledi Qur’ân ilen.
6
Seltenet teхtîne yétgec eql ü tedbir
éyledi,
Âyé-yi edl’i beyânâ çekdi, teqrir
éyledi,
Terh-i mé’mâri töküp, vîrânı te’mir
éyledi,
Himmet-i şâhânesin her yérde teksîr
éyledi,
Хâneler âbâd qıldı emr ilen, fermân ilen.
7
İsm-i pâkıdır Хudâbende, özü hem bendedir,
Kevkeb-i iqbâlı âli, tâléi
ferхündedir,
Şevketinden her qaya düşmenleri
şermendedir,
Böyle bir âli himem sultân-i âdil
qandadır?
Her zaman meşğûl bolsun mülkde imrân ilen.
8
Tîğ-i âlemgîr ile fethîni muzdâd éyledi,
Qanda müşrik buldusa, İslam’ğa minqâd
éyledi,
Rûh-i Arqun Xân’ı yâd-i хéyr ilé şâd éyledi,
Elheq оl Şâh-i cahan, şahlar ara âd
éyledi,
Feth-i bî-ârâm ilen, hem lütf-i bî-pâyân ilen
9
Baydaq-i İslam’nı i’lâ qılmağa âmâdedir
Dâd éder kim dâd qılsa, dâda çün
dildâdedir
Bî-nesîb olmaz o kes kim pâyına uftâdedir
Âferin ol Şâh’a kim heqqa Hulâgû zâdedir
Zerde Hâtem, zûrda hem tâydır Xâqân ilen
10
Mühterem bolğay mesâcid, hem ziyâretgâhlar
Pâyımal olğay qamu butxâneler, gümrâhlar
Âçılıp xalqın yüzüne bağlı qalğan râhlar
Fexr éder bû Şâh ilen elheq gedâlar,
şâhlar
Hökmünü câri qılır Îrân ilen, Tûrân ilen
11
Nâmına
kişvergüşalıq yazdı êzelden debîr
Hifz
éde zell-i inâyetde Xudâvend-i qedîr
Şehrimiz
bir âsımandır, Şâhımız mâh-i münîr
Şol
hüner mâhını éyler medh, Bâkûyî Nesîr
He zaman Çini könüldin teb’-i dürr efşân ilen
اوْلجایتۇ
خان یووآن ائلچیلهرینی قبول ائدهرکهن
Olcaytu Xan Yuan élçilerini qebul éderken
[1]
-İsmayılzadə C.R. Şair Nəsirin bir müхəmməsi haqqında. «Bakı», qəz., Bakı,
1978, 1 iyul
-Dеyilən
söz yadigarıdır. Tоplayanı və tərtib еdəni: Ismayılzadə C.R. Bakı: Yazıçı, 1987
[2] دوکتور جواد هئیت. نصیر باکوئیدهن بیر مخمس.
وارلیق، اوچونجو ایل. سایی ١١ و ١٢، آردیجیل سایی ٣٣ و ٣٤. صص ٤٦-٤٨
[3] *hüleü/*hileü „superfluous,
more than; surplus, excess‟. In many languages this word and its base *hüle-
„to remain‟ developed quite differently. The derivate often features -i- in the
first syllable. This is puzzling in that the MMo form all suggest *ü, and no
forms with -i- are found for *hüle-. A dissimilation *hileü < *hüleü is not
commonly seen.
MMo SH hüle’u H80, HY hüle’ü M62, Muq hüleü P190a, hülü: P190b, cf. LV hülüwüle- Pop76 „to remain‟. WM ilegüü L405a. ilegü L404b, ilügü L408b, ilüü L408b, ülegüü L1005a, ülügü L1007a. Kh ilüü H274a, ülüü H577a. Ord ilʉ: ~ ilgʉ M384b, ʉlgʉ: M756a. Bur ülüü C500b. Brg ilu: U27. Kalm ülü M550a. Dag xulu: E127 „many, much‟. EYu holi: B57, hölü: BJ331, həlü: J94b, həlü J78. MgrH fuliu: J83a, fuliu X62, xaliu X67, šiliu, xiliu T382. MgrM xeliau JL476. BaoD śilu BL83a. BaoGt ʂïlï C137. BaoJ ʂl L170. BaoÑ---. Kgj--- (ulu < *olan). Dgx śiliu B126, šiliu T142. Mog---.
[4] (banda₃ /banda/): small(er), young(er), minor,
junior, young one, child, infant, offspring, progeny, attendant
https://en.wiktionary.org/wiki/%F0%92%8C%89#Sumerian
bànda(da):
young; junior; vigorous; impetuous; fierce; proud.
No comments:
Post a Comment