Tuesday, May 2, 2023

پسوندهای داش و ائش، بن دای و فعل داوماق

 پسوندهای داش و ائش، بن دای و فعل داوماق 

مئهران باهارلی

 

پسوند داش - تاش

آرخاداش: آرخا + دا + ائش: دوست و قرین در پشت و عقب، حامی؛

یوْلداش: یول + دا + ائش: دوست و قرین در راه؛

داداش: دای + دا + ائش، دوست و قرین در نسب از طرف مادر

«قوُرداش»: قور + دا + ائش، هم‌ردیف و هم‌رتبه در مقام، منصب، رتبه، سلسله مراتب.

قاداش، قارداش و قارین‌داش سه کلمه‌ی متفاوت با سه ریشه‌ی متفاوت ساخته شده با پسوند مرکب -داش هستند:

قاداش: قا + دا + ائش: دوست و قرین در خانواده (قا-خا: خانواده و خویشاوند. موجود در قادین - خاتون، قایین، خان، خانه، خانقاه، ...)

قارداش: قار + دا + ائش: دوست و قرین در شکم (قار: قاب، ظرف)

قارینداش: قارین + دا + ائش: دوست و قرین در شکم، همزاد (قار + ین)

توُش – دوُش: 

ساغ‌دوُش: ساغ‌دێش، ساغدیچ (در آناتولی)، مرکب از ساغ + دوش به معنی طرف، جهت، وجه به معنی آن که ‌در طرف راست داماد قرار دارد؛ و یا ساغ + دا + ائش: دوست و قرین در سمت راست.

سوْلدوُش: مرکب از سول + دوش به معنی طرف، جهت، وجه، به معنی آن که در طرف چپ داماد قرار دارد؛ و یا سول + دا + ائش: دوست و قرین در سمت چپ.

توُش – دوُش اه‌سکی تورک‌جه‌ده یان، یؤن ویا وجه، جهت آنلام‌لاری‌ندا ایدی. بورادان توشالماق، توش گه‌لمه‌ک وس یعنی مواجه شدن. زمان‌لا توش کلیمه‌سی به‌نزه‌ر، ائش، ده‌نک آنلام‌لاری دا قازاندی. بیزده «تای توش» بورادان گه‌لیر. توش کلیمه‌سی‌نین چاغداش لهجه‌له‌رده‌ن آنادولودا آماسیادا دوست آنلامی دا واردیر.

پسوند ائش

آداش: آد + ائش: دوست و قرین در اسم، همنام

تاواریش - داواریش – تاباریش: داوار + ائش: یار و قرین در دارایی و ثروت، شریک تجاری (تاوار، تابار، داوار: مال بی‌جان و جان‌دار، دارایی، ملک، ثروت، اشیاء تجاری، متاع، محصول برای فروش، گوسفند و ...)، وارد شده به روسی در معنی رفیق. داوماق – تاوماق: تصرف در مال کردن (دیوان لغات التورک). این بن در کلمه‌های تاویشماق (قوتادغوبیلیگ)، تاوارلی (صاحب ثروت)، تاوارلیق (انبار، خزینه)؛ تاوارساق (مال‌پرست، پول‌دوست)، تاوارسیز (بدون ثروت)، تاوارسیزین (در حالت بدون ثروتی و بی پولی)، تاویشقان (آنکه ‌ثروتی را بکار می‌برد)، تاوارلیق‌لی (محصول تجاری فروشی)، تاویق (خرید و فروش، تجارت)، .... و نئولوژیسم تاوآرداق هم موجود است.«تاوآرداق» و یا تاو + آرداق، به ‌معنی مال و دارایی و یا میراثی است که‌ پس از مرگ شخص بر جای می‌ماند. از همین ریشه‌ «تاوارداق‌چی» به‌ معنی ورثه، «تاوارداق‌لانماق» به‌ معنی صاحب میراث شدن و به ‌ارث بردن است.

بن تای – دای

 بن تا- دا- تای-دای در زبان تورکی در مورد اشخاص خویشاوند از طرف مادر بکار می‌رود. از همین ریشه‌ است ترکیبات داداش: دای + دا + ائش، دوست و قرین در نسب از طرف مادر؛ تای اه‌نه، تای‌ناک (مانند باجی‌ناک باجاناق)، تای شئشه - چئچه، تای ائجه ‌و ... همه‌ به ‌معنی مادربزرگ از طرف مادری؛ و تای آتا، تای باش، تای داق، تای آقا، تای آبا، .... در زبان‌های متعدد تورکیک همه ‌به‌ معنی پدربزرگ از طرف مادری. بن تورکی تای - دای در کلمات دایه، دایی (برادر مادر)، تئیزه (دایچا، دایزا، ...) به معنی خاله مرکب از دایی ائجه - دای و ائجه (پسوند مونث ساز –چه در زبان تورکی محرف همین ائجه است: تانریچا)، دای‌داش (فرزندان دایی)، دایی‌قین (رب النوعی که مسئول مراقبت و حفاظت از کودکان و از دستشان گرفته راه رفتن را به آن‌ها یاد دادن است) ، نام ‌تورکی دای‌راک-دایرک (داییراق، ...) مرکب از «دای» به‌ علاوه‌ی پسوند ترکیبی –راک (١-صفت تفضیلی، برتر، بزرگ‌تر؛ ٢-مانند، مثل و شبیه و نظیر و شبه) به‌ معنی مادری که‌ بزرگ خاندان، اصل و باعث و سبب ایجاد و حیات خانواده است (مانند کاربرد مادر در ادبیات سیاسی). دایه در زبان فارسی و دایک (مادر) در سورانی از همین ریشه است.



No comments:

Post a Comment