Tuesday, February 8, 2022

قصور و اهمال سلاطین قاجار، و خیانت و دشمن‌یاری بعضی از اهل قلم، سیاسیون و روحانیون تورک در صیانت از هویت ملی تورک

 «قصور و اهمال» سلاطین قاجار،  و «خیانت و دشمن‌یاری» بعضی از اهل قلم، سیاسیون و روحانیون تورک در صیانت از هویت ملی تورک

 

مئهران باهارلی

 


در عرصه‌ی صیانت از هویت ملی تورک سلاطین قاجار شاید کوتاهی؛ اما اهل قلم، سیاسیون وروحانیون شیعی تبریزی-اردبیلی آن دوره قطعا خیانت کرده‌اند.


آقای حیدر بیات در کامنتی از جمله گفته‌اند که:

 

Heydar Bayat

من با تقریر و برداشت شما تا حد زیادی موافق هستم، اما معتقدم همه این اعوجاجها محصول خود قاجار و عثمانی هستند. یعنی خود قاجار و عثمانی هویت ترکی را هر کدام به نوعی کمرنگ کرده بودند و طبیعتا این نوع سیاستگذاری تبعات طبیعی خود را داشت.

 

عقیده‌ی من در این موضوع به اختصار چنین است- مئهران باهارلی:

این درست است که سلاطین و مخصوصا دولت‌مردان قاجاری در عرصه‌ی هویت و زبان تورک به اعتباری کم‌کاری و اهمال کرده‌اند. اما در روی‌کردی واقعیت‌گرایانه باید اعتراف نمود سلاطین و خواقین قاجار بر کشوری حکمرانی می‌کردند که تقریبا نصف اهالی آن مرکب از اقوام و ملل غیر تورک بود. آن‌ها خود را به درستی شاه و حاکم همه و نه صرفا تورک‌ها می‌دانستند؛ درکی عادلانه و انسانی که حتی با معیارهای امروزی هم پیش‌رفته و مودرن است.

با اینهمه سلاطین قاجار علی رغم حاکمیت بر کشوری چندملیتی، بدون اعمال زور و با ملایمت، بی آنکه احساسات قومی عناصر غیر تورک را تحریک کنند،  تا آنجا که می‌توانستند از هویت تورک و زبان تورکی حمایت و صیانت می‌کردند و بر تورکیت فضیلت می‌دادند: قاجارها خود را رسما و علنا تورکمان و تورک، بلکه موغول الاصل می‌دانستند. آن‌ها با انتساب تبار و شجره‌شناسی خود به یافث و ابوالتورک و اوغوزخان و ... و استفاده از آن در «دوکترین مشروعیت تورکی»، عملا تورک بودن را فضیلت می‌شمردند، آن هم در کشوری که به زعم بسیاری «ایران‌زمین» و «ایران‌شهر» بود. آن‌ها تبریز را به پایتخت دوم سیاسی و مرکز اصلی اقتصادی و نظامی کشور و پایگاه اصلی حاکمیت تورک تبدیل کرده بودند، ولیعهد قاجار تربیت شده‌ی تبریز و در وطن تورک بود که صرفا به هنگام سلطنت به ماموریت خارج در تهران می‌رفت. قاجارها زبان تورکی را در دربار و ارتش و حتی مناسبات دیپلوماتیک رسما و با تفاخر بکار می‌بردند. آن‌ها هرچند در کاربرد تورکی به عنوان زبان دیوانی مکتوب کوتاهی و اهمال جدی کرده‌اند، اما علاوه بر لغت‌نامه‌ها و کتب گرامر متعدد تورکی و جغتایی که نویسانده‌اند، فرامین و مکتوبات و عهدنامه‌هایی را هم به زبان تورکی نویسانده‌اند. جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی رهبر ملی تورک می‌گوید مظفرالدین شاه به شعرای تورک التفات بیشتری نشان می‌داد. روایاتی از فتح‌علی شاه تا مظفرالدین شاه در اصرار به تورکی‌گویی مقامات و اهالی معلوم است. نهایتا نمونه‌ی بی سابقه‌ی اعتراض مظفرالدین شاه به ممنوع کردن تحصیل به زبان تورکی در مدارس توسط انجمن معارف تهران و تبریز را داریم  ... شاهان قاجار تا آنجا که می‌توانستند، بعضا مستقیماً و بیشتر من غیر مستقیم از هویت و زبان تورکی دفاع می‌کردند. اگر هم در این عرصه خبطی داشتند که داشتند، آن خبط از مقوله‌ی «کوتاهی و اهمال» است و نه «خیانت و دشمن‌یاری».

شاهان قاجار با تاکید بر تبار و هویت تورکشان و تورکی‌گویی و تورکی‌نویسی و .... به واقع به روشن‌فکران و مولفین تورک تلنگر زده راه را نشان می‌دادند که وظیفه‌ی اصلی خود را به جا آوردند. چرا که وظیفه‌ی حمایت از زبان و فرهنگ و هویت تورک در درجه‌ی اول بر عهده‌ی سلاطین قاجار نبود، بلکه بر عهده‌ی نخبه‌گان و محررین و نویسنده‌گان و شعرا و اهل قلم و روحانیون و ... تورک مخصوصا در تبریز مرکز ایالت آزربایجان - نورچشمی قاجاریان - بود. اینجاست که خیانت، و نه کوتاهی و خبط، رخ داده است.

در طول قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم نخبه‌گان و اهل قلم و روحانیون تورک تبریز که می‌بایست - مانند نخبه‌گان و اهل قلم و روحانیون تورک قلمروی عثمانلی مخصوصا پایتخت استانبول- با تورکی‌نویسی و تالیف کتب تورکی و نشر مطبوعات تورکی و ایجاد مدارس تورک زبان مودرن و نگارش کتب در تاریخ و فرهنگ و ادبیات و زبان تورک و .... هدایت و مدیریت روند ملت شونده‌گی مردم تورک را بر عهده بگیرند، نه تنها این کار را نکردند، بلکه در حالیکه در آن دوره حتی یک درصد مردم تورک در ایران قادر به فارسی‌خوانی نبود و هیچگونه اجبار و تحمیل دولتی وجود نداشت، در داخل و در خارج کشور، داوطلبانه دیوان‌ها و نشریات و کتب و .... به فارسی حتی پارسی سره تالیف و چاپ کردند، سپس در خیانتی تاریخی به دوره‌ی مشروطه هویت ملی تورک را نفی کردند، زبان فارسی را زبان ملی و مشترک و ... نامیدند، آن را تبدیل به زبان انحصاری مکتوب در همه‌ی عرصه‌های سیاسی و ادبی و اجتماعی و هنری ... کرده تورکی را از همه‌ی این عرصه‌ها طرد و حذف نمودند، مدارس جدید تورک‌زبان معدود را بستند و به تاسیس و گسترش مدارس فارس‌زبان در مناطق تورک‌نشین و تورک‌زبان در ایران، حتی در باکو و استانبول پرداختند.

این است فرق بین نخبه‌گان و محررین و نویسنده‌گان و شعرا و اهل قلم و روحانیون تورک تبریزی و تورک استانبولی. در حالیکه «خدمت» نخبه‌گان و محررین و اهل قلم استانبول در عرصه‌ی صیانت از هویت ملی تورک، توانست حتی پس از اشغال استانبول و فروپاشی امپراتوری عثمانلی توسط دشمنان، منجر به تاسیس جمهوری مودرن تورکیه شود، «خیانت» نخبه‌گان و محررین و اهل قلم عمدتا تبریزی - اردبیلی در انکار هویت ملی تورک، منجر به پایان یافتن حاکمیت تورک بر ایران و تاسیس دولت مودرن ایران با هویت ملی فارسی گشت. این خیانتی است که نظیر آن در تاریخ به ندرت مشاهده شده است ...

پس از آن، وارثان دسته‌جات مانقورت مذکور با در هم آمیختن «قوم آزربایجان» (جزئی از ملت ایران محصول مشروطه‌ی انگلیسی) و «ملت آزربایجان» (محصول ملت‌سازی روسیه‌ی استالین در قفقاز)، در یک خیانت تاریخی دیگر ملتی جعلی و وطنی جعلی و تاریخی جعلی و شخصیت‌های ملی جعلی و ... آفریدند. اکنون هم «حرکت ملی آزربایجان» که آن جعلیات محصول مهندسی قومی-ملی استعماری و نژادپرستانه و ضد تورک را عینا پذیرفته است، مصرانه حرکات و شخصیت‌های تاریخی و سیاسی متعلق به یک ملت دیگر، یعنی ملت ایران فارس‌زبان شیعه مذهب و ... (از بابک و بعضی از شاهان ضد تورک خاندان صفویه گرفته تا انقلاب مشروطیت و آزادی‌ستان، و کلا هر آنچه که ماهیت و عمل‌کرد غیر تورک و ضد تورک و یا صراحتا خائنانه دارد) را به عنوان ملی عرضه می‌کند.

مخلص کلام آنکه اعوجاج‌ها و کم‌رنگ کردن‌های هویت تورک در قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم به دوره‌ی سلسله‌ی قاجار، بی شک رخ داده است. اما این پدیده بیشتر از کوتاهی و اهمال سلاطین قاجار، محصول خیانت و مانقورتیسم اهل قلم و مولفین و سیاسیون و روحانیون شیعی تورک آن دوره مخصوصا از منطقه‌ی تبریز - اردبیل بود که امروز هم در قالب ایران‌گرایی و آزربایجان‌گرایی هم‌چنان و به شدت ادامه دارد ....

No comments:

Post a Comment