Tuesday, August 28, 2018

تدريس زبان تورکی در مدرسه‌ی دارالفنون ناصرالدين شاه قاجار، نخستين دانشگاه در تاريخ مودرن ايران

تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری نخستین دانش‌گاه در تاریخ مودرن ایران

مئهران باهارلی

 

Türkçe’nin İran'ın çağdaş tarihinin ilk modern üniversitesi olan Kacar Dârülfünûn’unda öğretilmesi

 

Teaching of Turkish language at Qajar Darülfünun, the first modern university in Iran's contemporary history

 

MÉHRAN BAHARLI

mehranbahari1@yahoo.com

 

https://independent.academia.edu/MBaharli

https://sozumuz1.blogspot.com/

https://www.facebook.com/profile.php?id=100016259447627

خلاصه: 

در این مقاله سه سند در باره‌ی تدریس زبان تورکی در «دارالفنون قاجاری» و یا «مدرسه‌ی شاهی ناصری» را معرفی کرده‌ام. این موسسه‌ی آموزش عالی که در سال ١٨٥١ میلادی در زمان ناصرالدین‌ شاه قاجار با کوپی‌برداری از دارالفنون عوثمان‌لی تاسیس شد، نخستین دانش‌گاه مودرن در تاریخ ایران است. زبان تورکی به موازات فارسی یکی از دو زبان رسمی دوفاکتوی دولت تورک قاجاری بود و در «دارالفنون قاجاری» به همین سبب، هم‌چنین به‌ عنوان یک زبان بومی ایران، یکی از دو زبان عمده‌ی ایران به ‌لحاظ متکلمین، زبان محلی تهران پایتخت دولت قاجاری، و زبان قومی-ملی خاندان سلطنتی ایران – تورکمان‌های قاجار - تدریس می‌شد.

Özet

Bu makalede, "Kacar Dârülfünûn’u" veya "Nâsirî Şâhî Okulu"nda Türkçenin öğretimine ilişkin üç belge sunuyorum. 1851 yılında Nâsir el-Din Şah Kacar döneminde, Osmanlı Dârülfünûn’undan esinlenerek kurulmuş olan bu yüksek öğrenim kurumu, İran tarihindeki ilk modern üniversitedir.

Türkçe, Farsça ile birlikte Türk Kacar devletinin fiili iki resmi dilinden biriydi. Bu nedenle, ayrıca  İran'ın yerli dili olması, konuşan sayısı bakımından iki büyük dilden biri olması, Kacar devletinin başkenti olan Tahran'ın yerel dili ve İran kraliyet ailesi Kacar Türkmanlarının milli dili olmasından dolayı "Kacar Dârülfünûn’u"nda öğretiliyordu.

Abstract

In this article, I introduce three documents regarding the teaching of the Turkish language at "Qajar Dar al-Funun" or "Naseri Shahi School". This institute of higher education was established in 1851 during the reign of Naser al-Din Shah Qajar, modeled after the Ottoman Dar al-Funun, making it the first modern university in the history of Iran.

The Turkish language was one of the two de facto official languages ​​of the Turkish Qajar state, along with Persian. Turkish was taught at " Qajar Dar al-Funun " for this reason. Additionally, being a native language of Iran, one of the two major languages in terms of number of speakers, the local language of Tehran, the capital of the Qajar state, and the ethnic-national language of the Iranian royal family, the Qajar Turkmans.










مقدمه:

در این نوشته اسنادی دائر بر تدریس زبان تورکی در «دارالفنون قاجاری» و یا «مدرسه‌ی شاهی ناصری»، را معرفی کرده‌ام. اولین سند، پاراگراف کتابی به قلم یکی از معلمین دبستان ایرانیان در استانبول، منتشر شده ‌توسط سفارت کبرای قاجار در دربار عوثمان‌لی به‌ سال ١٨٩٤ است. دومین سند بخشی از گزارشی است به نام جوغرافیای ایران، منتشر شده در روزنامه‌ی تربیت چاپ تهران به سال ١٨٩٩ میلادی به قلم محمدعلی فروغی ذکاء‌الملک. این دو سند ذکر کرده‌اند که در مدرسه‌ی شاهی تاسیس شده ‌توسط دولت، زبان‌های فارسی و تورکی و فرانسه‌ تدریس می‌شود. سند سوم مطالب سفرنامه‌ی ارنست اورسول (Ernest Orsolle)، پژوهش‌گر و سیاح بلژیکی است که در آن به مدرسه‌ی شاهی و مواد درسی آن، از جمله زبان تورکی اشاره کرده است.

«مدرسه‌ی شاهی ناصری» - «دارالفنون قاجاری» (و یا «مکتب‌خانه‌ی پادشاهی»، «مدرسه‌ی نظامیه»، ...) نخستین دانش‌گاه در تاریخ مودرن ایران است که در سال ١٨٥١ میلادی در زمان ناصرالدین‌ شاه قاجار، ظاهراً به پیش‌نهاد میرزا تقی‌ خان امیر کبیر و سه سال بعد از تاسیس دارالفنون عوثمان‌لی[1] و با کوپی‌برداری از آن، برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران ناصری تأسیس شد.

از همان آغاز ظهور موسسات آموزشی مودرن (‌مدارس مودرن دولتی، غیر دولتی (ملی)، و میسیونری) در ایران قاجاری، زبان تورکی به موازات زبان فارسی تدریس می‌شد و به‌ عنوان زبان تعلیم و تعلم و تدریس به کار می‌رفت. این اسناد تاریخی نشان می‌دهند در عالی‌ترین سطوح تحصیلی مانند مدرسه‌ی شاهی - دارالفنون قاجاری – معادل دانش‌گاه امروزی هم، وضعیت مشابهی برقرار بود و زبان تورکی تدریس می‌شد. در مدرسه‌ی شاهی - دارالفنون قاجاری، زبان فرانسه‌ به عنوان مهم‌ترین زبان خارجی و بین المللی آن دوره‌ تدریس می‌شد. اما زبان تورکی بر خلاف ادعای ‌بعضی از قومیت‌گرایان افراطی فارس، نه به‌ عنوان یک زبان خارجی؛ بلکه به‌ عنوان یک زبان بومی ایران، یکی از دو زبان رسمی دوفاکتوی دولت قاجاری، یکی از دو زبان عمده‌ی ایران به ‌لحاظ متکلمین، زبان محلی تهران پایتخت دولت قاجاری، و زبان قومی-ملی خاندان سلطنتی ایران تدریس می‌شد. 

این اسناد هم‌چنین بیان‌گر موضع مترقی بی طرفی زبانی نسبی دولت تورک قاجاری[2] و دو شخصیت تورک، ناصرالدین ‌شاه قاجار و میرزا تقی ‌خان امیر کبیر هستند. در زیر اسناد مربوطه‌ را آورده و سپس توضیحات چندی داده‌ام:

سند اول: کتاب «جوغرافیای ایران، اوضاع طبیعیه ‌و سیاسیه ‌و احوال تجاریه ‌و زراعیهی ایران را مشتمل است»، ص ٥٤. اثر محمد حسین، از معلمین دبستان ایرانیان. در ٨٢ صفحه. بر حسب فرمان مستطاب اجل اکرم افخم آقای [میرزا اسدالله ‌خان] ناظم الدوله ‌سفیر کبیر دولت علیهی ایران مقیم دربار عثمانی منطبع گردید. استانبول، سنه‌١٣١٢ (١٨٩٤)

آغاز نقل قول:

«حکومت خود مکتبی در پایتخت سلطنت به‌ نام مدرسهی شاهی تاسیس فرموده‌ که ‌مدیر و غالب مامورین آن از اوروپائیان‌اند. در آنجا تخمیناً به‌ صد یا بیشتر شاگرد، علوم ریاضی و حکمت و کیمیا و السنهی فارسی، تورکی، فرانسوی و تاریخ و طب و فنون عسکری تدریس میشود. محل انتشار روزنامههای ایران و اطلاع نیز یکی از دوائر این مکتب است».

پایان نقل قول از کتاب «جوغرافیای ایران ....»

کتاب جوغرافیای ایران .... به‌ امر میرزا اسدالله‌ خان تبریزی ملقب به‌ وکیل الملک و بعدها ناظم الدوله، از دولت‌مردان عصر قاجار که ‌بین ١٨٩١-١٨٩٥ به ‌مدت چهار سال سفیر کبیر قاجاری در دربار عوثمان‌لی در استانبول بود، در آن شهر تالیف و منتشر شده ‌است. قهرمان میرزا عین‌السلطنه ‌در خاطرات خود ادعا کرده که ‌میرزا اسدالله‌ ناظم الدوله، تورکی و یا فرانسه ‌حرف می‌زد، اما فارسی بلد نه‌بود: «ناظم‌الدوله‌ را حاکم فارس کردند. عقل‌ها حیرت دارد. این هم برادر نظام ‌العلماء است. همیشه‌ وزیرمختار [بوده] و در خارجه‌ خدمت داشته، هیچ وقت حکومت نه‌کرده. از حکومت اطلاع نه‌دارد. یا فرانسه‌ باید حرف به‌زند یا تورکی، زبان فارسی بلد نیست»[3]. (میرزا اسدالله‌ خان ناظم الدوله ‌در سال ١٨٩٥ به‌ فرمان ناصرالدین شاه ‌به‌ تهران فراخوانده ‌و به‌ ریاست دارالشورای کبرا منصوب شد و به‌ جای او برادرش میرزا محمود خان علاء الملک تبریزی به‌ مدت شش سال به‌ عنوان وزیر مختار دولت قاجار در دربار عوثمان‌لی خدمت کرد).

بسیاری از مطالب کتاب جوغرافیای ایران ....  – مانند مطلب مربوط به ‌مدرسه‌ی شاهی و تدریس تورکی در آن- پنج سال بعد عیناً و یا با کمی تغییر در گزارش محمدعلی فروغی دردشتی ملقب به‌ ذکاء الملک دوم در روزنامه‌ی تربیت تکرار شده‌ است (سند دوم در زیر).

سند دوم: تربیت، روزنامه‌ی آزاد هفته‌گی، نومره‌ی صد و چهل و یکم، پنج‌شنبه بیست و دویم شهر محرم الحرام سنه ١٣١٧ هجری، اول ژوئن ماه فرنگی سنه ١٨٩٩ میلادی. صاحب امتیاز ذکاء‌الملک. قیمت در دارالخلافه‌ی تهران نومره‌ای پنج‌شاهی، سالیانه در همین پای‌تخت دوازده هزار و ده شاهی[4]

آغاز نقل قول:

«اصول تعلیم: مدارس ابتدائیه در ایران بی ‌شمار و عداد و امر تحصیل از هر گونه شروط و قیود وارسته و آزاد است. ولی تعلیم این مکاتب منحصر به قرائت قرآن و فن خط و تحریر می‌باشد. از این‌ جاست که اغلب اهالی از خط تقریر و تحریر بهره‌ور و مردم بهینه و نادان در میان ایشان نسبت به ملل دیگر کم‌تر است. مدارس عالیه‌ی ایران همه مرکب از ابنیه‌ی متین و استوار و از جهت انتظام آراسته و به‌هنجار است. تهران چهارده مکتب بزرگ دارد که جامع پانصد شاگرد و هفده معلمند. متعلمین از هر نوع علوم جدیده از قبیل السنه و حکمت و ریاضی و نجوم می‌آموزند. تحصیل در این مکاتب بی اجرت و مزد است. علاوه بر آن در باره‌ی شاگردان بی کس و کودکان نورس از طرف دولت در بذل انواع التفات و تسهیل اقسام مشکلات همواره اقدام می‌رود.

حکومت خود مکتبی در پای‌تخت سلطنت به نام (مدرسه‌ی شاهی) تاسیس فرموده که غالب مامورین آن از اوروپائیانند. در آن‌ها تخمیناً به صد یا بیش‌تر شاگرد علوم ریاضی و حکمت و کیمیا و السنه‌ی فارسی، تورکی، فرانسوی و تاریخ و طب و فنون عسکری تدریس می‌شود. محل انتشار روزنامه‌های (ایران) و (اطلاع) نیز یکی از دوائر این مکتب است.

..... 

پس از طائفه‌ی زندیه، سلاله‌ی جلیله‌ی قاجاریه که اکنون شرف‌بخش تخت عالی‌بخت ایرانند، تاج شهریاری بر سر نهادند و بر مسند کام‌رانی تکیه دادند. از میان ملوک قاجاریه اعلی‌حضرت (ناصرالدین شاه) نخستین پادشاهی است که به تغییر اوضاع مملکت و تربیت رعیت پرداخت. انواع صنایع و علوم اوروپا را در ایران منتشر ساخت. جوانان قابل به بلاد اوروپا از برای تحصیل فنون فرستاد. آموزگاران ماهر و معلمان آزموده از اوروپا به ایران آورد. خود برای ترقی دولت و پیش‌رفت امور مملکت چند نوبت به ممالک اوروپا سفر نمود. تهران را پس از توسیع و تنظیم با راه‌های تراموای مزین و با چراغ‌های گاز هوائی روشن و منور فرمود».

پایان نقل قول از نشریه‌ی تربیت

سند سوم: سفرنامه‌ی ارنست اورسول (Ernest Orsolle)

در منابع خارجی هم به ‌تدریس زبان تورکی در مدرسه‌ی شاهی – دارالفنون قاجاری اشاره ‌شده ‌است. مانند سفرنامه‌ی محقق و سیاح بلژیکی ارنست اورسول (Ernest Orsolle)[5].

اصل فرانسوی:

Les cours préparatoires comprennent l'étude du persan, du turc, de l'arabe. Dans les classes supérieures, on enseigne la géométrie, l'algèbre, l'exploition des mines, la géographie, les médecines européennes et persanes, la castramétration et la balistique. Chaque élève est tenu d'pprendre une langue étrangere, l'anglais, le français, l'allemand ou le russe.

«درس‌های مقدماتی عبارت است از آموزش زبان‌های فارسی، تورکی و عربی؛ و در کلاس‌های بالاتر هندسه، جبر، استخراج معادن، جوغرافی، پزشکی اوروپایی و ایرانی، فنون اوردوکشی و نحوه‌ی نشانه‌گیری با توپ. هر شاگرد موظف است یکی از زبان‌های‌ خارجی انگلیسی، فرانسه، آلمانی یا روسی را یاد به‌گیرد، ...» .

جالب توجه است که اورسول، زبان‌های فارسی، تورکی و عربی را جزء زبان‌های خارجی (فرانسه، انگلیسی، آلمانی، روسیه) نه‌شمرده است. به عبارت دیگر تدریس زبان تورکی در دارالفنون به عنوان یک زبان بومی انجام می‌گرفت.

سند چهارم: گواهی‌نامه‌ی فارغ التحصیلی نواب حیدر میرزا از مدرسه‌ی دارالفنون

یکی از معدود اشاره‌ها به تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری - مدرسه‌ی شاهی ناصری در منابع فارسی داخلی، اشاره‌ی احمد مسجد جامعی به این موضوع در نوشته‌ای به نام «امیرکبیر و توسعه‌ی علمی»[6] است. متاسفانه وی در این نوشته که در باره‌ی گواهی‌نامه‌ی فارغ التحصیلی شخصی به اسم نواب حیدر میرزا از مدرسه‌ی دارالفنون به تاریخ ٢٩ مارس ١٨٨١ است عکس گواهی‌نامه‌ی مورد بحث را نه‌داده است:

«در مورد این گواهی‌نامه، که در دو صفحه‌ی قطع کوچک و با مرکب مشکی و خط خوش نستعلیق نوشته شده، چند نکته وجود دارد: نخست آن که بر همه‌ی شاگردان دارالفنون لازم بود به زبان‌های فارسی و عربی و شاید تورکی آزموده شده باشند».

چند توضیح

١-نام‌های تورکی – عوثمان‌لی دارالفنون، مدرسه‌ی نظامیه و مکتب‌خانه‌ی پادشاهی: واژه‌ی «دارالفنون» مستقیماً از تورکی به زبان فارسی وارد شده است. محررین عوثمان‌لی‌ واژه‌ی پولی‌تکنیک Polytechnique  فرانسوی، معادل Polytechnic انگلیسی را به دارالفنون ترجمه کردند و همین لفظ عوثمان‌لی عیناً وارد زبان‌های عربی و فارسی شد. از «دارالفنون قاجاری» علاوه بر این نام، با عناوین گوناگونی چون «مکتب‌خانه‌ی پادشاهی» و «مدرسه‌ی نظامیه» هم یاد شده است. این نام‌ها هم برگرفته از تورکی هستند. «مدرسه‌ی نظامیه» ملهم از نام «مکتب علوم حربیه‌ی عوثمان‌لی» (مدرسه‌ی نظامی) گشایش یافته در سال ١٨٣٤، و «مکتب‌خانه‌ی پادشاهی» بر گرفته از نام «مکتب طبیه‌ی شاهانه‌ی عوثمان‌لی» (دانش‌کده‌ی پزشکی سلطنتی) گشوده شده در سال ١٨٣٩ است[7]. (در تورکی و فارسی اصطلاحات مدرسه و مکتب به طرزی معکوس به کار برده می‌شوند. در تورکی «مدرسه» به موسسات سنتی آموزشی و «مکتب» به موسسات مودرن آموزشی گفته می‌شود. در حالی که در فارسی وضعیت معکوس است و «مکتب» در مورد موسسات سنتی آموزشی و «مدرسه» در مورد موسسات مودرن آموزشی بکار می‌رود. مشابه این کاربرد معکوس در مورد دو مفهوم «دولت» و «حکومت» هم وجود دارد. دولت در تورکی به معنی State، و حکومت به معنی Government است. در حالی که در فارسی وضعیت بر عکس است).

٢-امیرکبیر و تاثیرپذیری از عوثمان‌لی در تاسیس دارالفنون قاجاری: بنا به مشهور، دارالفنون قاجاری ﺑﺮ ﺍﺳاس ﺗﻘﺎﺿﺎ و پیش‌نهاد میرزا تقی‌ خان امیر کبیر دولت‌شخص تورک، تاسیس شده است.[8] (عنوان «امیر کبیر» ترجمه‌ی فارسی عنوان تورکی – موغولی «اولو نویان» است). وی در این امر متاثر و ملهم از دارالفنون عوثمان‌لی بود:

«رجال و نخبه‌گان سیاسی ایران از یک جهت بیش‌ترین و قدیمی‌ترین تأثیرگذاری را با استفاده از اولگوی امپراتوری عثمانی بر روند مشروطه‌ی ایران داشتند. در سال‌های قبل از مشروطه در ایران، رجال سیاسی با آشنایی نزدیکی که با تحولات عثمانی داشتند مزایای بسیار تحولات آن دیار را درک کرده بودند. آن‌ها به دلیل نزدیکی به قدرت، توانایی بیش‌تری برای انجام دادن اصلاحات در جهت حفظ نظام داشتند و می‌توانستند اقدامات مشابهی را در  ایران پی‌گیری کنند. به هرحال زمینه‌های اصلی و اولیه‌ی اصلاحات در ایران را که به انقلاب مشروطه منتهی شد، همین رجال سیاسی عهد ناصرالدین شاه فراهم کردند.

امیرکبیر از اولین افرادی است که با ملاحظه‌ی اصلاحات در دولت عثمانی، به فکر اصلاحات در ایران افتاد. وی چهار سال در رأس هیئت ایرانی در ارزنه الروم [ارزروم] در امپراتوری عثمانی اقامت داشت و از نزدیک شاهد تحولات اصلاح‌طلبی در آن جا بود. اگر چه امپراتوری عثمانی در آن مقطع بسیار عقب‌مانده‌تر از اوروپا بود، ولی اوضاع و احوال خاصی در آن حاکم بود و اصلاح‌طلبان جنب و جوشی را برای اصلاحات ایجاد کرده بودند. امیرکبیر زمانی که منشی مخصوص ارتش بود، مجذوب این نظام شد و هنگامی که در مقام فرستاده‌ی ویژه‌ی ایران به امپراتوری عثمانی رفت، به اصلاحات حاصل آمده از «جنبش تنظیمات» در آن جا علاقه پیدا کرد. بنابراین می‌توان گفت که اصلاحات در ایران به تبع تنظیمات در عثمانی و از زمان صدارت امیرکبیر آغاز شد. وی در تأسیس دارالفنون، ترجمه و تألیف کتاب و مطبوعات متأثر از عثمانی بود. حتی وی در پی برقراری مشروطه در ایران هم بوده است»[9].

«میرزا تقی‌خان در سفر ١٢٤٥ ه ق خود هم‌راه خسرو میرزا به سن‌پترزبورگ و سپس هم‌راه ناصرالدین در سال ١٢٥٤ ه ق به ایروان [در آن زمان با اکثریت جمعیتی تورک] پاره‌ای آرا در باره‌ی لزوم اصلاحات در ذهن پرورد که در طول چهار سال اقامتش در ولایتی دور افتاده در شرق آناتولی عثمانی [ارزروم] بیش از پیش تقویت شد»[10].

٣- بعید نیست که در تدریس زبان تورکی در دارالفنون، تمایلات تورک‌گرایانه‌ی شخص امیرکبیر هم موثر بوده باشد. محمود محمود در کتاب خود اللهیار آصف‌الدوله و میرزا آقاخان نوری را دو تن از رهبران رجال فارس ضد تورک، مادر ناصرالدین ‌شاه مهدعلیای تورک را هم‌سو با آن‌ها؛ و عباس‌میرزا نایب‌السلطنه، محمد شاه قاجار، حاجی ‌میرزا آقاسی و میرزا تقی‌ خان امیر کبیر را به صورت رهبران رجال تورک و ضد انگلیس آن دوره تقدیم می‌کند. وی امیرکبیر را از دسته‌ی تورک‌ها و از مخالفین بزرگ فارس‌زبان‌ها در دربار می‌داند[11].

٤- در افواه رسمی و اسناد دولتی ایران، تاریخ‌نگاری ایرانی، ناسیونالیسم افراطی ایرانی – فارسی و اغلب منابع و رسانه‌های ایرانی - فارسی، و آثار بسیاری از محققین و شرق‌شناسان و ایران‌شناسان غربی و دیپلومات‌های اوروپائی همسو با آن‌ها به واقعیت تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری - مدرسه‌ی شاهی ناصری اشاره‌ای نه‌می‌شود. در مقیاس بزرگ‌تر، واقعیت‌های تاریخی و میدانی رسمیت دوفاکتوی زبان تورکی در تاریخ ایران، وجود نظام آموزشی و تحصیلی تورک در ایران، تدریس زبان تورکی و تحصیل به زبان تورکی، مدارس نوین که‌ در آن‌ها زبان تورکی تدریس می‌شد و یا زبان تدریس و تعلم تورکی بود، ... توسط این دسته‌جات همواره حذف و سانسور می‌گردد و مردم از آگاهی بر منزلت و موقعیت واقعی زبان تورکی در نظام آموزشی و دولت و ... محروم نگاه داشته‌ می‌شوند.

حذف عنصر تورک از منابع تاریخی و اسناد رسمی و قانونی و حقوقی، صرفاً نه‌دیدن و بریده‌گی از واقعیت‌ها و یا یک گاف معصومانه نیست. بلکه مولفه‌ای مهم از سیاست رسمی - دولتی برای نسل‌کشی ملی و زبانی ملت تورک و فارس‌سازی در ایران وی در یک صد و بیست و پنج سال اخیر است. انکار وجود زبان و فرهنگ و تاریخ تورک و ملت تورک و هویت ملی تورک در ایران به منظور ناموجود کردن زبان و ملت تورک در تاریخ و جوغرافیای ایران و تبدیل ٣٠-٤٠ میلیونی به پدیده‌ای ناموجود - نامرئی (Nonperson)، بدون ریشه و بی تاریخ و فاقد پیشینه انجام می‌گیرد و هدف غایی آن، فارس‌سازی کامل و ناموجود کردن فیزیکی ملت تورک است. زدودن حافظه‌ی تاریخی مردمان ایران و مخصوصا حافظه‌ی جمعی ملت تورک در مورد موقعیت زبان تورکی در تاریخ ایران، همچنین به‌ منظور موجه ‌و مشروع و طبیعی و سابقه‌دار نشان دادن وضعیت زبان رسمی و تحصیلی انحصاری بودن زبان فارسی در ایران، که وضعیتی غیر قابل توجیه، نامشروع و غیر طبیعی و بی سابقه است، می‌باشد.

٥-مولف گزارش روزنامه‌ی تربیت، «محمدعلی فروغی دردشتی» ملقب به ذکاء‌الملک دوم – عنوانی داده شده توسط محمدعلی‌ شاه - است. وی یکی از مطلع‌ترین اشخاص در مورد نظام تحصیلی قاجاری، مدرس دارالفنون و پس از مشروطیت پیش‌قدم در تالیف کتاب‌های درسی مدارس متوسطه بود. نشریه‌ی تربیت، اولین روزنامه‌ی غیر دولتی در داخل ایران در دوران مظفرالدین شاه (بین ١٨٩٦ تا ١٩٠٧) بود. اکثر مقالات اجتماعی، فلسفی و سیاسی آن را محمدعلی فروغی می‌نوشت و مدیریت داخلی روزنامه هم با او بود. (مؤسس روزنامه‌ی تربیت، محمدحسین ادیب اصفهانی ملقب به فروغی- عنوانی داده شده توسط ناصرالدین شاه - معروف به ذکاء‌الملک اول، استاد ادبیات فارسی مدرسه‌ی علوم سیاسی تهران بود). این نشریه به طور مرتب سلسله گزارشاتی در باره‌ی مدارس فارسی تاسیس شده در گوشه و کنار ایران و تهران، و مفردات و مسائل و مسئولین آن‌ها منتشر می‌کرد. به عبارت دیگر تربیت، نوعی مجله‌ی تخصصی در امر مدارس و آموزش بود. به این سبب و نیز آنکه ذکاء الملک یک ناسیونالیست فارس افراطی باستان‌گرا، بر مذهب ازلی و شدیداً ضد تورک بود[12]، احتمال اشتباه و غلو وی در مورد تدریس زبان تورکی در مدرسه‌ی شاهی ناصری تقریبا ناممکن است. (ذکاء‌الملک اول یک بابی ازلی بود. ازلیان در عرصه‌ی فرهنگی متمرکز بر فعالیت‌های آموزشی، و در عرصه‌ی سیاسی آلوده به تروریسم بودند. بابیان ازلی، تلاش برای ساقط کردن سلسله‌ی قاجار و پایان دادن به حاکمیت تورک بر ایران را یک واجب شرعی مذهب خود می‌دانستند[13]).

٦- هنگام نوشتن گزارش نشریه‌ی تربیت در سال ١٨٩٩، تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری هنوز ادامه داشت (فعل زمان حال بکار رفته است: «تورکی ... تدریس می‌شود»). سال بعد برای نخستین بار «انجمن معارف» و یا «انجمن تأسیس مکاتب ملیه‌ی ایران» در تهران ( تاسیس شده در ١٨٩٧) و تبریز (١٩٠٠) توسط نظام‌نامه – اساس‌نامه‌ی خود، تدریس زبان تورکی در مدارس را «ممنوع» اعلام کرد (روزنامه‌ی ترجمان حقیقت در تاریخ ٢٩ اوکتوبر ١٩٠٠ صراحتا «ممنوع گردیدن تدریس زبان تورکی به موجب برنامه‌های مدارس» را گزارش می‌دهد که مظفرالدین شاه قاجار بدان اعتراضی بی تاثیر کرد[14]). یعنی در سال ١٩٠٠ ما شاهد «ممنوع کردن» تدریس زبان تورکی به طور «رسمی» در مدارس، آن هم برای اولین بار در تاریخ ایران هستیم.

بسیاری از سران انجمن معارف تهران و همه‌ی سران انجمن معارف تبریز که تدریس زبان تورکی در مدارس نو را ممنوع کردند، تورک، و متاثر از و تربیت شده‌ی «مانقورتیسم اختری» بودند (اشاره است به مکتب روزنامه‌ی اختر چاپ استانبول که از سال ١٨٧٧ به مدت ٢٢ سال توسط تورکان ایرانی اکثرا تبریزی منتشر می‌شد و هویت ملی ایرانی با وطن ایران و زبان ملی فارسی و تاریخ باستانی ایرانی و گرایشات شیعی امامی فارسی را تبلیغ می‌کرد). اغلب سران ضد تورک مانقورت و گؤزقامان انجمن معارف تبریز (٢٦ نفر، از جمله حاجی محمدعلی بادامچی، حسن تقی‌زاده، محمدعلی‌ تربیت، ابوالقاسم فیوضات، ....) بعدها به رهبران جنبش مشروطیت در آزربایجان و فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و آزادی‌ستان و ... تبدیل شدند و خواست ممنوعیت تدریس زبان تورکی و ممنوعیت ایجاد مدارس تورکی‌زبان و ممنوعیت نظام تحصیلی به زبان تورکی؛ و در عوض ایجاد و گسترش نظام تحصیلی استعماری فارسی‌زبان و تبدیل زبان فارسی به زبان ملی همه‌ی ایرانیان و در این میان تورک‌ها را به یکی از خواست‌ها و رهاوردهای اساسی جنبش‌های ضد تورک مشروطیت ایران و ماجرای پان‌ایرانیستی آزادی‌ستان تبدیل نمودند. به همه حال قدرت‌یابی جنبش فارس‌گرای مشروطیت در ایران و پان‌ایرانیستی آزادی ‌ستان در آزربایجان، به سنت تدریس زبان تورکی در مدارس و آرمان تاسیس نظام تحصیلی مودرن تورک در ایران عملاً پایان داد. 

٧-تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری - مدرسه‌ی شاهی امر تعجب‌آوری نه‌بود:

-در دوره‌ی قاجاری، زبان تورکی هم در مکاتب قدیمی (همیشه‌ی تاریخ) و هم در مدارس مودرن میسیونرهای مسیحی در تورک‌ایلی از زمان محمد شاه قاجار (سال ١٨٣٤ به بعد) تدریس می‌شد.

- در مکتب سلطانی عوثمان‌لی – که الهام‌بخش مدرسه‌ی شاهی بود - علاوه بر زبان‌های تورکی و فرانسه، فارسی و عربی و ... هم تدریس می‌شد.

- در آغاز بیش‌تر رشته‌های دارالفنون مربوط به فنون نظامی توپ‌خانه، سواره نظام، پیاده نظام، و مهندسی و استحکامات بود. در آن زمان تقریباً همه‌ی صاحب‌منصبان و افسران اوردوی قاجاری از میان تورک‌ها انتخاب می‌شد. هم‌چنین در آغاز بیش‌تر شاگردان از اعیان‌زاده‌گان - منسوب به خاندان سلطنتی تورک و یا نظامیان عالی‌رتبه، تجار، ملاکین و دیپلومات‌های تورک - بودند.

-در سال‌های ١٨٥٠، تهران پایتخت دولت قاجاری، هنوز صبغه‌ای تورکی داشت و اکثریت نسبی اهالی آن تورک بود. در مدرسه‌ی دارالفنون نیز، علاوه بر اکثریت شاگردان، بسیاری از مدیران و معلمان و مدرسین تورک بودند.

-در دوره‌ی مورد بحث اکثریت نسبی جمعیت ایران تورک و خاندان حاکم بر کشور نیز تورک بود. وضعیت چنان بود که در کشورهای خارجی هم، بسیاری همه‌ی ایرانیان را تورک و یا اقلاً مسلط بر زبان تورکی گمان می‌کردند. سید محمدعلی جمال‌زاده در این باره ماجرایی را نقل کرده است: «....در موقع رسیدن به استانبول مورد سوءظن پلیس عثمانی واقع گردیدم و تذکره‌ام را گرفتند و مرا مستقیماً به اداره‌ی پلیس بردند. دو سه ساعتی از نیمه‌ی شب گذشته بود و سخت خسته و گرسنه و ناتوان بودم. در آنجا به استنطاق پرداختند و مدام به زبان تورکی مرا سؤال‌پیچ کردند. چون کلاه فرنگی بر سر داشتم و زبان تورکی نمی‌دانستم (آن‌ها خیال می‌کردند که هر ایرانی باید زبان تورکی بداند و تصور می‌کردند که من تعمدی در صحبت نکردن به زبان تورکی دارم) سخت مورد سوءظن بودم... »[15]

٨-تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری - مدرسه‌ی شاهی ناصری، هم‌خوان با تمایلات معلوم ناصرالدین شاه در مورد زبان تورکی است. ناصرالدین شاه دارای شعور قومی تورک - هرچند ضعیف - بود (دکتر فووریه پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه در کتاب سه سال در دربار ایران می‌نویسد که ناصرالدین شاه طبیعت ایلیاتی را از دست نداده و صحراگرد حقیقی است. این بیان «طبیعت ایلیاتی» را باید به تورکیت او تعبیر کرد). ناصرالدین شاه دارای موضع منفی نسبت به زبان تورکی نبود، حتی رفتارهایی در حمایت از آن نیز از خود بروز می‌داد. وی علاوه بر تورکی تورکمانی (در ایران - قفقاز) به تورکی عوثمان‌لی و تورکی جغتائی و آثار مکتوب-ادبی آنها نیز آشنا و علاقه‌مند بود.

به عنوان نمونه فرهنگ فارسی به تورکی «مقالید ترکیه» (نام‌های دیگر: لغة الاتراکیة، لغت جغتایی – لغت اتراكیه، لغت فتح‌علی ‌خان قاجار، بهجت اللغات ....) یکی از حجیم‌ترین فرهنگ‌های لغت چاغاتای - جغتایی، به امر ناصرالدین شاه در سال ١٨٥٨ میلادی توسط «شاهزاده فتح‌علی ابن کلب‌علی ابن مرشدقلی ‌خان قاجار قزوینی سپانلو» تالیف شده‌ است: «... حضرت ظل الله ناصرالدین‌ شاه قاجار هم علاقه‌ی زیادی به اشعار نوایی داشتند. هر از گاهی شعر نوایی را زمزمه می‌کردند ... من هم هر از گاهی در حضور شاه به شعر نوایی اظهار علاقه می‌کردم. تا اینکه ظل الله امر فرمودند که در صورت امکان حل الغت مناسبی برای آثار امیر علی‌شیر نوایی نوشته شود». («التمغای (التماغای) ناصری»، یک فرهنگ فارسی به تورکی جغتایی دیگر است که «شیخ محمد صالح اصفهانی» آن را با استفاده از سنگلاخ تألیف و به ناصرالدین‌ شاه قاجار تقدیم نموده است، که نشان‌گر علاقه‌ی او به زبان تورکی است).[16] ناصرالدین شاه طبع شعری داشت، و دو شعر مرثیه‌ی تورکی به وی نسبت داده شده است[17]. (گرچه اشعار دیوان او همه به فارسی است).

٩- بر خلاف تاریخ‌نگاری‌های ایران‌گرا و آزربایجان‌گرا که مانند دیگر شاهان قاجار به شیطان‌سازی از ناصرالدین‌شاه هم می‌پردازند و تصویری تک‌بعدی از وی ارائه می‌دهند، او جنبه‌ا‌ی هنردوست، فرهنگ‌پرور، اصلاح‌طلب، متجدد - مودرنیست و سکولاریست هم داشت و در این مسیر به رفورم‌های بنیادین و نهادسازی‌های تاریخی متعددی دست زد[18]. به واقع سال‌های نخستین حاکمیت ناصرالدین شاه را می‌توان حاکمیتی از نوع «دیکتاتور مصلح» (Benevolent Dictatorship) و یا «استبداد منور» (Enlightened Absolutism) نامید[19].

ناصرالدین شاه خواستار انجام رفورم‌های اداری به سیاق «تنظیمات» و «اصلاحات» عوثمان‌لی، پیوستن به جامعه‌ی پیش‌رفته و متمدن جهانی، و اعطای آزادی‌ها و مشروطیت به مردم بود. اما به درستی تشخیص داده بود آزادی برای جوامع بدون نهادهای لازم و فرهنگ و آگاهی، سمّ مهلک است: «...دادن آزادی به مردم نادان و بی سواد و رها ساختن عنان اراذل و اوباش، تیغ در کف زنگی مست نهادن است و آرامش و امنیت کشور را به خطر انداختن... روزی که تشخیص دهم مردم شایستگی داشتن حکومت مشروطه و لیاقت استفاده از آزادی را دارند، اگر لازم شود از تاج و تخت نیز می‌گذرم و مشروطه را به آنان ارزانی می‌دارم»[20]

١٠-ناصرالدین شاه مشوق جدی ایجاد آموزش‌گاه‌ها و مدارس نو بود. «پس از عزل امیرکبیر، جاستین شیل وزیر مختار انگلیس در ایران و میرزا آقاخان نوری سعی بسیار کردند که دارالفنون گشایش نیابد. اما ناصرالدین شاه اصرار در افتتاح دارالفنون کرد». به خواست ناصرالدین شاه، مانند دارالفنون عوثمان‌لی، اغلب علوم و فنون مرسوم آن زمان به جز رشته‌ی سیاست در دارالفنون تدریس می‌شد. «او در اوایل تاسیس دارالفنون، توجه بسیاری به آن مبذول می‌کرد، در امتحانات دارالفنون حاضر می‌شد و به محصلین جایزه، انعام و منصب می‌داد. اما همکاری عده‌ای از دانش‌آموزان دارالفنون با فراموش‌خانه‌ی ملکم[21] سبب بی‌اعتنایی او به کار این مرکز آموزشی شد». دارالفنون تبریز در رشته‌های طب و امور نظامی هم در دوره‌ی ناصرالدین شاه به سال ١٨٧٦ تأسیس شد، و تاسیس اولین مدرسه به سبک اوروپایی در ایران-تبریز هم به تشویق ناصرالدین شاه متحقق گشت. وی در بازگشت از سومین سفر خود به اوروپا، در ایروان -آن زمان شهری با اکثریت نسبی تورک- از دبستانی که حسن رشدیه ساخته بود، بازدید کرد و او را تشویق نمود تا مدرسه مشابهی جدید در ایران تأسیس نماید. رشدیه در سال ١٨٨٨ اولین دبستان به سبک اروپایی را در تبریز افتتاح کرد.

ضمیمه:

از نکات جالب توجه ‌دیگر کتاب جوغرافیای ایران، اوضاع طبیعیه ‌و سیاسیه ‌و احوال تجاریه ‌و زراعیه‌ی ایران

در این کتاب، علی رغم آنکه‌ با سائقه‌ی ناسیونالیسم فارسی نوشته ‌شده، نکات جالب توجه ‌دیگری در ارتباط با تورک‌ها وجود دارد. از جمله:

تورک بودن مردم ما و سلسله‌ی قاجار، و حضور تورک‌ها در سراسر ایران (سراسری بودن زبان تورکی):

اجناس مردم- سکنه ‌و مردم ایران مرکب از چهار عنصرند: ثانیا- تورکان یا تورکمنان (یک کرور)اند که ‌امروز جالس و رونق‌افزای تخت عالی‌بخت ایران‌اند. قبائل جنس مذکور در ولایات آزربایجان و خراسان و مازندران و عراق و نواحی‌ی دیگر سکنا دارند. ص ٥٣

فدرالیسم قاجاری- ولایات در تمام امور ملکی و نظامی و رسمی و حقوقی استقلال دارند:

در بیان وضع اداره و حکومت ایران. ایران از جهت اداره ‌به‌ ولایات منقسم گردیده‌ که‌ هر یک از آن‌ها از جانب یک حاکم (بکلربکی- بیگ‌له‌ر بیگی) اداره ‌می‌شود. ولات و حکام ایران از هر جهت در هر نوع امور ملکیه‌ و عسکریه ‌و رسمیه‌ و حقوقیه‌ نافذالحکم و مطلق العنان‌اند. صص ١٤-١٥

خوراسان جزء تورکستان، استرآباد در جوار توران، و آزربایجان بهترین و آبادترین نقاط ایران است:

طرف مشرقی آن [قطعه‌ی ایران]، که‌ خراسان است مستعدترین نقاط تورکستان و شرق. سیستان به ‌غایت مشابه ‌مصر و حدود آزربایجان بهترین و آبادترین سایر نقاط می‌باشد. ص ٩

استرآباد که‌ شامل ٢٠٠٠٠ نفوس است در نقطه‌ی تلاقی راه‌های قزوین و توران افتاده‌.... شهر مذکور در موقعی مستحکم و موطن اصلی‌ی ایل جلیل قاجار است که ‌امروز زیب اورنگ کیان و حکمران ممالک ایران‌اند. ص ٢٢

یک قسم بزرگ اراضی ایران غیر مسکون است. جز از آزربایجان که ‌آب‌هایش فراوان و (قطعه‌ی میان البورز و خزر) که‌ هوایش کثیف ولی از حیثیت انبات لطیف و گوهر افشان است. ص ١٢

توجه‌ خاص دولت قاجار به ‌آزربایجان:

بالجمله ‌تبریز و سایر بلاد آزربایجان قبل از اعتلای لوای جهان‌گشای سلاطین قاجار غالبا موقع حوادث و مورد نوازل و به اسباب عدیده‌ از قبیل وقوع زلزله‌های شدید و جنگ‌های متوالی در اغلب زمان اهالی‌ی این مملکت دوچار خسار و آثار عالیه‌ی آن نگون‌سار گشته‌ بود. ولی بعد از آن که ‌این سلسله‌ی جلیله‌ اریکه‌ی خسروی را با وجود بهنمود خود مزین فرمودند، این مملکت از سایه‌ی اهتمامات کافیه‌ و مساعی وافیه‌ی حکم‌رانان از هر جهت آباد و آراسته‌ گردید. ص ١٧

اصلاحات و رفورم‌های همه‌جانبه ‌و رادیکال ناصرالدین شاه ‌قاجار:

پس از طایفه‌ی زندیه ‌سلاله‌ی جلیله‌ی قاجاریه ‌که‌ اکنون شرف‌بخش تخت عالی‌بخت ایران‌اند، تاج شهریای بر سر نهادند و بر مسند کامرانی تکیه‌ دادند.

از میان ملوک قاجاریه ‌اعلاء حضرت ناصرالدین شاه‌ نخستین پادشاهی است که ‌به ‌تغییر اوضاع مملکت و تربیت رعیت پرداخت. انواع صنایع و علوم اوروپا را در ایران منتشر ساخت. جوانان قابل به ‌بلاد اوروپا از برای تحصیل فنون فرستاد. آموزگاران ماهر و معلمان آزموده‌ از اوروپا به ‌ایران آورد. خود برای ترقی دولت و پیش‌رفت امور مملکت چند نوبت به‌ ممالک اوروپا سفر نمود. مدرسه‌ها بنیاد نهاد. در شهر پایتخت، دارالفنونی تشکیل داد. اغلب راه‌های صعب العبور ایران را پاکیزه‌ و هموار ساخت. خطوط تلغرافی در تمام بلاد ایران ساری و دارالخلافه‌ی تهران را پس از توسیع و تنظیم با راه‌های تراموای، مزین و با چراغ‌های گاز هوائی روشن و منور فرمود.

این شهنشاه‌ والاجاه ‌در سال ١٢٦٥ هجری بر اورنگ خسروی نشست و کمر تاج‌داری به ‌میان بربست. اکنون چهل و هفت سال است که ‌با کمال استقلال بر ایران فرمانروائی می‌کند. خلداه ‌ایام شوکته. ص ٧٩-٨٠

تخریبات بابیان:

حکومت خمسه، مقر اداره: زنجان ٣٠٠٠٠ نفوس دارد. در حین وقوع فساد گروه‌ بابی خراب گشت ص ٢٨


[1] «وزارت معارف ناصری» در سال ١٨٦٠ به تقلید از «مجلس موقت معارف عوثمان‌لی» تاسیس شده به سال ١٨٤٥ ایجاد شد. (علی‌قلی میرزا ملقب به اعتضادالسلطنه، عموی ناصرالدین شاه، نخستین وزیر علوم، چهارمین رییس دارالفنون و موسس کتاب‌خانه‌ی دارالفنون بود). برنامه‌ی آموزشی مجلس موقت معارف عوثمان‌لی، تاسیس یک مدرسه‌ی عالی بنام «دارالفنون» که فوق مدارس «رشدیه‌ی عوثمان‌لی» و «صبیان عوثمان‌لی» باشد را توصیه می‌کرد. به منظور مدیریت و هماهنگ ساختن اقدامات لازم برای تاسیس دارالفنون، «جمعیت علمیه‌ی عثمانیه»؛ برای نشر مقالات و بررسی‌های علمی نشریه‌ی «مجموعه‌ی فنون»؛ و برای تربیت دانش‌آموزان صلاحیت‌دار تحصیل در دارالفنون مدرسه‌ی «دارالمعارف» («والیده مکتبی» بعدی، «چاغال‌اوغلو آنادولو لیسه‌سی» امروزی) تاسیس شد. نخستین دوره‌ی دارالفنون عوثمان‌لی در سال ١٨٦٣ گشایش یافت و به مدت دو سال فعالیت نمود. در اول سپتامبر ١٨٦٨ به امر سلطان عبدالعزیز، به منظور تربیت مامورین عالی‌رتبه‌ی دولت (مجریان آینده‌ی «فرمان تنظیمات» ١٨٣٩ برای سازمان‌دهی مجدد نظام کشوری و «فرمان اصلاحات» ١٨٥٦ برای انجام اصلاحات در ساختار دولت) موسسه‌ی آموزشی دیگری به اسم «قالاتاسارای مکتبِ سلطانی‌سی» تاسیس شد. در سال ١٨٦٩ به موجب «معارف عمومیه نظام‌نامه‌سی» دارالفنون عوثمان‌لی برای بار دوم گشایش یافت و سه سال فعالیت نمود. در سال ١٨٧٤ «دارالفنون عوثمان‌لی» در بنیه‌ی «قالاتاسارای مکتبِ سلطانی‌سی» برای سومین بار گشایش یافت، اما در سال ١٨٨١ تعصیل شد. دارالفنون برای بار چهارم در سال ١٩٠٠ با نام «دارالفنون شاهانه» شروع به کار کرد. در سال ١٩٠٩ نام آن به «دارالفنون عوثمان‌لی» و در ١٩١٢ به «ایستانبول دارالفنونو» تغییر یافت. در سال ١٩١٤ «اناث دارالفنونو» تاسیس شد. در سال ١٩٣٣ دارالفنون و همه‌ی موسسات وابسته تحت نام «ایستانبول اونیوئرسیته‌سی» از نو سازمان‌دهی شد.

[2] مانند شخصیت‌ها و اشخاص، دولت‌ها هم «هویت ملی تباری» و «هویت ملی انتخابی - سیاسی» دارند. دولت قاجار تاسیس شده توسط تورکان و دارای پادشاهان تورک، و بنابراین به لحاظ تباری یک دولت تورک بود. اما این دولت به مرور زمان و در عمل هویت ملی ایرانی و زبان فارسی را به عنوان زبان ملی و زبان رسمی دوفاکتوی خود انتخاب کرد. بنابراین به لحاظ هویت ملی انتخابی - سیاسی و یا تیپولوژی ملی، در اواخر بیش‌تر یک دولت ایرانی بود. با این‌همه دولت قاجار زبان تورکی و یا هیچ زبان دیگر رایج در ایران را سرکوب نه‌می‌کرد. بنابراین بی طرفی زبانی داشت. اما به جز فارسی از هیچ کدام هم حمایت فعال نه‌می‌نمود. بنابراین این بی طرفی، نسبی بود.

[3] قهرمان ميرزا سالور، روزنامه‌ی خاطرات عين‌السلطنه، به‌ کوشش مسعود سالور و ايرج افشار، تهران: انتشارات اساطير، ١٣٧٦، ج ٢، ص ١٠٣٧.

[5] Le Caucase et la Perse. Par Ernest Orsolle. Ouvrage accompagné d'une carte et d'un plan, Paris, Librairie plon, 1858. Page 253

لینک دانلود کتاب به فرانسه:

https://babel.hathitrust.org/cgi/pt?id=wu.89099887887;view=1up;seq=269;size=125

لینک دانلود ترجمه‌ی فارسی:

http://ketabnak.com/book/76258/سفرنامه-قفقاز-و-ایران

[6] احمد مسجد جامعی، امیرکبیر و توسعه‌ی علمی

http://salameno.ir/fa/news/2249

[7] نقش وقف در توسعه‌ی نهادهای بیمارستانی و آموزش پزشکی در امپراتوری عثمانی و ایران قرن 19. فضّه گونرگون، شریف اتکر، هرمز ابراهیم‌نژاد

[8] ساخت «تورک‌له‌ر مه‌چیتی» (مسجد تورک‌ها، مدرسه شیخ عبدالحسین) در تهران نیز از یادگارهای امیرکبیر است. بنای مسجد و مدرسه‌ی تورک‌ها بر اساس وصیت دولت‌شخص تورک «میرزا محمدتقی خان فراهانی» معروف به «امیرکبیر» ، بعد از قتل او در اوایل سلطنت ناصرالدین‌ شاه، و از ثلث اموالش ساخته شد. برای اطلاعات بیش‌تر نگاه کنید به «بزرگ‌داشت مصطفی کمال پاشا آتاتورک در «تورک‌له‌ر مه‌چیتی» - مسجد تورک‌های تهران»

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_27.html

[9] مطلب داخل « » عینا از منبع آتی نقل شد: دوکتور مقصود رنجبر، انقلاب مشروطه و نقش امپراتوری عثمانی، فصل‌نامه‌ی تاریخ اسلام، سال نهم، پاییز و زمستان 1387، شماره‌ی مسلسل 35-36

[11] در اواخر سلطنت فتح‌علی‌ شاه، به واسطه‌ی نفوذ عباس ‌میرزا نایب‌السلطنه، یک عده رجال آزربایجانی مصدر کار شدند و نایب‌السلطنه نیز از آن‌ها حمایت می‌کرد. در مقابل این‌ها هم یک عده رجال درباری تهران وجود داشتند که آن‌ها جداً مخالف رجال آزربایجانی بودند. رفته رفته این مخالفت اهمیت پیدا نمود و دودسته‌گی بین رجال درباری ایران بوجود آمد. یکی را دسته‌ی «رجال درباری تهرانی» و دیگری را دسته‌ی «رجال آزربایجانی» نامیدند. در نتیجه‌ی همین دودسته‌گی بود که «اختلافات تورک و فارس» پیدا شد. در جزء عده‌ی آزربایجانی‌ها آن کسانی بودند که اول در اطراف عباس ‌میرزا نایب‌السلطنه بودند و پس از مرگ او دور محمد شاه را گرفتند و تا اوائل سلطنت ناصرالدین ‌شاه هم این‌ها نفوذ داشتند. و پس از مرگ میرزا تقی‌ خان امیرکبیر دوره‌ی آن‌ها سپری شد و دیگر چندان اسمی از آن‌ها برده نمی‌شود .... اینک بعد از قتل میرزا تقی ‌خان امیر‌کبیر، رجال فارسی‌زبان ایران نفس راحتی کشیدند که مخالف بزرگ آن‌ها از بین رفت و دنیا به کام آن‌ها شد.

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_25.html

[12] با تاسیس مدرسه علوم سیاسی در سال ١٨٩٩ محمدحسین خان ذکاء‌الملک اول به ریاست مدرسه و فرزندش محمدعلی فروغی ذکاء‌الملک دوم به معاونت و استادی این مدرسه منصوب شدند. محمدعلی فروغی پس از درگذشت پدرش (در سال ١٩٠٧) در ۳۲ ساله‌گی به ریاست مدرسه‌ی علوم سیاسی برگزیده شد. ذکاء‌الملک فروغی در سن ٣٢ ساله‌گی از بنیان‌گذاران لوژ «بیداری ایران» بود و در این لوژ به مقام «استاد اعظم» با عنوان خاص «چراغ‌دار» نائل آمد. به اشاره‌ی سفارت انگلیس با انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، فروغی به عنوان اولین نخست‌وزیر در دوره‌ی پهلوی، مراسم تاج‌گذاری رضاشاه را برگزار کرد. وی در این مراسم خطابه‌ای که عناصر اصلی ایدئولوژی «شووینیسم شاهنشاهی» و «باستان‌گرایی» را دربرداشت، ایراد کرد و در آن رضاخان میرپنج را «پادشاهی پاک‌زاد و ایران‌نژاد» و «وارث تاج و تخت کیان»، ناجی ایران و احیاگر شاهنشاهی باستان خواند. محمدعلی فروغی اندیشه‌پرداز سلطنت پهلوی بود. انتخاب نام «پهلوی» نیز ابتکار او بود.

پس از اشغال ایران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰، با تلاش‌های فروغی، رضا شاه استعفا داد. متن استعفای رضاشاه، توسط فروغی نوشته شد و به امضای شاه رسید و سلطنت به پسرش محمدرضا انتقال یافت. فروغی اولین نخست‌وزیر محمدرضاشاه نیز شد. فروغی فرهنگستان ایران را تأسیس نمود و ریاست آن را برعهده گرفت. جشن هزاره‌ی فردوسی با شرکت ده‌ها تن از مستشرقان و ایران‌شناسان را در مشهد برگزار کرد. او رئیس انجمن آثار ملی بود که به پاس‌داری و نگه‌داری از آثار باستانی ایران می‌پرداخت. وی آثار متعددی در باره‌ی تاریخ (به ویژه تاریخ ایران باستان) به رشته تحریر درآورده است. تجدید ساختمان آرام‌گاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات او است.

وی در ۱۵ تیر ۱۳۰۶ برای برای حل اختلافات مرزی ایران و تورکیه، به سمت سفیر کبیر ایران در آن کشور منصوب شد. «فروغی از دوستان و محرمان آتاتورک بود» و در چرخش سیاست حمایت از تورکان ساکن در ایران (سال‌های پایانی امپراتوری عثمانی) به سیاست حمایت فاجعه‌بار تورکیه از رژیم ضد تورک رضاشاه در دوره‌ی آتاتورک نقش تعیین کننده‌ای داشت.

[13]« محمد علی فروغی به عنوان متحد اصلی رضا خان سردار سپه که از ازلی‌های مشهور بود، یک دست‌نوشته‌ی بسیار تکان دهنده را دارد در مورد به تعویق انداختن جشن تاج‌گذاری رضا شاه که منطبق شود با یکی از مناسبت‌های بابیان..... بدین وسیله چهره‌ی واقعی محمد علی فروغی که همیشه در پشت یک ماسک فریبنده پنهان شده است، ظاهر می‌شود.  او که سال‌ها نون معلم خصوصی سلطان احمد شاه قاجار می خورده، سخت کوشا در براندازی دودمان پادشاهی قاجار بود تا پیش‌گویی پیشوایش، میرزا یحیی صبح ازل درست از آب دربیاید!»

https://www.facebook.com/groups/602684319834522?multi_permalinks=3195783917191203&hoisted_section_header_type=recently_seen

[14] دستور مظفرالدین ‌شاه برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post.html

[15]جمال‌زاده در میان ایلات ایران

http://ir-psri.com/Show.php?Page=ViewNews&NewsID=5225

[16] نامه‌ی تورکی جغتایی سلطان حسین صفوی به امپراتور روسیه الکسیویچ پطر کبیر

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_2.html

[17] رضا همراز. ناصرالدین‌ شاه‌ین‌ تورک‌جه ‌شعرله‌ری‌نده‌ن‌

http://salarsolmaz.blogfa.com/post/95

[18] برای شمه‌ای از اصلاحات ناصری: ناصرالدین شاه، آزربایجان و تورکان / دکتر توحید ملک زاده

https://www.oyrenci.org/ناصرالدین-شاه،-آذربایجان-و-ترکان-دکتر/

[19] برای دیکتاتوری خیرخواهانه Benevolent Dictatorship، و استبداد روشن‌گرانه Enlightened Absolutism مراجعه کنید به: اولجای افشار اورومی: مشروطیت ایران نتوانست کم‌ترین اثری از نیک‌بختی را به یادگار بگذارد

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_16.html

[20] تاریخ معاصر منطقه و ایران، این تثبیت صائب ناصرالدین شاه را به دفعات تصدیق کرده است: فاجعه‌ی انقلاب مشروطیت، انقلاب اسلامی ایران، برآمدن حکومت‌های اسلامیست طالبان و داعش و ....

[21] فراماسونری، علی رغم نقش مثبت آن پس از قرون وسطی و عصر روشن‌گری و .... در اوروپا؛ در مورد مشخص ایران، مانند بسیاری از سکت‌ها، مذاهب، روندهای ملت‌شونده‌گی – جنبش‌های ملی و ایدئولوژی‌هایی که رستاخیزشان را مدیون به حمایت اوروپا و یا روسیه هستند (زرتشتی‌گری و پارسیان هندی - بریتانیائی، ناسیونالیسم فارسی - ایرانی، ناسیونالیسم ارمنی، ناسیونالیسم آسوری، ناسیونالیسم کوردی، چپ ایرانی، باستان‌گرایی آریایی، شیخی‌گری  -بابی‌گری - بیانی‌گری - ازلی‌گری، ...) در دو قرن اخیر ایران، به ویژه در جنبش مشروطیت - انقراض دولت قاجار - تاسیس دولت پهلوی، مواضعی فارس‌گرایانه و ضد تورک، در نتیجه منفی و ارتجاعی اتخاذ کرده‌ است. دو تن از تورک‌ستیزان که نامشان در این نوشته برده شد هم (فروغی، تقی‌زاده) فراماسون بودند. (تقی‌زاده معروف به خائن اعظم، رهبر عملی جنبش ضد تورک مشروطیت در آزربایجان، پیش‌‌تر از آن عضو انجمن معارف تبریز و سپس موسس انجمن آزربایجان در تهران و ایجاد کننده‌ی آزربایجان‌گرایی ایران‌گرایانه و آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی است)

2 comments:

  1. منظور از تدریس ترکی در دارالفنون ترکی عثمانی است و نه تر کی آذربایجانی انقدر فرافکنی نکنید

    ReplyDelete
    Replies
    1. منظور از تورکی تورکی ادبی-معیار است. در آن زمان چیزی به اسم تورکی آزربایجانی وجود نداشت. فرق بین تورکی رایج در ایران و عثمانی کمتر از فرق بین فارسی مشهد و فارسی اصفهان بود.

      Delete