مرحوم اصغر فردی، محترمانه مینوشت و نثری فاخر داشت. وی زبان ما را «تورکی» مینامید و به همین سبب عدهای او را شخصیتی ملی، حتی تورکگرا گمان کردهاند. حال آن که کاربرد صرف نام تورکی و حب زبان تورکی، هیچ کس را ملی و تورکگرا نهمیسازد. چنان که رضا شاه و کسروی و خامنهای را هم که زبان ما را تورکی مینامیدند، شخصیتی ملی و تورکگرا نهساخته است. اصغر فردی از پروتوتیپهای مانقورتیسم «آزربایجانگرایی ایرانگرا - پانایرانیستی» و یا «پانایرانیستهای خجالتی» در میان نخبهگان تورک است؛ جریانی ضد ملی که نزدیک به دو قرن است محیط نخبهگانی تبریز و شرق-مرکز آزربایجان را تسخیر و فتح کرده است.
در زیر بخشی از پاسخ اصغر فردی به یک کامنت خود را میآورم. پاسخ اصغر فردی، نمایشگاه و تماشاخانهای است از مولفههای بنیادین آزربایجانگرایی ایرانگرا - پانایرانیستی: قائل بودن به ملت ایران و به وطن ایران، فتیشیسم آزربایجانی، محلیگرایی تبریزمرکز، تلاش برای تجزیهی ملت واحد تورک ساکن در ایران و وطن یکپارچهی تورک (تورکایلی) به دو بخش آزربایجانی و غیر آزربایجانی (همدانی، ...)، نهبود مطلق شعور ملی تورک، انکار دولتمداری تورک، دشمنی و کینهتوزی عمیق به عوثمانلی - تورکیه، انکار و نفی مجادلهی ملی تورک در سالهای جنگ جهانی اول و به ویژه اوج آن در مصاف با جیلوها، جا زدن نهضتهای سیاسی ایرانگرا، پان ایرانیستی، فارسمرکز و ضد تورک مشروطیت و آزادی سِتان (خیابانی) و ... به عنوان حرکتهای ملی آزربایجان، ترور شخصیت رهبران ملی تورک (اورمولو جمشید خان سوباتایلی افشار - مجدالسلطنه، محمد امین رسولزاده، ....)، قائل نهبودن به هویت و تاریخ و مذهب و سرنوشت و املای تورک مستقل از هویت و تاریخ و سرنوشت و املای فارسی، تبلیغ اسلام فارسی – شیعهی امامی، اصرار بر تحمیل املای فارسی «آذربایجان» و دشمنی هیستریک با «آزربایجان»نویسی، ....
اصغر فردی که به شدت مدافع تمامیت ارضی ایران و مخالف قطعی استقلال سهل است، هر گونه فدرالیسم زبانی-ملی در ایران و عراق و سوریه و ... بود، در تورکیه از طرف اولوسالچیها (دوغو پرینچک، ایشچی پارتیسی سابق – وطن پارتیسی فعلی،...) و اسلامیستهای خط میللی گؤروش از قبیل فاتیح ارباکان (یئنی ریفاه پارتیسی، ...) که دارای مواضعی مشابه در بارهی تورکهای ساکن در ایران و تورکایلی هستند تبلیغ میشد.
تعریف آزربایجانگرایی ایرانگرا: کسانی که به گفتهی خود معتقد به «قوم آزربایجانی» منسوب به «ملت ایران» و دارای «وطن ایران» با «زبان ملی فارسی» بوده، و در گفتار و یا در عمل از «فارسسازی نرمافزاری» تورکهای ساکن در ایران حمایت میکنند. هویتهای ملی انتخابی و سیاسی این دسته «ایرانی» است. مانند صفوت، خیابانی، عباس جوادی، مرتضی نگاهی، اصغر فردی، رحیم رئیسنیا، بسیاری از مقامات دولتی در استانهای آزربایجانی، ... این جریان هم مانند آزربایجانگرایی پانایرانیستی در دورهی مشروطیت و با ایجاد «انجمن آزربایجان» در تهران، «انجمن ایالتی آزربایجان» در تبریز، «نشریهی آزربایجان جزء لاینفک ایران» در باکو، «فرقهی دموکرات ایران» - باکو، «فرقهی استقلال ایران» - باکو، «جمعیت خیریهی ایرانیان» - باکو (به منظور تاسیس مدارس ایرانی-فارس) و «فرقهی دموکرات آزربایجان-اول» در تبریز، .... بهوجود آمد. آزربایجانگرایی ایرانگرا، عینا به اهداف آزربایجانگرایی پانایرانیستی معتقد است و با آن صرفا در روش (نرمافزاری به جای سختافزاری) ایجاد «ملت ایران» تفاوت دارد. بدین سبب این جریان «پانایرانیستهای نقابدار» و یا «خجالتی» هم نامیده میشود.
پایان نوت مئهران باهارلی
اصغر فردی [خطاب به مئهران باهارلی
وافعا برایم غیرقابل فهم است که صرف زبان چطور میتواند ملیت و توطن را دگرگون کند و تعصبات متداول را از بین ببرد. آدمی به تیم فوتبال محلة شهرش هم تعصب دارد چونه میتوان عثمانی را که 600 سال خون ایرانی ریخته خودی انگاشت و بر ایران ترجیح کرد.
سپردن لجام عقل و احساس و منطق به اجنبی و دفاع از عثمانی تا جمهوریت کمالیستی و ترجیح ترکیه به میهنی که در آن بالیدید، ایدئولوژیست. روشنفکر خواندن زمرة جاسوس و عامل اجنبی متخاصم و متجاوز ایدئولوژیست، نه میهندوستی و حمایت از ملت و ناموس و مملکت مبتنی بر علم و خرد.
من کاملا میفهمم که منطق من برای ساختار و بنیان فکری شما معارض و علیالاطلاق ویرانگر است. پس میتوانید همة حرفهایم را باطل قلمداد کنید.
1. مثلاً جزئی از (هر سطر) اظهارات ما دربارة
محمدامین رسولزاده از موارد زیرین عبارت است. انصافا کدامیک از اینها مردود است؟
آیا او زادة
قصبة نوخانی و فارسیزبان بود یا نه؟
آیا او از
بانیان روزنامة همت و تکامل و یولداش و ترقی و مئالا حزب همت (که به حزب کمونیست
روسیه تبدیل شد) بود یا نه؟
مترجم مادر
گورکی و عضو مرکزی «حزب همت » و نویسندة مقالة کمونیستهای قدیم ایران (مزدک و
...) بود یا نه؟
آیا استالین او
را بعد از اختفا در لاهیج و انتقال به باکو از مرگ حتمی نجات داده و به مسکو برد و
از آنجا بر رفتنش به فنلاند و سپس ترکیه چشمپوشی کرد یا نه؟ (در مسکو به تدریس
زبان فارسی در کمیساریای ملتها گماشته شد)
چطور شد که همه را به استالینیسم متهم میکنید، اما یاور کهنة استالین را به خاطر عاقبت کارگذاریاش به عثمانی و انگلیس میبخشید؟
چرا تبعید این "محرر بزرگ" توسط آتا (میم. کمال) را به روی خود نمیآورید؟ لابد گناه اخراج او توسط آتاتورک را ـ که منجر به التجاء بر گشتاپواش شد ـ هم میبخشید چون مبانی رفتار شما با موضوعات علمی ایدئولوژیک است و ایدئولوژی پایبندی به انسجام معینی را حکم میکند که ترکیسم یعنی تبعیت مطلق از ترکیه و مصطفی کمال و قربانی کردن ایران به پای منافع ترکیه و ...
2. چرا فکر میکنید هر کسی را که شما نمیشناسید، موجودیت نداشته و هر اسمی لابد فقط دانستة شماست؟ شما از کجا میدانید که دیلمقانی همان غنیزاده است؟ دیلمان و دیلمقان نام دیگر سلماس و آبادی مجاور سلماس کنونی بوده که در زلزله از بین رفته و اغلب اهالی این منطقه پسوند دیلمقانی دارند. دیلمقانی منظور من عامل اردوی عثمانی بود که کشته شد، اما غنیزاده سلماسی شاعر منظومة «عصیان» است که علیرغم مدتی عثمانیگرائی از سر صداقت هرگز به ایران پشت نکرد.
3. مهملات رسول زاده در پاسخ تقی رفعت که سخن از وجود آتشکدة سوراخانی در محاذات باکو را نشانة ایرانیت آن ملک شمرده، موجود است که همان دلیل ابطال رأی خود است. او وجود آتشکدههای نظیر سوراخانی در سراسر آذربایجان راستین را نشانة آذربایجان بودن قوبرنیا و اویزد باکو آورده است، در حالی که این نه آذربایجان بودن، بلکه ایرانپاره بودن قفقاز را اثبات میکند که آتشکدههایش در سراسر ایران پراکنده است.
ما هرگز عروس هزاردامادی چون رسولزاده را ـ که هر روز تحتالحمایة یک قدرت ـ از استالین و ژنرال دنسترویل انگلیس و گشتابوی هیتلر و مصطفی کمال و نخست وزیر رومانی بوده ـ پدر ژورنالیسم بهشمار نمیآوریم
4. دربارة تشکیلات مخصوصه هم یا معلومات محدودی دارید و یا باز به نفع حریف کهن و دشمن تاریخی تجاهل میکنید. من توجه به خطا بودن این مدعایتان شما را دستکم به ویکیپدیا و علماً به کتاب Teşkilat-ı Mahsusa نوشتة Şükrü Altın ارجاع می کنم که بدانید نه تنها سرویس جاسوسی وابسته به ارتش عثمانی بوده، بلکه تمام ترورهای خارجی را نیز عهدهداری میکرده است و همین تورک اوجاقلاری نیز محصول همین سرویس بوده است: (در کومنت زیرین)
5. اما اثبات وجود پانترکیسم در ایران کار خردگرایانه نیست. فقط توان هدف و وظیفة خصومت با استحقاق حقوق مدنی ترکان ایران را استنباط کرد. وقتی ما در 4 نوبت مقاله سعی بر بیاساس یودن اتهام وجود پان ترکیست در ایران میکنیم تا بهتانزنان را خلع سلاح کنیم، شما با چه منطقی طی یک کلیگوئی و ادعای وجود پان ترکیسم بومی میکنید. اگر منظورتان همان دو سه نفر مأمورین تشکیلات مخصوصه است، ما آنها را جریان به شمار نمیآوریم.
6. اما فتنه و کلاه اتحاد اسلام که هیچ مجتهد طراز اولی به این فتنه جز سادهلوحی مانند میرزا کوچک نپیوسته که گفتهایم. اگر منظور از مجتهدین طراز اول شیخ اسدالله ممقانی و میرزاعلی هیئت است که اعطاء این رتبه به این دو نفر فقط در نظر شما موجه میتواند باشد.
7. وجود دو سه روستازاده و زارع بیسواد در قصبات مذکور شما ـ که فریب خلیل پاشا و روشنیبگ را خورده و با چند آقچة عثمانی به عضویت تورک اوجاقلاری درآمدهاند ـ اولا موجه نیست و تاریخ هم از نقش آنها بیاطلاع است، ثانیا بالاخره فعالیت و حضور جواسیس در بحران اشغال ایران لابد که بیثمر و بی حاصل نبوده و بیشک توانستهاند کاسهگرادانانی را شکار کنند و هم گرد خود آورند.
8. این دولت ترک افشار و دولت قاجار را حتی لطیفة خنک هم نمیتوان بهشمار آورد. عبارت از پشت خنجر زدن را هم ما میشناسیم که ریشه در فتاوای ابوالسعود مفتی سلطان سلیمان دارد که برای تاختن به ایران جهت ربودن تمدنآفرینان تبریزی و گسیل به اسلامبول همین یاوه را بهانه کردند که ایران با مسیحیان کنار آمده و به ما از پشت خنجر زده است.
9. و اما عارف قزوینی که این هم از قماش و قبیل همان نوع دانستههاست. من با استناد به اظهارات معاشران نزدیک عارف قزوینی میدانم که او از ترکان قزوین بوده و بارها این را به یارانش از جمله حاج محمود فرنام و ... اظهار کرده است. تازه تات و ترک بودن برای کسی ملیت نمیسازد. بهتر است تعاریف ملیت را تحقیق کنید. بهقول استاد زندهیاد شهریار:
اختلاف لهجه
ملیت نزاید بَهر کس
ملتی با یک
زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق
ترا گفتند ایرانی نه ای
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان
اما در این میان انتظام تعلمات شما را تحسین میکنم که انصافا دستگاه فکریتان با آموزههای عثمانیگری مجهز است. واقعاً تمام منویات ترکیه را نقطه به نقطه آموخته و تعقیب میکنید.
ریشة کینه و بغضی هم که بهمثابة یک شهروند محاذات همدان از آذربایجان و آذربایجانی دارید پیداست. بههرحال آذربایجان مخصوصاً تبریز دارای مدنیتی کهن و عمیق بوده و برآمدگان از این دیار هم مُهر خود را به پیشانی تاریخ زدهاند و با انکار این و آن بر نام یک برگ تاریخ و یک رجل از هزاران رجل معنون آن در هر حوزه سایهای هم نمیافتد.
آذربایجانی و تبریزی البته که غیرت ملت و ملک خواهد داشت، چون شانزده بار معرض تجاوزات و غصب و نهب و قتال عساکر عثمانی بوده و هرگز آن وحشیت و بربریتها را فراموش نخواهد کرد. برای ما مصطفی کمال را با «کئفلی سلیم» تفاوتی نیست چون ما حمایت های مادی و تسلیحاتی مصطفی کمال از اسماعیل سیمکو را هم فراموش نکردهایم.
همانگونه که ترکیه و هر کشوری اجازة تهدید تمامیت ارضی خود را به هر وابستة خارجی نمیدهد، ما هم با هر قدرت و وجه ممکن رخصت تهدید تمامیت ارضی ایران را به کسی نمیدهیم.
ما همچنین
امکان تأثیر اجانب به ملیت، قومیت، زبان، ادبیات و نوشتارمان را هم مهیا نمیکنیم.
از همین «آزربایجان»نویسی نام آذربایجان به سیاق عثمانیها تا تخریب الفبایمان با
متدی که القاء میکند
**
سخنم را با بیت استاد زندهیاد به پایان میرسانم و چون زمانی بیشتر صرف این یادداشت کردم دیگر گمان نمیکنم تا چندی مجال اشتغال با یادداشتهائی ازین قبیل داشته باشم:
ترکی ما بس
عزیز است و زبان مادری
لیک اگر ایران نگوید، لال باد از وی زبان
آزربایجانگرایی و ماهیت واقعی تورکستیز آن
مفهوم ملت
آزربایجان در دورهی مشروطیت، آنتیتز ملت تورک بود. امروز هم است.
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_19.html
انجمن ایالتی
آزربایجان-تبریز و «کورش کبیر»، «نژاد ایرانی»، «زبان شیرین، ملی فارسی»، «ملت شش
هزار سالهی ایران» و «ملت آزربایجان»اش
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_11.html
تبریز مرکز
جنبش ملیتگرایی ایرانی بوده است
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_12.html
آزربایجان
قبل از غلبهی موغول فارسی بود
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_9.html
مغلوبیتمان
در انقلاب مشروطهی ایران و خبطمان در انجمن آزربایجان ویا تاریخ مختصر بی زبان
شدنمان
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_19.html
پانایرانیستهای
انجمن آزربایجان در دوران مشروطیت
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_22.html
قتل
ارشدالدوله پدر معنوی و محرک تاسیس انجمن آزربایجان و داماد ناصرالدین شاه به دست
مشروطهطلبان انگلیسی و داشناکها
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_23.html
مبارزهی
قهرآمیز و زدوخورد فیزیکی دموکراتهای آزربایجان با تورکگرایان و قائلین به عدم
مرکزیت (فدرالیستها، آزادیخواهان و ملیون واقعی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_3.html
کومیتهی
تروریستی خیابانی- دموکراتهای آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post.html
اخلالگریها
و سابوتاژهای دموکراتهای آزربایجان در تبریز بر علیه نیروهای متحد تورک
بومی-عثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_28.html
خیانت عدهای
از دموکراتهای آزربایجان و اشغال اورمیه توسط سیمیتقو
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/1.html
آذری و آذرستان حکومت ملی آزربایجان
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_19.html
موضع منفی
خیابانی نسبت به زبان تورکی به ادعای
عبدالله بهرامی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/02/blog-post_26.html
دستور موکد
خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه آنان به جرم تورکیگویی به
روایت ناصح ناطق
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/07/blog-post_8.html
از خیانتهای
آزربایجانگرایان: ممنوع کردن تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post.html
از خیانتهای
آزربایجانگرایان: فیوضات و طراحی نسلکشی ملی و زبانی تورکی در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_17.html
«ملت آزربایجان» بنا به سردار سرلشکر
پاسدار یحیی رحیم صفوی و یا «آزربایجانگرایی سپاه پاسدارانی»
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/03/blog-post_7.html
پان تورک، پان آزربایجانیسم، تورکباوری، تورکیسم، پانتورکیسم، پانتورکیکیسم،
تورانیسم
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_20.html
ایضاحاتی در بارهی کاربرد مودرن و دموکراتیک دو نام تورک و آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_9.html
تورک صرفاً نام قومی-ملی اوغوزهای غربی است، نه همهی ملل تورکیک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_12.html
در ایران شش ملت و اقلیت ملی تورکیک وجود دارد، هیچکدام از آنها
«آزربایجانی» و یا «تورک آزربایجانی» نیست
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_11.html
در ایران چهار ملت تورکیک با نامهای تورک، تورکمن، خلجی و کازاخ-قزاق
زندگی میکنند
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_9.html
روح دوکترین آزربایجانگرایی عَلَم کردن هویت آزربایجانی به جای هویت
ملی تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_85.html
ایراندا نه «آزهربایجانلی» وار، نه «آزهربایجان تورکو» و نه باشقا
بنزهر اویدورما و قوندارما میللهتلهر و کیملیکلهر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_10.html
اصطلاح «ایران تورکچولهری»، صرفاً میتواند محصول مغز علیل و پاک
باختهی یک آزربایجانگرای ضد تورک باشد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_95.html
در هویت ملی آزربایجانی، «انکار هویت ملی تورک» مندرج و مستتر است
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post.html
بحرانهای آزربایجانگرایانه
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_1.html
آزربایجانگرایی تالشی: گل بود به چمن نیز آراسته شد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_95.html
باز هم ملت جعلی آذربایجان، اعتراض به تیتر خبر آیت الله منتظری
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/11/blog-post_8.html
در ایران، یک «مسالهی تورک» وجود دارد و یک «مسالهی حق تعیین سرنوشت
ملت تورک». مسالهای به اسم آزربایجان و حق تعیین سرنوشت آزربایجان و ... وجود
ندارد
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_5.html
تورکان تکانی خوردهاند. هویت ملی تورک در حال شکلگیری، اما بر مبانی
مبهم و نه چندان درست است
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_29.html
ایراندا تورک خالقی اؤزونه «تورک» دییهر. بو دا مسالهنی بیتیریر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post.html
لهجهگرائی، طائفهگرایی و محلیگرایی، سه مانع عمده در مسیر روند ملت
شدن خلق تورک در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_47.html
هدف از بررسی زیرگروههای لهجهای، جغرافیایی، مذهبی، طائفهای، ...
خلق تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_9.html
ناکارآمدی، ناقص و عقیم و غیر واقعی بودن آذربایجانگرایی صرف
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_23.html
Türk yérine koloniyal
Azerbaycan Étnosu-Milleti qavramı Quzéyde de iflas étmekdedir
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/turk-yerine-kolonliyal-azerbaycan.html

No comments:
Post a Comment