کتیبهی تورکی «بسم الله داشی» (سنگ بسم الله) اثر «میرزه
محمدعلی قارایی» ملقب به سنگلاخ قوچانی در تبریز
مئهران باهارلی
یکی از سنگنوشتههای تاریخی دارای عبارات تورکی در ایران و تورکایلی، «بسم الله داشی» (به فارسی سنگ بسم الله) است که در موزهی آزربایجان در تبریز نگهداری میشود. این اثر مرمر عظیمی است به طول ٣٨٠ سانتیمتر، عرض ۱۳٣ سانتیمتر، قطر ٣٥ سانتیمتر، و وزن تقریبی ۳ هزار کیلوگرم که بر روی آن عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» و دیگر عبارات عربی و فارسی و تورکی و نقشها و تزئینهای پراکنده حجاری شده است. «بسم الله داشی» اثر «میرزه محمدعلی قارایی» (١٧٧١؟ - ١٨٧٧) از ایل تورک قارای (قرائی) قوچان، معروف به «خامهروان» و متخلص به سنگلاخ؛ خطاّط، حجّار، شاعر و ادیب، عارف و جهانگرد تورک، و از رجال مشهور عهد فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار است. جالب توجه است که «نهدیر شاه قالاتی قایایازیتی» - کتیبهی کلات نادری، دیگر نمونهی سنگنوشتههای تورکی در ایران هم مربوط به تورکهای خوراسان است. (شعر تورکی کتیبهی کلات نادری به امر نادر شاه افشار از طرف گلبن افشار سروده[1] شده و به امر حاکم وقت کلات که از خوانین تورک جلایر بود بر سینهی کوه حک شده است[2]. این هر سه، مانند میرزه محمدعلی قارای از تورکهای خوراسان بودند).
میرزه محمدعلی قارایی، در سن ۵۵ سالهگی از قوچان خارج شد و نیمهی دوم عمر خود تا ١١٠ سالهگی را در گردش و سیاحت جهان گذراند. به آسیای میانه - تورکستان، افغانستان و هندوستان سفر کرد. بیش از ۲۵ سال در ممالک عوثمانلی (آسیای صغیر -آناتولی و آزربایجان و حجاز و کربلا و مصر و استانبول) زندهگی نمود. در حیات استانبول با استادان و دانشمندان و هنرمندان و اعیان عوثمانلی تماس و مراوده داشت که در اكرام و تعظیم و تجلیلش بسیار كوشیدند. بعد از آن به قاهره - مصر رفت و ۲۵ سال در آن کشور اقامت کرد. خدیو عوثمانلی مصر محمدعلی پاشا او را با احترام پذیرفت و امور سنگنویسی را به او سپرد. ....
میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ «بسم الله داشی» را در طول هشت سال هنگام اقامت خود در قاهره - مصر آفریده و در سال ١٨٥٤ به اتمام رسانده است. نیت میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ از خلق «بسم الله داشی»، همانگونه که در مکتوبش به صدراعظم عوثمانلی هم بیان کرده، نصب آن با مساعدت سلطان عوثمانلی در مرقد پیغامبر اسلام بود تا «بدین وسیله ابواب مفاخرت بر روی سلاطین آل عثمان گشوده شود و باعث علو مقام سلطان عوثمانلی و بزرگان آن دیار در نزد خواص و عوام که به زیارت بیت الله میروند و سبب دعای خیر برای دولت علّیهی عوثمانلی تا روز قیامت و .... گردد»[3].
پس از اتمام «بسم الله داشی»، میرزه محمدعلی قارایی آن را به محمد علی پاشا خدیو عوثمانلی در مصر تقدیم نمود تا او امر و خرج انتقال این سنگ فوق العاده سنگین را متقبل شود. وی ظاهرا توقع پاداشی درخور برای خود نیز داشت. اما محمدعلی پاشا به دلایلی (حملهی وهابیون به مدینه؟ پاداش گزاف؟ مجاز نهبودن به نصب آن در مرقد پیغمبر اسلام؟ نامناسب تشخیص دادن سنگ؟، ...) تقاضای او را نهپذیرفت. پس از آن میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ «بسم الله داشی» را با موافقت و مساعدت دولت عوثمانلی با كشتی از مصر به در سعادت در استانبول برد و به سلطان عبدالعزیز خان عوثمانلی تقدیم کرد تا دولت عوثمانلی به هزینهی خود آن را به مدینه منتقل و به او نیز پاداش درخوری پرداخت نماید. اما مقامات عوثمانلی تصمیمگیری در این موضوع را به شورای معارف عوثمانلی ارجاع دادند. شورای معارف عوثمانلی با نصب «بسم الله داشی» در مرقد پیغمبر اسلام در مدینه موافقت نهکرد[4] اما در قدردانی از زحمات میرزه قارایی پیشنهاد خریدن «بسم الله داشی» با قیمتی معقول «اهل خبره» را بدو داد. این پیشنهاد با مخالفت میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ مواجه شد[5].
پس از آن میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ تصمیم گرفت «بسم الله داشی» را به ایران منتقل و در حرم امام رضا در مشهد نصب کند. وی که در این اوان حدود ١٠٨ سال داشت، با مساعدت و کومک مادی میرزه جعفر خان مشیرالدوله سفیر کبیر قاجار در بندر اسکندریه كه در بازگشت از اوروپا در استانبول بود «بسم الله داشی» را از قاهره به اسکندریه و از طریق دریای مدیترانه به استانبول و از آنجا با مساعدت میرزه عبدالرحیم خان سرکونسول قاجار در تفلیس، از طریق دریای سیاه به بندر پوتی[6] گورجستان در ساحل دریای سیاه، سپس از مسیر قفقاز، تفلیس، ایروان و نخجوان، با زحمت و مرارت فراوان و به کار گرفتن قریب به صد کارگر و ارابههای گاوی و دهها گاو کوهاندار و اسب و قاطر که بسیاری حین حمل و نقل تلف شدند به تبریز آورد.
در تبریز «بسم الله داشی» برای تماشای مردم در یکی از حجرات مدرسهی اکبریه[7] قرار داده شد و با استقبال گستردهی مردم روبهرو گشت[8]. میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ خود در منطقهی سرخاب تبریز مقیم شد و یک سال آخر عمرش را در تبریز گذارد. او در این زمان آرزو داشت تا آن «حجر شریف و گوهر منیف» را با کومک ناصرالدین شاه به مشهد حمل و در آستان حرم حضرت امام رضا در «محل مخصوص و موضع مرغوبی» نصب کند[9]. اما علیرغم مساعدتهای ناصرالدین شاه این امر هم به علل متعدد (سنگینی بسم الله داشی، نهبودن وسائل و امکانات حمل، مشکلات راههای کشور، عدم همراهی مظفرالدین میرزا، ...) تحقق نهیافت. یک سال بعد میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ در اثر سن زیاد فوت کرد و در بقعهی سیّد ابراهیم (شیخ ابراهیم حکمران تبریز در زمان اوزون حسن) واقع در محلهی دهوهچی (خیابان شمس تبریزی) دفن شد. «بسم الله داشی» نیز به احترام او در دیوارهی غربی بقعهی سید ابراهیم در مقابل کنار مزار وی نصب گردید. بعد از انقلاب اسلامی بدل سنگ ساخته شد و سنگ اصلی در سال ١٩٩٣ به طبقهی همکف موزهی آزربایجان منتقل گشت.
عبارات کتیبهی «بسم الله داشی»
جنس سنگ «بسم الله داشی» مرمر سفید مصری است و مرکب از یک قطعه در وسط و چهار حاشیه که قاب را تشکیل میدهند است. بر روی «بسم الله داشی» ده نوع نقش تزئینی و نوشتههایی به سه زبان عربی، فارسی و تورکی با خط نستعلیق و به صورت برجسته حجّاری و تذهیب شده است[10].
در وسط سنگ عبارت «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» با خط درشت نستعلیق در عمق ۵ سانتیمتر تراشیده شده است. در دو طرف عبارت «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، دو دایره با متون تورکی در بین نقوش تزئینی و گلهای برجسته قرار دارد. متن تورکی دایرهی سمت چپ شکسته و محو شده است. ظاهرا در تبریز میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ این متن را که حاوی نام سلطان عوثمانلی عبدالمجید خان بود محو و به جای آن آیهی «إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّه مَنْ آمَنَ بِاللّه وَالْیَوْمِ الآخِرِ» (التوبه – آیه ۱۸) جایگزین کرده که آن هم دوام نهداشته و از بین رفته است. با این همه به جز دو کلمه، رد دیگر کلمات متن اولیهی تورکی قابل خواندن است. دو کلمهای که قابل خواندن نیستند، یکی نام سلطان و دیگری کلمهی آخر متن است. از آنجائی که تاریخ اتمام سنگ، در وسط حاشیهی بالای عبارت «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» میان ترنجی بزرگ ١٢٧٠ قمری - ١٨٥٤ میلادی قید شده است (در مدینهی قاهرهی مصر در سنهی هزار دویست و هفتاد به رشتهی تحریر کشیده شد)، سلطان مذکور میباید عبدالمجید خان که بین سالهای ١٨٦١-١٨٣٩ در حاکمیت بود، باشد. (حاکمیت سلطان عبدالعزیز خان هفت سال بعد از اتمام «بسم الله داشی» آغاز شده است: ١٨٧٦-١٨٦١). کلمهی آخر هم به سیاق جمله میباید چیزی مانند «هدیهسی»، و یا «هدیهلهری» باشد. (در بعضی مقالات اسم سلطان را به صورت عبدالعزیز؛ و کلمهی آخر را به صورت غلط «هدیه بریده»، و نیز «تقدیم اولوبدور» ترمیم کردهاند).
سیّد الکونین و فخرالعالمین رسالتپناه علیه السّلام
جنابلارینین حرمِ محترملهرینه
سلطان البرّین و البحرین خادم الحرمین الشریفین (عبدالمجید خان؟) حضرتلهرینین (هدیهسیدیر؟)
Seyyid ül-kevneyn ve fahr ul-âlemîn risâletpenâh aleyh
üs-selâm cenablarının harem-i mühteremlerine
Sultân ul-berreyn v-el-behreyn hâdim ül-haremeyn eş-şerefeyn (Abdülmecid Han?) Hazretleri’nin (hedyesidir?)
[Acun ile sonukun ağası ve evrenlerin
kıvancı olan yalavacın, kendisine
esenlikler olsun, saygın yatırlarına
Karalar ve denizlerin hakanı,
iki ağar koruğun kullukçusu
Abdülmecid Han idizleri’nin armağanıdır]
Bismillah Taşı. Mirze
Muhammedali Karay Senglah, 1854. Kâhire - Tebriz
Acun: bu dünya
Ağa: seyyid
Ağar: şerîf
Armağan: hediye
Deniz: bahr
Esenlikler: selâm
Evren: Âlem
Hakan: sultan
İdiz: hazret
Kara: berr
Kıvanç: fahr
Koruk: Harem
Kullukçu: hâdim
Saygın: mühterem
Sonuk: âhiret
Yalavaç: nebî
Yatır: makbere
اشعار عربی در حاشیه چهار بیت از اول قصیدهی معروف «برده»[11] سرودهی شرفالدین بوصیری شاعر و عارف قرن هفتم مصری در نعت حضرت محمد است. در فواصل مصراعهای اشعار عربی در داخل دوازده ترنج کوچک القاب پیغمبر و عبارات در نعت حضرت محمد[12]؛ در طرف راست و چپ حاشیهی سنگ، دو بیت فارسی از میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ[13]؛ و در قسمت پایین سنگ امضای او قرار دارد[14].
ایل قارای و روستای اورداغان: میرزه محمدعلی قارایی (١٧٧١؟ - ١٨٧٧) از ایل تورک قارای (قرائی)[15] قوچان است. منابع او را اردغانی، اسفراینی، قوچانی، خبوشانی، خراسانی، ... نوشتهاند. زیرا متولد روستای اُردَغان، اردغن، ارداغان، اوْرداغانOrdağan (در گذشته از آبادیهای خبوشان = قوچان، امروز از آبادیهای بخش مرکزی شهرستان اسفراین)، دهستان میلانلو، در شرق اسفراین، استان خراسان شمالی است. (برخی او را متولد ابیورد خراسان = درگز فعلی میدانند). اورداغان مانند روستاهای قازاق (قازاقی) و ایمرهنلی (امیرانلو) و قوروق ساری گؤل و ... در اطراف آن، اسمی تورکی و احتمالا مرکب از اوردا به معنای قرارگاه و مقر خان، و یا مخفف اوردا خانی یعنی خان مستقر در اوردا – حاکمنشین است. روستایی با همین نام در تورکیه، در منطقهی قاندیرا- شیلهی استانبول وجود دارد.
چند اعتراض و نقد:
-در
نوشتههای ایرانی هیچ اشارهای به تورک بودن میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ نهمیشود.
در تورکیه هم این شخصیت تورک به صورت ایرانی معرفی میگردد.
-منابع
ایرانی – فارسی بسم الله داشی را یک اثر هنر ایرانی اسلامی مینامند، در حالی که
یک اثر تورک – اسلامی است.
-عدهای
از محققین و فرهنگیان فارس با این توجیه که خواست میرزه محمدعلی قارایی سنگلاخ نصب
بسم الله داشی در مرقد امام رضا در مشهد بود و این خواست به منزلهی وصیت اوست،
خواستار شدهاند که بسم الله داشی از تبریز به مشهد منتقل شود. به این محققین
و فرهنگیان فارس یادآوری میشود بر اساس منطق خود، همچنین خواستار شوند اشعار
تورکیای که به امر نادر شاه برای آرامگاه او سروده شدهاند[16] هم، در آرامگاه واقعی
نادرشاه در «مقبرهی نادریه» (به تورکی: نادیر یاتیری) قصر کلات نادری، و یا
آرامگاه تمثیلی فعلی او در آرامگاه باغ نادری مشهد نصب - درج گردد. زیرا
درخواست نادر شاه هم در واقع وصیت اوست.
-در
موزهی آزربایجان توضیحات داده شده در بارهی بسم الله داشی میرزه محمدعلی
قارایی سنگلاخ و در تابلوها و بروشورها و .... (و تمام آثار و شخصیتهای دیگر) میباید
به زبان تورکی هم نوشته شود.
-
بر خلاف ادعای منابع ایرانی فارسی، تورکی بهکار رفته در بسم الله داشی یکسان
در دو لهجهی تورکی عوثمانلی و تورکی تورکمانی ماست. تقدیم آن به صورت تورکی
عوثمانلی غلط است.
-
حاج حسین نخجوانی مولف مقالهی «تاریخچهی سنگ بسم الله الرحمان الرحیم در بقعهی
سید ابراهیم» (کتاب «چهل مقاله» تالیف حاج حسین نخجوانی) دارای تمایلات پانایرانیستی
بود، در نتیجه در مقالهی خود نام تورکی دهوهچی را با نام جعلی فارسی شتربان
عوض کرده، هنر و صنعت تورک را هنر و صنعت ایرانی نامیده است.
-باستانی پاریزی در دو نوشتهاش در مورد بسم الله داشی بعضی مطالب بی اساس و خیالی و نادرست (مانند یکی گمان کردن بندر پوتی با باتوم در گورجستان) را با لحنی مستهزی و به دور از جدیت مطرح کرده است (باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، ۱۳۹۳، آسیای هفت سنگ، تهران: نشر علم، صص: ۹ تا ۱۱٫؛ باستانی پاریزی، محمد ابراهیم (۱۳۶۹). نای هفت بند. تهران: عطائی. ص. ۲۲۱).
[1] سنگنوشتهی تورکی
کلات نوشته شده به امر نادر شاه افشار: کتیبهی نادری، و تصحیح قرائت تورخان گنجهای
[2] افتخار قبائل اتراک،
یلنگ توش خان جلایر (یئلهنگ توْش خان جالاییر)
[3] «من با همهی ترک و تجرید
مدتها اوقات صرف نموده و اخراجات بی نهایت مصروف داشته چنین دُّر منضود که مانند
آن در عرصهی وجود مفقود و غیر موجود است به انجام رسانیدم و خواستم که به دستیاری
پادشاه روم نثار مرقد مطهر حضرت برگزیدهی معبود نمایم و ابواب مفاخرت بر
روی سلاطین آل عثمان گشایم به جهت این که هر سال از اطراف و اکناف عالم
اصناف گروه بنی آدم از خواص و عوام به زیارت بیت الله الحرام و تقبیل آستان
ملایک پاسبان تیمسار سید الانام مشرف شوند، چون آن احجار بی مانند سار را ملاحظه نمایند،
البته خواهند گفت که از همت سلاطین آل عثمان و بزرگان آن سامان چنین گوهر
نفیس که در هیچ مرز وبوم نهبوده و نیست الی یوم والقیامه باعث علّو مقام پادشاه
روم و اکابر آن مرزو بوم میگشت و سبب شهرت آن تحفهی نفیسه در اقطار جهان
باعث حصول دعای خیر دولت علیه و ذکر این خاکسار افتاده در بلیة میبود و بسیاری
از طالبین هنرمند و محصلین دانشمند از خط و صنعت آن سنگ نقشهای هنر و اسم های
کُهر بر میداشتند …» (از نامه به علی پاشا صدر اعظم عوثمانلی).
[4] میرزه محمدعلی قارایی
سنگلاخ در پاسخ به شورای معارف این اشعار را سروده است:
حال
جهان بین که سرانش کهاند - نامزد و نامورانش کهاند
شاهان
همیکنند به رسم من اقتدا - پاکان همیدهند به ذات من اعتراف
با
خاطر منیرم و با رأی صافیم - کالبرق فی الزجاجه کالشمس فی الضحی
عالی
همتم به همه وقت چون فلک - صافی است نسبتم به همه حال چون صبا
بر
همت من است سخنهای من دلیل - بر نسبت من است هنرهای من گوا
در
پای جاهلان نهپراکندهام کُهر - وزدست سُفلکان نهپذیرفتهام عطا
این
فخر بس مرا که نهدید است هیچ کس - در قول من تملق و در فعل من ریا
[5] «حال اگر بنا بر بیع و
شری باشد به لک و کرور و دریای نور یا جواهرات به قدر کوه طور نهخواهم داد، ... ».
[6] پوتی به گورجی ფოთი
یکی از شهرهای
بندری گورجستان، یکی از بزرگترین بنادر دریای سیاه و یکی از ۳۰ بندر بزرگ و پیشرفتهی
جهان است.
[7]مدرسهی اکبریه به همراه
بقعهی صاحبالامر، مسجد ثقة الاسلام - حضرت صاحب الزمان، بازارچه، میدان صاحبآباد
یا صاحبالامر یا میدان حسن پادشاه، جزئی از «کلّیهی سابیلهمیر» (صاحبالامر)،
یادگار دولت تورک آققویونلو، سلطان اوزون حسن تورکمان و پسرش سلطان یعقوب تورکمان
است.
[8] میرزه محمدعلی قارایی
سنگلاخ در بارهی استقبال گستردهی مردم تبریز از بسم الله داشی، این اشعار را سروده
است:
رسید
سنگ به تبریز چون به خاور شید - هزار چرخ برین است و صد فلک خورشید
سپهر
شد خجل از مهر و ماه رخشانش - کسی که نیم نظر آن سنگ دل ربا را دید
[9] میرزه محمدعلی قارایی
سنگلاخ در قسمتی از کتاب «سیر بلدهی تبریز» در بارهی آرزوی خود دائر به انتقال
بسم الله داشی به مشهد میگوید: «اکنون و ایدون مکنون ضمیر منیر آفتاب تاثیر و ارادهی
خاطر قضا تقدیر آن اوستاد کریم که کَلیمآسا بر کِلیم تجرید نشسته و خلیلسان در
خلوت تقرید قرار گرفته، بر آن است که همان حجر شریف و گوهر منیف را که شرف
انتساب بر تربت مقدس مدینهی منوّره و قبر مطهر حضرت رسالتمأب صلی الله علیه و
آله و سلم دارد، اگر سعادت یاری نماید و بخت مددکاری کند به امداد و تقویت اعلی
حضرت شاهنشاهی خلد الله ملکه و سلطانه به مشهد مقدس ارض اقدس خراسان لازالت
ساحتها الی انتهی الزمان حمل و نقل نمایند و در آستان ملایک پاسبان ثامن آل عبا
حضرت امام رضا علیه السلام من الملک العلام در محل مخصوص و موضع مرغوبی نصب و
مرتب دارند و ...»
[10] تصاویر بسم الله داشی
با کیفیت بالا
https://www.flickr.com/photos/akifsarier/54009056078/in/pool-islamic-talents/
https://www.flickr.com/photos/akifsarier/54007895392/in/pool-islamic-talents/
https://www.flickr.com/photos/akifsarier/54009063118/in/pool-islamic-talents/
[11] امن تذکر جیران بذی سلم - مزجت دمعا جری من مقله بدم
ام
هبت الریح من تلقاء کاظمه- و اومض البرق فی الظلماء من اضم
فما
لعینیک ان قلت اکففا همتا - و ما لقلبک ان قلت استفق یهم
ایحسب
الصب ان الحب منکتم - ما بین منسجم منه و مضطرم
قصیده بردهی یا به زبان عربی قصیدة البُرأة و همچنین
الکواکب الدریَّة فی مدح خیر البریة، اثر محمد بن سعید بوصیری یکی از مشهورترین
سرودهها در مدح پیامبر اسلام است. بسیاری از بزرگان ادبیات عرب آن
را بهترین شعر در حوزهی مدح نبوی، عدهای هم بهترین قصیدهی مدح در ادبیات عرب دانستهاند. این
قصیده در بلاد اسلامی شهرت به سزایی دارد. به گونهای که بعضی از مسلمانان هر
شب جمعه این شعر را همخوانی میکنند. برای خواندن این شعر، مجالسی بهپا میشود
که به «مجالس البردة الشریعه» شهرت دارد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B5%DB%8C%D8%AF%D9%87_%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D9%87
[12] صاحب السلطان واللواء،
صاحب الدرجة الرفيعة والعلاء، صاحب البراق و المعراج و المكانه، صاحب العلو
والدرجات والعطاء، صاحب السيف والتاج والسرايا، صاحب السجود لرب المعبود، صاحب
ارواح الطاهرات و الحرمة، صاحب الشفاعة والرداء، صاحب البرهان والايات، صاحب
المعجزات والعلامات، صاحب المكارم المحمود والمدينة، صاحب الحوض والمودود والوسيلة.
[13] سخن گوی ای کِلک شیرین
کلام - ز نعت محمد علیه السلام؛
رسول
عرب شاه یثرب حرم - غلام درش هم عرب هم عجم.
[14] راقمه سنگلاخ خامه روان،
ز خامه تحفه بَرَد سوی خواجهی دو جهان
[15]مئهران باهارلی. تورکهای گرایلی و قرایی در خراسان ، نغمات گرایلی و قرایی
در موسیقی تورک
Thursday,
February 13, 2003
اَرغیان
مَثَل لَری. اثر نویسنده و محقق تورک خراسان
عبدالله قاسمی - «ییلماز خراسانلو»
[16] منظومهی تورکی
«مقبره-آرامگاه» نادرشاهآوشار (افشار)، آخرین جهانگیر تورک سرودهشدهبهسفارش
نادر شاه
No comments:
Post a Comment