نکاحنامهی عبدالله میرزا قاجار و گهلین خانیم قۇوانلی به تورکی
جغتایی، زنجان-تورکایلی سال ١٨١١ دورهی فتحعلی شاه
قاجار
مئهران باهارلی
عبدالله میرزا قاجار ایله گهلین خانیم قوُوانلینین چاغاتای تورکجهسینده دوزهنلهنمیش ائولهنمه بهلگهسی - نکاحنامهسی. زهنگان- تورک ایلی.١٨١١
İKİ KACAR ŞEHZÂDESİNİN ÇAĞATAY TÜRKÇESİNDE DÜZENLENMİŞ RESMİ EVLENME BELGESİ-NİKÂHNÂME. ZENGAN-TÜRKİLİ. 1811
AN OFFICIAL MARRIAGE CERTIFICATE OF TWO QAJAR PRINCES IN CHAGHATAI
TURKISH, ZENGAN, TÜRKİLİ, 1811
«سؤزوموز، مئهران باهارلینین
یازقالاری توپلوسو» پیتییی، بیرینجی جیلددهن
“Sözümüz, Méhran Baharlının yazqalar toplusu” pitiyinden,
cild I
از کتاب « سؤزوموز، مجموعه مقالات مئهران باهارلی»
- جلد اول
MÉHRAN BAHARLI
https://sozumuz1.blogspot.com/
خلاصه:
در این نوشته، یک نکاحنامه به تورکی جغتایی از دوره ی قاجار را معرفی، تصحیح و بررسی کردهام. این نکاحنامه به مناسبت ازدواج دو شاهزادهی قاجاری در زنجان، ناحیهی خمسه از تورکایلی در سال ١٨١١ تنظیم شده است. این نکاحنامه ی تورکی یک «سند رسمی» است و نشان میدهد در دورهی فتحعلی شاه قاجار، زبان تورکی همچنان یک زبان رسمی دوفاکتو و مکتوب دولتی، و «تورکی جغتایی» اقلاً تا پایان دورهی حاکمیت فتحعلی شاه قاجار، دارای مقام و کاربرد رسمی و ادبی و زبان پرستیژ در ایران بود. این نکاحنامهی تورکی، نمونهای از سنت نگارش عقدنامه و نکاحنامهها به زبان تورکی توسط تورکان در ایران است که از قرون ۱۱-۱۲ میلادی تا قرن بیستم بلا انقطاع ادامه داشت. این سند همچنین از لحاظ حقوق زنان، روشنگری در بارهی وضعیت تورکی مکتوب، تاثیرپذیری شدید زبان تورکی از زبانهای فارسی و عربی در دورهی قاجاریه، تورکینویسی در خمسه و دیگر مناطق غیر آزربایجانی تورکایلی، دارای اهمیت است.
اؤزهت:
بو مقالهنین قونوسو قاجار دؤنهمینده چاغاتای تورکجهسییله یازیلمیش بیر ائولهنمه بهلگهسیدیر. بهلگه ١٨١١ ایلینده تورکایلینین خمسه بؤلگهسیندهکی زهنگان ایلچهسینده ایکی قاجار تیگینی (شهزادهسینین) ائولهنمهسی دولاییسی ایله دوزهنلهنمیشدیر. یازیمدا بهلگهنین متنینی اونالتیپ (تصحیح ائدیپ) اینجهلهدیم. تورکجه یازیلمیش بو ائولهنمه بهلگهسی نئچه آچیدان اؤنهملیدیر: فتحعلی شاه قاجار دؤنهمینده تورک دیلینین اهرکلهتین (دولتین) دوفاکتو توغرالی (رسمی) و یازی دیللهریندهن بیری اولاراق ایشلهدیلدییینی قانیتلایان رسمی بیر بهلگه اولماسی، چاغاتایجانین بو دؤنهمده ههله ده ایراندا رسمی، گؤرکول (ادبی) و پرئستیژ دیل اولاراق قونومونو (ایستاتوسونو) قورودوغونو گؤستهرمهسی، ایرانداکی تورکلهرین ١٣. یوزایلدهن ٢٠. یوزایله دهک کهسینتیسیز سورهن (دوام ائدهن) ائولیلیک و باشقا شخصی بهلگهلهرینی تورکجه دوزهنلهمه گهلهنهیینین بیر اؤرنهیی اولماسی، ... بو ائولهنمه بهلگهسی آیریجا فتحعلی شاه دؤنهمینده قادین حاقلاری، یازیلی تورکجهنین دورومو، تورک دیلینین فارسجا و عربجه کلیمهلهرینین ائشی بهنزهری گؤرولمهمیش آخینینا اوغراماسی، و تورکایلینین زهنگان کیمی آزهربایجانین اؤتهسیندهکی بؤلگهلهرینده تورکجه یازما گهلهنهیی حاققیندا بیلگیلهر سونماقدادیر.
Özet
Bu makalenin konusu Kacar döneminde Çağatay Türkçesiyle yazılmış bir evlilik belgesidir. Belge, 1811 yılında Türkili'nin Hemse bölgesindeki Zengan ilçesinde iki Kacar tiginin (şehzadesinin) evlenmesi dolayısıyla düzenlenmiştir. Yazımda belgenin metnini onaltıp (tashih edip) inceledim. Türkçe yazılmış bu evlilik belgesi bir kaç açıdan önemlidir: Fetheli Şah Kacar döneminde Türkçenin erkletin (devletin) de facto tuğralı (resmi) ve yazı dillerinden biri olarak kullanıldığını kanıtlayan resmi bir belge olması; Çağataycanın bu dönemde İran'da resmi, görkül (edebi) ve prestij bir dil olarak konumunu (statüsünü) hala koruduğunu göstermesi; İran'daki Türklerin 13. yüzyıldan 20. yüzyıla kadar kesintisiz süren (devam eden) evlilik ve başka şahsi belgelerini Türkçe düzenleme geleneğinin bir örneği olması, .... Bu evlenme belgesi ayrıca Fetheli Şah döneminde kadın hakları, yazılı Türkçenin durumu, Türk dilinin Farsça ve Arapça kelimelerinin eşi benzeri görülmemiş akınına uğraması; ve Türkili’nin Zengan gibi Azerbaycan'ın ötesindeki bölgelerinde Türkçe yazma geleneği hakkında bilgiler sunmaktadır.
Abstract
The subject of this article is a marriage certificate written in Chagatai Turkish during the Qajar period. The certificate was prepared in 1811 on the occasion of the marriage of two Qajar princes in the Zengan (Zanjan) province, located in Hemse (Khamseh) region of Türkili. In my article I have corrected the text and reviewed it. This Turkish marriage certificate is an official document, that proves the use of the Turkish language as the de facto official and written language of the state during the reign of Fetheli Shah Qajar. It also indicates that Chagatai maintained its status as an official, literary, and prestigious language in Iran during this period. It also exemplifies the longstanding tradition of Turks in Iran to draft marriage contracts and certificates in Turkish, a practice that persisted uninterrupted from the 13th century until the 20th century. Finally, this document provides insights into women's rights, the state of written Turkish during the Qajar period, the unprecedented influx of Persian and Arabic words in the Turkish language, and the tradition of writing Turkish in the regions of Türkili beyond Azerbaijan, such as Zengan.
مقدمه
در این نوشته، متن نکاحنامهی شاهزادهی قاجاری عبداللّه میرزا و گهلین خانیم قاجار قۇوانلی (Quvanlı) به تورکی جغتایی را به نقل از نسخههای اهلیازما (خطی) و داشباسما (چاپ سنگی) کتاب گنجینهی نشاط[1] تقدیم و بررسی کردهام. این نکاحنامه که به تورکی جغتایی در زنجان، ناحیهی خمسه از تورکایلی به سال ١٨١١ تنظیم شده است، به سبب نشان دادن رسمی بودن زبان تورکی، رسمی بودن لهجهی جغتایی آن، کاربرد مکتوب تورکی و تورکی جغتایی در دورهی فتحعلیشاه قاجار؛ کاربرد زبان تورکی در نگارش عقدنامه و نکاحنامه، حقوق زنان، روشنگری در بارهی وضعیت تورکی مکتوب و متاثّر شدن آن به ویژه در عرصهی دایرهی لغات از زبانهای فارسی و عربی در دورهی قاجاریه، تورکینویسی در خمسه و مناطق غیر آزربایجانی تورکایلی، و نهایتاً لاقیدی دولت ایران و محققین تورک در حفظ و تحقیق اسناد و میراث مدنی فرهنگی مکتوب تورک در ایران، دارای اهمیت است.
١-این نکاحنامهی تورکی جغتایی، به مناسبت ازدواج یک شاهزادهی قاجاری، طی یک مراسم جشن عروسی درباری باشکوه (نگاه کنید به بند ١١)، و توسط یک مقام رسمی و دولتی قاجاری تنظیم و نوشته شده است. یعنی یک «سند رسمی» است که یک بار دیگر نشان میدهد در دورهی فتحعلی شاه قاجار، مانند تمام حاکمیتهای تورک – موغول قبل از آن دوره، زبان تورکی یک زبان رسمی دوفاکتو و مکتوب دولتی بود و علاوتاً از طرف مردم تورک هم در امور شخصی از قبیل تنظیم نکاحنامه - عقدنامه به کار میرفت.
٢-این سند یک بار دیگر نشان میدهد که «تورکی جغتایی» در ایران قاجاری به دورهی فتحعلی شاه، یک زبان رسمی دوفاکتو، دولتی و هنوز زبانی پرستیژ بود. آخرین نمونههای مهم دیگر باقیمانده از کاربرد رسمیو دولتی تورکی جغتایی در دورهی قاجار هم مربوط به دورهی فتحعلی شاه است (نگاه کنید به بخش پایانی این مقاله).
٣-این نکاحنامهی تورکی نشان میدهد که علاوه بر لهجههای «تورکمانی» (به غلط از طرف خارجیان و بیگانهگان آزری و یا آزربایجانی نامیده میشوند) و «عوثمانلی» زبان تورکی که در ششصد سال اخیر در ایران به عنوان «زبان رسمی دوفاکتو» از سوی دولتها و «زبان ادبی» از سوی محرّرین و مولّفین به کار رفتهاند، «تورکی شرقی» و یا «جغتایی» هم، اقلاً تا پایان دورهی حاکمیت فتحعلی شاه قاجار، دارای همچو مقام و کاربرد رسمی و ادبی گسترده در ایران بود. قبل از آن نیز لهجههای گوناگون تورکی شرقی مانند «اویغوری» و «خوارزمی» و یا ترکیب آنها در ایران به عنوان زبانهای رسمی - دولتی و ادبی به کار میرفت. (اسناد و آثار مربوط به کاربرد رسمی و ادبی لهجههای اویغوری و خوارزمی زبان تورکی در ایران در سؤزوموز منتشر خواهند شد). بنابراین در کتب مربوط به تاریخ زبان و ادبیات تورک در ایران، ایضاً تاریخ دولتهای تورک - موغول حاکم بر ایران و تاریخ ایران، میباید تجدید نظر اساسی شود و به تورکی جغتایی نیز به عنوان یک زبان رسمی دوفاکتو و ادبی مرسوم و معمول جا داده شود.
٤-یکی از نکات بسیار جالب توجه این قبالهی ازدواج رسمی به تورکی جغتایی، اشاره به فتحعلی شاه قاجار به صورت سرخاب چهرهی «مُلکِ تورکی» و «ملّتِ تازی» است. شاید مراد از «مُلکِ تورکی» در اینجا سرزمین ایران که در آن موقع دارای اکثریت مطلق جمعیتی تورک و کمابیش معادل «توران زمین» و «تورکستان» (ترجمهی تورکی آن «تورکایلی») سابق بود، و مراد از «ملت تازی»، ملت تاجیک و یا فارس امروزی که اساسا از آمیختن اعراب فاتح و مهاجر پس از اسلام با گروههای ایرانیک و تورکیک حاصل شده باشد.
٥-متن این نکاحنامه بسیار ادیبانه، اما مغلق و آکنده از لغات و ترکیبات و اصطلاحات فارسی و عربی و عبارات کامل عربی اعم از آیات و احادیث و ... است. این نیز دلیل دیگری بر رسمی و دولتی بودن آن است. زیرا نکاحنامهها معمولا شخصیترین اسناد مردم هستند و زبان به کار رفته در آنها به منظور تسهیل درک مردم قاعدتاً قابل فهم برای طرفین ازدواج و جوامع ایشان است. چنانچه نمونههای دیگر باقیمانده از نکاحنامههای تورکی اولیه بین قرن ١٣ تا نیمهی دوم قرن بیستم در ایران، همه دارای زبان تورکی نسبتاً بسیط و ساده و بلیغ هستند (این نکاحنامههای تورکی باقیمانده از قرون ١٣-٢٠ به تدریج در سؤزوموز منتشر خواهند شد). در حالی که متون ادیبانه و مغلق انباشته از لغات و ترکیبات و اصطلاحات فارسی و عربی (موللاواری)، نوعا برای مردم تورک نامفهوم هستند و صرفا به عنوان اسنادی دولتی تهیه میشدند.
٦-زبان مغلق این نکاحنامه و اشباع آن با کلمات و اصطلاحات فارسی و عربی، در تضاد با فلسفهی کاربرد تورکی جغتایی در ایران، و نقض غرض است. زیرا تورکی جغتایی با کلمات و اصطلاحات بی شمار و ناب تورکی اصیل آن، در ایران اساساً به عنوان سمبول تورکگرایی و سرهنویسی در تورکی و تاکید بر پیوند تورکهای ساکن در ایران با آسیای میانه و تورکستان قدیم به کار میرفت. حال آن که متنی تورکی آکنده از لغات و اصطلاحات و تعبیرات فارسی و عربی، فاقد همچو خصلتهایی است و مردم تورک را از تورکستان منقطع، و به جوامع فارس و عرب خاورمیانه متصل میکند.
٧-این نکاحنامهی تورکی، نمونهای از سنت نگارش نکاحنامهها به زبان تورکی توسط تورکان در ایران است که نمونههایی از آنها از قرن سیزده میلادی تا قرن بیستم به دست ما رسیده است[2]. سنت نگارش نکاحنامه و عقدنامه به زبان تورکی، با حاکمیت فارسگرایی، قومیتگرایی افراطی فارسی و تورکستیزی بر دولت ایران در دورهی حرکت و حاکمیت مشروطیت پانایرانیستی و ضد تورک، سلطنت پهلوی و جمهوری اسلامی به سکته گرائید. ضروری است که تورکان ساکن در ایران، دوباره عقدنامهها و نکاحنامههای خود را، همچنین همهی دیگر مکتوبات و اسناد شخصی مانند کارتهای دعوت جشن عروسی، تبریکها به مناسبات گوناگون، تسلیتنامهها، مادههای تاریخی، نامههای شخصی و خانوادهگی ... خود را به زبان ملی خویش، تورکی نوشته و تنظیم کنند. محررین و ادبا و اهل قلم تورک نیز باید قالبها و اولگوها و نمونههایی گوناگون و متعدد و عامهپسند از اینگونه کارتها و دعوتنامهها و نکاحنامهها و تسلیتنامهها و ... را به تورکی ساده و فصیح و بلیغ و به فراوانی آماده کرده، به طور رایگان در دسترس عموم قرار دهند.
٨-در این نکاحنامه-عقدنامه نام همسر عبدالله میرزا[3] ذکر نهشده و به او صرفاً به صورت «دختر سلیمان خان قاجار» (امیر سلیمان خان قاجار قۇوانلو) اشاره شده است. منابع تاریخی دیگر هم نام دختر امیر سلیمان خان قاجار قۇوانلو را ثبت نهکرده و او را صرفا با لقب «گَلین» (گهلین)، در زبان تورکی به معنای «عروس» یاد کردهاند.
٩-رفتار مخفی نمودن زنان، حتی عدم ذکر نامشان در عقدنامه و تسلیتنامه و ...، نشانگر پسرفت عظیم موقعیت و حقوق و آزادیهای زنان تورک در ایران، مخصوصاً پس از تحمیل مذهب شیعهی امامی فارسی بر آنها است. در حالیکه پیش از آن، زنان تورک و موغول نه تنها دارای آزادیها و حقوق اجتماعی و فردی و اقتصادی کمابیش همسطح مردان بودند، بلکه از میانشان، هم در ایران و هم در جهان تورکیک و مونقولیک، فرمانروایان و حکام متعدد زن پدیدار شده بود.
١٠-ریشهشناسی «گلین» تورکی: کلمه و نام تورکی گلین (به املای فونتیک: گهلین Gelin) به معنی عروس است. بنا به بعضی از تورکیشناسان این کلمه از بن مصدر «گهلمهک» به معنی آمدن (به خانهی داماد) به علاوهی پسوند تورکی اسمساز از فعل -ن (مانند کلمهی «قالین» و مخفف آن قالی به معنی فرش از مصدر قالماق) ساخته شده است. بعضی از تحقیقات جدیدتر کلمهی گلین را مشتق از مصدر «کهلهمهک» (خواستگاری، نامزد کردن برای ازدواج، دعوت کردن، خواندن، صحبت کردن، ....) دانستهاند. کلمات آتی در زبانهای تورکیک نیز مشتق از فعل «کهلهمهک»، و احتمالا همریشه با گلین هستند: کهلیشمهک (دختر خواستن، خواستگاری. تورکی قارائیم، تاتاری کریمه)، گهلهچی (خواستگار، قوموق)، کهلهچی (خواستگار، بالقار)، کالاسماق (دختر خواستن، چوواشی)، ...[4] کلمهی گلین را میتوان بر اساس زبان چینی هم ریشهشناسی کرد. در زبان چینی «که» به معنی مهمان، و «لی» به معنی دختر و عروس است[5]. بر اساس این ریشهشناسی «که» (چینی) + «لی» (چینی) + ن (پسوند تورکی) ← گهلین (گلین. دختری که به خانهی داماد مهمان میآید):
Kè+ lí + n → kelin
به همه حال کلمهی گلین و فورمهای گوناگون آن علاوه بر زبانهای متعدد باستانی و معاصر تورکیک، در زبانهای تونگوس-مانچو هم وجود دارد و بنابراین یک کلمهی آلتائیک است[6].
١١- طبق سنن قاجاریه، «گلین» عنوانی رسمی بود که به اولین همسر عقدی شاهزادهگان قاجاری، که معمولاً از خاندانهای بزرگ و قدیمی تورک انتخاب میشدند، تعلق میگرفت. ازدواج شاهزادهگان قاجاری با گلینهای تورک با مراسم رسمی مفصّلی همراه بود. چنانچه جشن عروسی عبدالله میرزا با گلین خانم دختر سلیمان خان قاجار قۇوانلو در سال ١٨١١ هم طی یک مراسم باشکوه رسمی، هنگامی که دربار قاجار به رسم سفر ییلاقی (یایلاقی) سالانه[7]، در «فغفور آلان» و یا «قونقور اؤلهنگ» (چمن سلطانیه) اوردو زده بود، در آن محل برگزار شد.
١٢-ظاهراً اصل این نکاحنامه که توسط میرزه عبدالوهاب معتمدالدوله نشاط اصفهانی[8]، اولین وزیر امور خارجهی دولت قاجار و رئیس موسسهی بیتیک – توغرا (دیوان رسائل) فتحعلی شاه تالیف شده، در کتابخانهی سلطنتی کاخ گلستان و کتابخانهی دانشگاه تهران[9] موجود است. هیچکدام از این دو مرکز تاکنون فورم دیجیتال اصل این سند مهم تاریخی تورک را تهیه و در دسترس عموم قرار نهدادهاند. محققین تورک نیز، که عموماً ایرانگرا و یا آزربایجانگرا و در نتیجه منکر ارتباطات ادبی و سیاسی و فرهنگی و زبانی تورکان ساکن در ایران با آسیای میانه - تورکستان و آسیای صغیر – تورکیه، و ناآگاه و یا ناخشنود از رسمیت تورکی جغتایی در ایران و ... هستند، هیچ تلاشی برای به دست آوردن و تهیهی فورم دیجیتال آن انجام نهدادهاند.
١٣-رونوشت و صورتهایی از این نکاحنامهی قاجاری به تورکی جغتایی در چاپهای سنگی رشحات و گنجینهی نشاط[10] و ... آمده است. برخی از این صورتها مانند تصاویر سیاه و سفید[11] ضمیمهی مقالهی حاضر، شدیداً مغلوط و آشفته، با اغلاط املائی و افتادهگیهای بیشمار هستند. به عنوان نمونه پاراگراف مسجّع دعا در اواخر نکاحنامه در چاپهای سنگی به صورتی تماماً مخدوش و مغلوط با جابهجایی کلمات و انداختن بسیاری از آنها ثبت شده است. در مقالهی حاضر صورتهای موجود مغلوط از این نکاح نامه را تصحیح و ترمیم کردهام (به زیرنویس شمارهی ٧ مراجعه کنید).
قبالهی نکاح نوّاب شاهزادهی آزاده عبدالله میرزا
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ. أَنَّىٰ یكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ. وَخَلَقَ كُلَّ شَیءٍ. وَهُوَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ. الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَنِسَاءً وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِینَ وَحَفَدَةً ذُرِّیةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ. وَهُوَ الَّذِی جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ. وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا. قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ. سُبْحَانَكَ لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَیتَ عَلَى نَفْسِكَ.
اوْل حمد لآلیسینینگ عقدی کیم نادییِ ایادیدا تالیفِ ایادی اعتراف ایلا عجز رشتهسیغه پیوسته بوْلغای، و اوْل شُکْر جواهرینینگ سِلْکی کیم عَدّینینگ عقدِ انامِلی اصابِعِ اذعان قصور ایلا عقدِ مساوقت بسته اوْلغای؛ فردِ صمدِ لَمْ یلد وَ لَمْ یكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ حضرتنینگ اصطناعِ عدیم الانقطاعی بساطینِ شایسته نثاردور. و لآلییِ فریدهیِ حمدِ فردودو ایلا اگر گوهری شایستهیِ عقدِ ارتباط اوْلسا، و جواهر خریدهیِ شُکرِ یگانهیِ معبود بیرلا اگر دُرّه لایقِ سمطِ انخراط بوْلسا، واسطهیِ عقدِ غیب و شهود، ماشطهیِ رخسارِ شاهدِ وجود، باریافتهیِ انجمنِ دَنَا فَتَدَلَّى محرمِ حریم أَوْ أَدْنَىٰ خاتم النّبیین و سیّد المرسلین درودو دورور.
و شاهدِ ذکر بو یؤنیغه اگر بو عقد ایلا مرسله باخیلماق سزا اوْلسا، صِهْرِاَلِرَسُولِ وَ زَوْجُ اَلْبَتُولِ أَبُو اَلسِّبْطَینِ مَوَلِّی اَلْخَافِقَینِ تسلیمی اوْلغای، که حسامِ دو زبانی خطیبِ عقدِ انجمنِ اسلام ایدی و زبانِ تیغ نشانی فارقِ حلال و حرام. و اگر ایشبو مرسلهغه بیر آویزه روا بوْلسا، ذرّیهیِ طیّبه و سلالهیِ طاهرهلاری تکریمی بوْلغای، که دُرجِ امامتینگ لآلییِ تابان.ی ایردیلار، و برجِ ولایتینگ درآرییِ فروزان.ی.
و اگر بو جمله عقدی ایچون بیر سمطِ لایق تاپیلسا، ثنایِ سلطانِ مویّدِ غازی، غازهیِ رخسارِ مُلکِ تورکی و ملّتِ تازی، همایونْ طرازِ اقبال و بخت، مبارکْ زیورِ دیهیم و تخت، زمین و زمان آرایشی، جهان و جهانیان آسایشی، خدیوِ عادل، خسرویِ باذل، غوث الاسلام و المسلمین، مویّد الدّنیا و الدّیندور که منهیاتِ شرعِ متیندین تخلّف ایتمییوپ، اِلّا وَأَنْ تَجْمَعُوا بَینَ الأُخْتَینِ منطوقهسیدین، کیم دنیا و آخرت ایکیسینی جمع ائتمیش و محضوراتِ دینِ مبیندین تجاوز قیلمییوپ، اِلّا وَالمُحصَناتُ مِنَ النِّسا مصدوقهسیدین، [کیم] ممالکِ حصینه عرایسین.ی بسطت و قدرت اوزره تصرّف قیلمیش؛
و هوالسّطان بن السّلطان بن السّلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان «فتحعلی شاه قاجار» کیم همایون امری متقضاسیغه بو زمانِ سعادت اواندا که غم زاهد تهک جمعدین گریزاندور و طرب شاهد گیبی انجمن ایچره فروزان، گۆنِ طلعتی عذایرِ سوداءِ قیان ایلا ممتزج اوْلموش، و تۆنِ طرّهسی عارضِ مصابیحِ فروزان بیرلا مزدوج بوْلموش، صباحِ لسانی رواح صماخیغه یولِجُ النَّهارِ فِی اللَّیلَ آیتی آییتیپ، رواحِ خامهسی صباح صفحهسیغه یولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ حکایتی یازیپ، اجزاءِ جهان كُلٌ مَعَ اِكْفَاءَهَا اهل اه لغه بیریپ، لعب ایچون مصاحب اوْلوپ، و افرادِ زمان طرب اوزره كُلٌ مَعَ اَخْدَانِهَا بیر بیریگا متلاعب بوْلوپ؛
شهرلار سور، دهر سرور ایلان؛ عقللار حیرت، عشقلار نشاط ایلان؛ وعدهلار وفا، عهدلار ثبات ایلان؛ صدرلار انشراح، قدرلار ازدیاد ایلان؛ حکملار عدل، امرلار نفاد ایلان؛ خواجهلار نعمت، بندهلار خدمت ایلان؛ جیشلار نصر، خصملار کَسْر ایلا[ن]؛ عزملار تصمیم، بزملار تنظیم ایلا[ن]؛ عطایا افزایش، رعایا آسایش ایلا[ن]؛ اَللار جود، جبههلار سجود ایلا[ن]؛ قوْللار صدق اداسی، تیللار دولتِ قاهره دعاسی ایلا[ن]![12]
عَلىٰ كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةٍ بَینَهُ وَ مِنْهَاجُ وَلِیهِ:
خلافت مِهرینینگ پرتویِ جهانآراسی، شرافت بحرینین گوهرِ یکتاسی، سلطنت فجرینین سیرِ صباحی، جلالت مشکوتینینگ انطفاءِ نیّرِ مصباحی، «شاهزاده»یِ آزاده «عبدالله میرزا زاده» الّله تعالی شرفاً و توتوقِ عزّتْ محجوبهسی، حجبِ عفّتْ مستورهسی، دُرجِ جلالتْ گوهری، برجِ امارتْ اختری، فلانهیِ کریمه، فخیمهیِ فردوس جایگاهِ رضوان آرامگاه «سلیمان خان قاجار» طَابَ ثَرَاهُ آراسیدا مزاوجت عقدی که ابدیلیکیجا پیوسته اوْلغای، [و] حقّ الصّداق فلان تومان نقد مبلغیغه، واقع اوْلدو.
مَقْرُونَةً بِهذِهِ الْعَطایاءِ الْمُفَصَّلَةِ فِی ذَیلِ الْكِتابِ مِنْ جانِبِ الاَشْرَفِ الاعْلِی وَ قَدْ جُرْتْ صَیغَةُ الایجابِ والقَبولُ عَلَی مَا قَرَّرْتُ فِی شَرْعِ اَلرَّسُولِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ كَانَ ذَالِكَ فِی شَهْرِ فَلاَنٍ سِنه فُلاَن.
برخی کلمات و پسوندهای تورکی:
-دورور:
-دیر، است
-دین:
-دهن، -دان، از
-غه،
-گا: -ه، -ا، به
-نینگ: -نین
آیتیپ: گفته
ابدیلیکیجا:
ابدیلیکجه، مهنگوجه، ابدیاً، برای همیشه
اهلغه:
اهله، به دست
اوزره:
در بارهی، بر روی، پیرامون، در مورد
اول: آن، او
اوْلغای،
اوْلسا، اوْلوپ، اوْلموش، ...: از مصدر اولماق به معنی شدن و بودن
ایتمییوپ:
ائتمهییپ، نهکرده، انجام نهداده
ایچره:
درون، داخل، تو
ایردیلار: ایدیلهر،
بودند
ایشبو: اوشبو، این،
همین
ایلا: ایله، ایلهن،
بیله، بیرگه، با، همراه
ایلان:
ایله، ایلهن، بیله، بیرگه، با، همراه
باخیلماق:
نگاه کرده شدن
بوْلغای،
بوْلسا، بوْلموش، بوْلوپ، ...: از مصدر بولماق به معنی شدن و بودن
بیر
بیریگا: بیر بیرینه، به یکدیگر
بیرلا: ایله، ایلهن،
بیله، بیرگه، با، همراه
بیریپ: وئریپ، داده
تا:
(در یکتا) تای، در معنی نظیر، لنگه، معادل محرف دانگ تورکی است
تاپیلسا:
اگر پیدا شود
تهک:
تهکین، دهکین، گیبی، کیمی، مانند، مثل، مشابه
توتوق:
تتق، تقتق، ططق، چادر و پردهی بزرگ، سراپرده
تومان:
ده هزار، واحد پول
تون: دون، شب
تیل:
دیل، زبان
خاقان: سلطان، پادشاه
دورور: -دور، است، میباشد
سور:
جشن
قوْل:
دست
قیلمیش:
کرده ، انجام داده
قیلمییوپ:
قیلماییپ، نهکرده، انجام نهداده
کیم: که (پس از
فاعل و اسم فاعل)
گیبی:
کیمی، بیگی، تهکین، دهک، مانند، همانند
یؤنیغه: یؤنه، به جهت، به سمت، به سوی، به طرف، به روی
برخی از لغات عربی-فارسی:
أبو
السبطین: إمام علی (السّبطین: إمام حسن و إمام حسین)
اخدان:
جمع خِدن، دوست، معشوق
اصابع:
جمع اصبع، انگشتان، انگشتهای دست و پا
اصطناع:
به ساختن چیزی فرمان دادن، نیکویی کردن، پروردن و برگزیدن کسی
اکفاء:
جمع کفوء؛ همسران، مانندها
انامل:
جمع انمله؛ سرانگشتان
انخراط:
وارد گروهی شدن و یکی از اعضای آن، به حساب آمدن، باریک و لاغر شدن تن
انطفاء:
خاموش شدن آتش، خاموشی
اوان:
آغاز، ابتدا، اوایل، اول، بدو، عنفوان، نخست
ایادی:
جمع ایدی؛ جمع یَد، دستها، دستیاران، نعمتها
باذل:
بذلکننده؛ بخشنده؛ سخی
بسطت:
فراخی؛ وسعت؛ گشادهگی، توسعه دادن، گستردن، بسط دادن، به
تفصیل گفتن، مشروح ساختن، سعت، گشادهگی، وسعت، گسترش، وفور، فراوانی، کثرت
جبهه:
پیشانی، جبین، ناصیه
حجب:
آزرم، حیا، شرم، کمرویی
حسام:
شمشیر تیز و برّان
حصینه:
حصینة، تأنیث حصین، استوار، محکم
خافق:
لرزنده و جنبنده، مضطرب، تپنده
درار:
درر، جمع دار
درج:
دُرجَة، دِرَجَة، دوکدان و طبلهی زنان که پیرایه و جواهر در وی نهند، درجک و
عطردان زنان، صندوقچه و طبله که زیور و جواهر و زر در آن نهند، صندوق پیرایهی
زنان
دره:
درة، مروارید بزرگ، درشت و از جنسی خوب
رواح:
شبانگاه؛ سر شب؛ اول شب؛ از وقت زوال تا شب
سلک:
رشته؛ نخ؛ سیم، رشتهای که چیزی به آن بهکشند، مثل رشتهی مروارید
سمط:
آن چه از گلوبند آویزان باشد؛ رشتهی مروارید یا مهره؛ گردنبند، رشته، عقد
صداق:
کابین و مهر زن، مهریه
صماخ:
سوراخ گوش، سوراخ باطنی گوش، گوش، سوراخ دیده
صهر:
قرابت؛ خویشی، شوهر دختر یا شوهر خواهر؛ داماد
عدّ:
شمردن، شمارش
عدیم:
معدوم؛ نیستشده؛ نابود؛ نایاب.
عذایر:
جمع عذار به معنی موهای تازه رسته در حاشیهی بالای پیشانی و بناگوش
عرایسینی:
گهلینلهرینی، عروسهایش را
عقد:
عهد، پیمان مؤکد، صیغهی ایجاب و قبول
غازه:
بزک، گلگونه، گلغونه، سرخاب که به رخ نهند تا سرخ نماید، حمره، غمرة؛ پنبهی سرخ
که بر روی مالند
غوث:
یاری کردن؛ به فریاد کسی رسیدن؛ یاری؛ اعانت، فریادرس پناه، ملجا
فخیمه:
بزرگی، بلندی
فردود:
ستارهگان صف کشیده پس ثریا
فلانه:
زنی غیر معلوم، مؤنث فلان
قیان:
جمع قَیْن، بندهگان
کسر:
شکست
لآلی:
جمعِ لؤلؤ
لسان:
زبان
ماشطه:
زن آرایشگر
متلاعِب:
فاعل من تَلاعَبَ، بازی کننده
مساوق:
مساوقة، ملازم، مقارن
مصدوقه:
مصدوقة، صدق، راستی و درستی
منطوقة:
کلام و سخن
نادی:
باشگاه، انجمن، کانون، مجمع، تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
نفاد:
سپری شدن، برسیدن، نیست شدن، فنا شدن و رفتن، تباهی چیزی، نیست و نابود گردیدن و
رفتن، به آخر رسیدن، انجامیدن، فانی شدن، منقطع گشتن، تمام گردیدن
یولِجُ: فرو میکند، از مصدر ایلاج به معنای فرو کردن. ایلاج شب در روز یعنی با طولانی کردن شب، روز را کوتاه کند، و ایلاج روز در شب یعنی با طولانی کردن روز، شب را کوتاه کند
گؤروتون یازیسی: عبدالله میرزا قاجار ایله گهلین خانیم قووانلینین نکاحنامهسی.
زنجان.١٨١١
1811’de Kacar İranı’nda evlenen iki Kacar Şehzâdesi için Çağatay Türkçesinde düzenlenmiş resmi evlenme belgesi-nikâhnâme
نمونههایی از کاربرد تورکی جغتایی و اعتناء به آن از سوی دولتهای تورک –موغول حاکم بر ایران:
تدریس
زبان تورکی در مدرسهی دارالفنون دورهی ناصرالدین شاه قاجار، نخستین دانشگاه در
تاریخ مودرن ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/08/blog-post_28.html
فرمان
تاریخی فتحعلی شاه قاجار به تورکی جغتایی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_10.html
یک
خطبهی رسمی-دولتی به تورکی جغتایی از دورهی فتحعلی شاه قاجار
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_21.html
نکاحنامهی
عبدالله میرزا قاجار و گلین خانم قووانلی به تورکی جغتایی، زنجان سال ١٨١١ دورهی
فتحعلی شاه قاجار
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_12.html
کاربرد
زبان تورکی در رسائل و نامجات و فرامین رسمیی دولت زندیه
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post_23.html
دستور
نادر شاه برای انجام مذاکرات دیپلوماتیک رسمی در هندوستان به زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_9.html
نامهی
تورکی جغتایی سلطان حسین قیزیلباش (صفوی) به امپراتور روسیه الکسیویچ پطر کبیر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_2.html
اشعار
تورکی در مدح فتح بغداد توسط شاه عباس حقیر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_25.html
تقاضای
فضل الله بن روزبهان خنجی اصفهانی از سلطان سلیم برای الحاق مُلْکِ فارس و خوراسان
و عراق و ماوراء النّهر به قلمروی عوثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_24.html
[1] لینک دانلود این نسخهی خطی گنجینهی نشاط اثر میرزا عبدالوهاب
معتمدالدوله نشاط اصفهانی
https://ia903000.us.archive.org/22/items/ktp2019-07-00206/ktp2019-07-00206.pdf
[2] نکاحنامهی تورکی جماعت شاهیسئوهن طبق مذهب قیزیلباشی در قرن
شانزده میلادی
[3] بیوگرافی مختصر شاهزاده عبدالله میرزا- عبدالله میرزا پسر یازدهم فتحعلی شاه بود. در سن سیزده سالهگی به
حکومت خمسه، زنجان و سجاس، سهرورد، ابهر و سلطانیه در تورکایلی منصوب شد و حدود
دو دهه بر آن منطقه حکمرانی کرد. دوران حکومت عبدالله میرزا دورهای از اقدامات
عمرانی و آبادی و رشد و توسعه برای زنجان بود. به دستور او مسجد جامع زنجان،
دارالحکومهی زنجان، بازار قیصریه، حمام قیصریه، مدرسهی علمیه در کنار مسجد جامع
و موقوفاتی برای آن احداث شد و یا گسترش یافت. به دستور او رستمالحکما (نویسندهی
کتاب رستمالتواریخ) نخستین متن مستقل در تاریخ زنجان را تألیف کرد. از دیگر
اتفاقات مهم در حین حاکمیت عبدالله میرزا بر زنجان و خمسه، کشف آرامگاه خاقان
ارغونخان سلطان سلسلهی تورک – موغول ایلخانی در دامنهی کوهی واقع در سجاس به
نزدیکی زنجان است. عبدالله میرزا پس از خبردار شدن از این کشفیات، هیئتی را
برای جستجوی بیشتر به آن منطقه فرستاد. سپس تمام یافتهها را به تهران آورده به
فتحعلی شاه عرضه کرد و به دستور شاه در خزانه نهاد.عبدالله میرزا شاهزادهای
ادیب و شاعر و معروف به داشتن ذوق و دانش ادبی، فردی بذلهگو، صریح، نکتهسنج و
تیزبین بود. جملات قصار وی در آن زمان بسیار مورد توجه بزرگان قاجار قرار میگرفت.
از عبدالله میرزا که با تخلص «دارا» شعر میسرود، علاوه بر دیوان مراثی، یک مثنوی
به نام گلنامه یا کَلنامه (سروده با برادرش محمدرضا میرزا افسر قاجار)، و یک کتاب
طنز منثور به نام قانون (بساط نشاط)، و دیوانی بالغ بر پنجهزار بیت شعر باقیمانده
است. عبدالله میرزا با علم هیئت هم آشنایی داشت. جیمز ادوارد الکساندر، سرباز و
سیاح اسکاتلندی که در سال ۱۸۲۱ میلادی در زنجان با عبدالله
میرزا ملاقات کرد، در سفرنامهی خود او را به صورت مردی بلندبالا، با چهرهای اصیلزاده
و آمرانه، و پوستی روشن و سرخ و سفید، و یکی از خوشقیافهترین مردانی که تا آنزمان
دیده بود توصیف کرده است. منبع: ویکیپدیا
[4] L. S. LEVİTSKAYA. ÇUVAŞ TÜRKÇESİNDE OĞUZ TÜRKÇESİ
UNSURLARI VAR MI?
https://turkoloji.cu.edu.tr/ESKI%20TURK%20DILI/levitskaya_cuvas_turkcesi_oguz_turkcesi_ogeleri.pdf
Kaşgarlı
Oğuz Türkçesi kelesü (konuşma)bkz. Osmanlı Türkçesi keleci (söz, konuşma),
Leksika Srednoaziatskogo Tefsira'da kalaci (konuşma, sohbet), Dede Korkut
Kitabı keleci (söz), Kırgız Türkçesi kep-keleçe kep-keleç, Keleç-sôs (konuşma),
Kumuk Türkçesi geleş- (uymak, denk gelmek), Karaim Kırım Türkçesi keliş-
(istemek-, kız istemek), Karaim Trok., kel 'eşin '- (nişanlamak), Karaim Trok,
Kırım kel'eş (nişanlamak)", Kumuk Türkçesinde geleçi (çöpçatan), Balkar
Türkçesinde keleçi (Gönderilmiş, çöpçatan), ilçi-keleçi (elçi) (XV. yüzyıl Ulug
Muhammed yazmasında) - Çuvaş Türkçesinde kala(söylemek, demek), kalas-
(konuşmak,söyleşmek),kız isternek (Rasenen, Etym. Wörterb., 248b; Egorov Etimologiçeskiy
Yazık Çuvaşskogo Yazıka, 85-86; bkz. V.M. İliç-Svitıç, Opıt Sravneniya
Postratiçeskıx Yazıkov. Vvedenie. Sravnitelnıy Slovar' (V.K.). Moskova 1971,
346-347; A. N. Samoyloviç, Neskol'ko Popravok i İzdaniyu i Perevodu Yarlıkov
Toktamış-Hana, İzvestiya Tavriçeskogo Obşestva İstorii, Arheologii i
Etnografıi" 1927, 1,58, 143.)
[5]"Kè"
(客):
This character means "guest" or "stranger". The Chinese
character 客 (pronounced
"kè" or "kè" in Mandarin Chinese) means "guest"
or "customer". It can also be used to mean "visitor".
In Chinese, "li" can mean
"girl", "bride", or "woman",丽 (lì)
means "beautiful" and is often used in female names. 孋
(lí) means "daughter". 莉
(lì) means "jasmine", a flower often
associated with femininity.
[6] GELİN, STARLINGDB.ORG
Proto-Altaic: *kele ( ~ -i, -o), Nostratic: Nostratic,
Meaning: daughter-in-law, bride, Russian meaning: невеста, невестка
Turkic: *gẹlin, Proto-Turkic:
*gẹlin, Altaic etymology: Altaic etymology, Meaning: bride, daughter-in-law,
Russian meaning: невеста, невестка, Old Turkic: keliŋ-ün
(Orkh., Coll.), kelin (OUygh.), Karakhanid: kelin (MK, KB), Turkish:
gelin, Tatar: kilen, Middle Turkic: kelin (Sangl., Pav. C., Бор. Бад.),
Uzbek: kelin, Uighur: kelin, Sary-Yughur: kelin (Malov), Azerbaidzhan:
gälin, Turkmen: gelin, Khakassian:
kilǝn, Shor: kelin, Oyrat:
kelin, Halaj: kälin (gälin < Az.), Chuvash: kin, kilǝn-, Yakut: kijīt (*plur.), Tuva: kelin, Tofalar: helin, henni-, Kirghiz:
kelin, Kazakh: kelin, Noghai: kelin, Bashkir: kilen, Balkar:
kelin, Gagauz: gelin, Karaim: kelin, Karakalpak: kelin,
Salar: kein, kiin (ССЯ), Kumyk: gelin,
Comments: VEWT 248, EDT 719, ЭСТЯ 3,
16-18, Лексика 302.
Tungus-Manchu: *keli,
Proto-Tungus-Manchu: *keli, Altaic etymology: Altaic etymology, Meaning: 1
relative-in-law 2 girl, sister, Russian meaning: 1 свойственник, -ца 2 девушка, сестра,
Evenki: keli(n) 1, kiliwlī 2,
Even: keli 1, Negidal: keli 1, kelewlị 2, Literary Manchu: keli 1, Ulcha:
keli(n) 1, Orok: keli(n) 1, Nanai: keli 1, Oroch: keli 1
Comments: ТМС 1, 393, 446., Comments: ОСНЯ 1, 296, Räsänen 1955, 18:3, 9. A well known Turk.-Tung. isogloss.
Despite Doerfer TMN 3, 667 (Tung.-Turk.: "...der Vergleich zweifelhaft
bleibt"; Turk. *gelin < *gel- 'come' - "ethnologisch sehr
überzeugende Etymologie"...),
the relation between PT *gẹl- 'to come' and *gẹlin 'daughter-in-law' is
purely folk-etymological
[7] در منابع تاریخی نمونههای
متعدد مشهوری از سنت سفر ییلاقی (یایلاقی) سالانهی خاقان و دربار او، که از آن به
«دربار – قصر متحرک دولتهای تورک - موغول» تعبیر میشود، از دوران نادر شاه افشار
و تیمور کورکانی (کورهکهن) و سلاطین ایلخانلی و چینگیز خانلی موغول و ... ثبت
شده است.
[8] برای آثار تورکی نشاط اصفهانی نگاه کنید به:
اشعار تورکی جغتایی نشاط اصفهانی نخستین وزیر امور خارجهی
قاجاری و رئیس دیوان رسائل فتحعلی شاه، و سانسور آنها در نشر ایران
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/10/blog-post_21.html
رقعهی
تورکی جغتایی نشاط اصفهانی، رئیس دیوان انشاء دولت قاجار به دورهی فتحعلی شاه
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/12/blog-post_22.html
فرمان
تاریخی فتحعلی شاه قاجار به تورکی جغتایی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_10.html
یک
خطبهی رسمی - دولتی به تورکی جغتایی از دورهی فتحعلی شاه قاجار
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_21.html
نامهی
تورکی (جغتایی) فتحعلی شاه به سلطان محمود دوم در اتحاد دولتین قاجار و عوثمانلی
و هماهنگ کردن سیاستهای خارجیشان
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_11.html
نکاحنامهی
عبدالله میرزا قاجار و گلین خانم قۇوانلی به تورکی جغتایی، زنجان سال ١٨١١ دورهی
فتحعلی شاه قاجار
[9] فهرست نسخ خطی کتابخانهی مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران:
ج16، ص652. به نقل از: عبدالله میرزا دارانین نکاحنامهسی، میرزا عبدالوهاب
معتمدالدوله نشاط اصفهانی انشاسی ایله یازیلان تورکجه نکاحنامه
https://azb.wikipedia.org/wiki/عبدالله_میرزا_دارانین_نکاح%E2%80%8Cنامه%E2%80%8Cسی
[10] برای اطلاعات در مورد کتاب گنجینهی نشاط، ویکیپدیا، آچیق بیلیکلیکدهن
[11] بر گرفته از کامنتهای پوست زیر در صفحهی فیسبوکی میراث قاجار
https://www.facebook.com/groups/602684319834522/permalink/2039119419524331/
[12] نمونهی نقلهای مخدوش
و آشفته و مغلوط پاراگراف دعای مسجع در چاپهای سنگی:
- شهر ایلان سور دهر ایلا سرو عقللار حیرت ایلا عشق اندر نشاط
وعدلارقا ایلان عهدلار وفا ایلان عهدلار ثبات صدرلار انشراح ایلان قدرلار ازدیاد
حکملار عدل امرلار نفاد خواجهلار نعمت ایلان لار خدمت ایلا جیشلار ایلا نصر خصملار
ایلان ایلا ایلا منتظم عطایا ایلا افزایش رعایا ایلا آسایش آل لار بیلا سجود قول
لاد ایلا صدق اداسی بیل لار دولت قاهره
- شهر ایلان سور دهر ایلان سرور عقللار حیرت ایلان عشقلار نشاط
وعدلار وفا ایلان عهدلار ثبات صدرلار انشراح ایلان؛ قدرلار ازدیاد حکملار عدل
ایلان امرلار نفاد خواجهلار نعمت ایلان بنده لار خدمت ایلان جیشلار ایلا نصر خصملار
ایلا کسر عزملار ایلا تصمیم بزملار ایلا تنظیم عطایا ایلا افزایش رعایا ایلا
آسایش آللار ایلا جود جبهیهلار ایلا سجود قوللار صدق اداسی تیللار ایلا دولت
قاهره دعاسی
No comments:
Post a Comment