تعداد کثیر نخبهگان
گؤزقامان - مانقورت تورک و شدت وضعیت آنها
در اخبار مربوط به ایران هر روز نام شخصیتهای بی شمار تورک ذکر میشود. به عنوان نمونه در روزهای اخیر: رازینی (از رزن – همدان – تورکایلی) قاضی بدنام که ترور شد، سید ابراهیم نبوی (طنزنویس ادبیات فارس از آستارا که خودکشی کرد)، امیر تتلو - تاتالی/تاتیلی (خواننده و ترانهنویس رپ و پاپ موسیقی فارس از طایفهی تورک مقصودلو)، نرگس محمدی (برنده جایزهی صلح نوبل از زنجان و بزرگ شده در قوروهی تورکایلی)، شیرین عبادی (دیگر برندهی جایزهی نوبل صلح از همدان – تورکایلی)، صدیقه وسمقی (نواندیش اسلامی از وسمق – استان مرکزی – تورکایلی)، غلامحسین ساعدی (نویسندهی چپگرای ادبیات فارسی از تبریز که فارسی را زبان ملی خود میدانست و فردی اخیرا بر قبرش شاشید)، بهزاد کریمی (از تبریز منسوب به چپ ایرانی – فارسی و از رهبران سازمان پکاکائیست فدائیان خلق سابق)، رضا پهلوی (شاهزادهی اصلا تورک معروف به منتظرالسلطنه)، مریم قجر عضدانلو (از طایفهی عزالدینلو، رهبر فعلی کالت - سازمان مجاهدین خلق)، گوگوش (خوانندهی موزیک فارس)، میر حسین موسوی (از تبریز و نخستوزیر سابق و رهبر جنبش سبز که در حصر خانهگی قرار دارد)، خامنهای (رهبر نیمهتورک جمهوری اسلامی ایران معتقد به نوع بنیادگرایانهی شیعی پانایرانیسم)، مسعود پزشکیان (رئیس جمهور فعلی تورک)، آیدین آغداشلو (نقاش و گرافیست اصلا از جمهوری آزربایجان)، فیروزه بنی صدر (دختر ابوالحسن بنی صدر یک تورک از همدان)، محمد مجتهد شبستری (نواندیش دینی)، ....
در میان این اشخاص تنها مسعود پزشکیان است که هویت قومی خود را تورک میداند و در حیات سیاسی خود به دفاع از حقوق زبانی و فرهنگی و ملی او برخاسته است (بعد از انتخاب شدن پزشکیان به مقام بی اختیار ریاست جمهوری، هستهی اصلی رهبری نظام که به شدت پانایرانیست است نه تنها از کوچکترین اقدام او در راستای احقاق حقوق تورکها جلوگیری میکند، بلکه او را مجبور به اجرای سیاستهای ضد تورک و پانایرانیستی در داخل و خارج میکند).
بقیهی این افراد هر چند دارای هویت ملی تورک تباری (از طریق والدین)، اما فاقد شعور ملی تورک هستند. آنها ملیت خود را ایرانی و زبان ملیشان را فارسی میدانند، یعنی هویت ملی انتخابیشان تورک نیست. آنها در عرصههای مربوط به خود صرفا به عنوان عضوی از ملت ایران حضور دارند و هرگز کوچکترین قدمی در راستای حفظ حقوق ملی و یا اعتلای موقعیت سیاسی و فرهنگی و فرهنگ سیاسی و ادبیات و موسیقی و هنر و نقاشی و .... مردم خود – یعنی تورک برنهداشتهاند.
نکتهی بسیار مهم در این رابطه آن است
که تعداد کثیر این قبیل نخبهگان و شدت وضعیت گؤزقامانی – مانقورتیشان بسیار
هشدار دهنده است و نشان میدهد که عنصر تورک در ایران با شتابی فوق العاده در حال
استحالهی کامل در فارسیت است. استحالهی ملی تورکها در فارسها و فارسسازی موفق
ایشان وارد آخرین مرحلهی خود شده است و اگر وضعیت به این منوال ادامه یابد و
تغییر عمدهای در آن ظاهر نهشود، مخصوصا با توجه به وجود آزربایجانگرایی در میان
بعضی از فعالین سیاسی تورک از مرکز و شرق آزربایجان که در دشمنی با هویت ملی تورک
و نام ملی تورک و یگانهگی ملی مردم تورک ساکن در ایران و وطن تورک – تورکایلی،
دست کمی از پانایرانیسم و ذهنیت صلیبی نهدارد، یکی دو نسل دیگر اثری از تورک و
تورکیت در ایران باقی نهخواهد ماند ....
No comments:
Post a Comment