Thursday, January 30, 2025

نامه‌ی موغولی آرغون خان، قاآن ایل‌خان‌لی از اورمو (اورمیه) به ‌پاپ نیکولاس چهارم – ١٢٩٠ میلادی

 

نامه‌ی موغولی آرغون خان، قاآن ایل‌خان‌لی از اورمو (اورمیه) به ‌پاپ نیکولاس چهارم – ١٢٩٠ میلادی 

مئهران باهارلی


١-آرغون خان[1]، چهارمین خاقان دولت موغول – تورک ایل‌خان‌لی، فرزند قاآن[2] ایل‌خان‌لی آباقا خان است[3]. او در سال ١٢٥٨ میلادی در منطقه‌ی بیلقان – بایلاقان (در جمهوری آزربایجان)[4] به‌ دنیا آمد، در سال ١٢٨٤ در ٢٦ ساله‌گی در منطقه‌ی دوزلوسو (شورسو) چای‌باغی در حوالی‌ یوزآغاج‌ ماراغا‌ (مراغه) در آزربایجان – تورک‌ایلی توسط خواتین و نویان‌های موغول به ‌عنوان خاقان دولت موغول – تورک ایل‌خان‌لی انتخاب شد. او در سال ١٢٩١ در ٣٣ ساله‌گی در آران (در جنوب جمهوری آزربایجان بین رودهای کورا و آراز- ارس) درگذشت‌ و دو روز بعد در كوه سوْجاس ‌(سجاس) بخش قیدار شهرستان زنجان (خمسه، تورک‌ایلی) به ‌سنت‌ موغولی‌ در مدفنی پنهان‌ به ‌خاک‌ سپرده ‌شد.

آرغون خان بر دین بودایی‌ و یک بودیست مومن بود، اما مانند تمام خاقان‌های موغول، به ‌پیروان ادیان و مذاهب گوناگون تسامح و تولرانس نشان می‌داد. او مانند دیگر خاقان‌های تورک و موغول، علاقه‌ی بسیاری به‌ علوم مخصوصا شیمی، هم‌چنین بنای شهرها داشت. آرغون خان بانی شهر «شارو یازی» (به ‌معنی چمن‌زار زرد. شارو-شار در موغولی: ساری، زرد. یازی: چمن‌زار، دشت. از املاهای نادرست: شارویاز، شرویاز، شهر دیاز، ...) در خمسه‌ – تورک‌ایلی که‌ بعدا توسط فرزند او اولجایتو گسترش یافت و به‌ «قونقور اؤله‌نگ» (به‌ معنی دشت زردکم‌رنگ، قونقور= زردکم‌رنگ، اؤله‌نگ: چمن‌زار)[5] و «سلطانیه» ‌معروف شد، هم‌چنین بانی شهر «آرغونیه» ‌(در حومه‌ی تبریز) است. سلاله‌ی تورک – موغول «آرغونیان» (دارای دو شاخه‌ی «آرغون» و «تارخان») که ‌در قرون ١٥-١٦ میلادی بر جنوب افغانستان و منطقه‌ی سند حاکمیت داشتند[6]، خود را منسوب به ‌آرغون خان می‌دانستند. ایل تورکمان قاجار نیز منسوب به‌ قاجار (قاراجار) نویان فرزند سارتاق نویان ‌از امرای آرغون خان است.

٢- آرغون خان اقلا ٤ نامه به پاپ‌های واتیکان و پادشاهان اوروپا فرستاده است. اولین نامه موسوم به نامه‌ی تبریز در سال ١٢٨٥ میلادی در تبریز خطاب به پاپ هونوریوس چهارم نوشته شده و توسط ایلچی‌ا او عیسی‌ که‌له‌مه‌چی به ‌پاپ تسلیم شده است. (امروز صرفا ترجمه‌ی لاتینی نامه‌ی تبریز در دست است). نامه‌ی دوم دو سال بعد در ١٢٨٧ نوشته شده و توسط یک سفیر از طایفه‌ی تورک‌ اونقوت به ‌پاپ تسلیم شده‌ است (این نامه‌ مفقود است). سومین نامه در سال ١٢٨٩ در روستای کؤنده‌له‌ن – كُندلان‌ (کلمه‌ای موغولی -تورکی: افقی، عرضی، به‌ پهنا) در دهستان تاموقا – تموغه ‌در جنوب ساققیز – سقز و خطاب به ‌فیلیپ چهارم پادشاه ‌فرانسه ‌نوشته‌ شده است (رونوشت متن موغولی این نامه‌ در دست است. در سؤزوموز منتشر خواهد شد). آخرین نامه‌ی آرغون خان موسوم به نامه‌ی اورمو در سال ١٢٩٠ در شهر اورمو – آزربایجان – تورک‌ایلی و در پاسخ به‌ نامه‌ی پاپ نیکولاس چهارم به ‌زبان و خط موغولی نوشته‌ شده و توسط ایلچی او چاغان – چَغان‌ که یک موغول مسیحی شده بود، در روم به پاپ تسلیم شده است. نامه‌ی اورمو در دست بوده و توسط دو محقق به نام مستائرت و کیلیوز به‌ تفصیل بررسی شده‌ است[7].

پاپ در نامه‌ی خود به آرغون خان بنا به ‌سنت سران اوروپایی وقت ادعا کرده‌ بود که‌ صرفا مسیحیت دین حق است، و پیروان دیگر ادیان در گم‌راهی هستند و بنابراین آرغون خان هم باید غسل تعمید کرده‌ دین مسیحیت را قبول کند. پاپ هم‌چنین یادآوری کرده ‌بود ‌از آن جائی که‌ آباقا خان پدر آرغون خان و دوقوز خاتون مادربزرگش (هم‌سر بزرگ هولاگو خان و مادر آباقا خان از قوم موغولی مسیحی کرائیت) بر دین مسیحی بودند، ایل‌خان می‌بایست از رسیدن هر گونه ‌آسیب و ضرر به ‌مسیحیان جلوگیری کند.

آرغون خان در پاسخ‌نامه‌ی اورمو جوابی مودبانه، فیلسوفانه ‌و دیپلوماتیک به ‌دعوت پاپ برای وارد شدن خویش به‌ دین مسیحیت می‌دهد و می‌گوید این امر که ‌از موغول‌ها (و اتباع او) چه‌ کسی با اراده‌ی آزاد خود دین مسیحی را می‌پذیرد و یا نه‌می‌پذیرد، صرفا در تقدیر و تصمیم منگو تانری است (بنابراین هیچ کس نه‌باید در این امر دخالت و ‌آن‌ها را مجبور و یا تشویق به‌ تغییر دین کند)، علاوتاً آن‌ها (چه ‌به‌ دین مسیحیت درآیند و یا نیایند) به‌ همه‌ حال به‌ مخالفت با فرامین منگو تانری و دین مسیحی بر نه‌خواهند خاست. سپس ادامه ‌می‌دهد در میان دیگر ملل افراد بسیاری هستند که ‌خداوند را فراموش کرده، کارهای ناشایست مانند دروغ‌گویی و دزدی می‌کنند. با این همه‌ (چرا) پاپ صرفا از این که‌ آرغون خان غسل تعمید نه‌کرده ‌و مسیحی نه‌شده‌ دلخور است. سپس از پاپ می‌پرسد آیا اگر شخصی صرفا منگو تانری را به‌پرستد و دارای افکار و اعمال شایسته ‌باشد، مانند آن نیست که ‌مسیحیت را قبول کرده ‌است؟ (چه ‌لزومی دارد همچو شخص موحد و نیک‌اندیش و نیکوکاری به‌ دین مسیحیت در آید؟).

٣-آرغون خان نامه‌های دیپلوماتیک خود را به ‌زبان موغولی که دارای تامقاهایی به ‌زبان چینی و عباراتی تورکی هستند نگاشته ‌است. زبان‌های موغولی و تورکی در دوران حاکمیت آرغون خان هم در تمام عرصه‌های رسمی از جمله‌ در ضرب سکه ‌و با دو خط عربی و اویغوری به ‌کار می‌رفت[8]. این روش مطابق با سیاست چندزبانی و تولرانس زبانی دولت‌های موغول – تورک حاکم بر ایران امروزی است. هم‌چنین نشان می‌دهد که ‌زبان موغولی (و تورکی و ....) از زبان‌های رسمی دوفاکتو در دوره‌ی امپراتوری موغول – تورک ایل‌خان‌لی بود. ادعای تاریخ‌نگاری ایرانی و ملیت‌گرایان فارس و ایدئولوژی رسمی دولت ایران مبنی بر این که در تاریخ ایران صرفا فارسی دارای موقعیت زبان رسمی و مکتوب دولتی بوده، بی اساس و دروغ، و به ‌لحاظ سیاسی مضر و مهلک است. زیرا عرف سیاسی دولت‌های تورک و موغول حاکم بر ایران تا سال‌های انقلاب ضد تورک مشروطیت، رسمی بودن دوفاکتوی چند زبان – که ‌همیشه‌ تورکی یکی از آن‌ها بود - در مقیاس دولت مرکزی بود.

نامه‌ی اورمو مانند دیگر نامه‌های آرغون خان به ‌زبان و خط موغولی است. اما بسیاری از کلمات به‌ کار رفته ‌در آن، کلمات مشترک بین زبان‌های موغولی و تورکی هستند. مانند: بیچیگ (نوشته، مکتوب. در تورکی: حرف الفبا. از مصدر بیتیمه‌ک: نوشتن، تحریر کردن. از همین ریشه است در تورکی بیتی: نامه، پیتیک: کتاب، ....)، ته‌نگری (خداوند، آسمان. در تورکی: تانریسایین (خوب. در تورکی: محترم)، اه‌چیگه (در تورکی: اه‌چی، مرد سالمند مقدس‌مآب، معادل سنت و قدیس و عزیز در زبان‌های اوروپایی[9]، مترادف مفاهیم تصوفی بابا در فارسی و آتا و ده‌ده‌‌ در تورکی. عنوان «حاجی» در نام بسیاری از شخصیت‌های تاریخی تورک، مانند «حاجی بکتاش ولی»، در واقع همین عنوان تورکی اه‌چی است)، شیله‌م (غسل تعمید، وافتیز، باپتیسم. در تورکی: چیله‌م از مصدر چیله‌مه‌ک: در آب فرو بردن، خیس کردن[10]اوروغود (اقوام سببی. جمع موغولی اوروق + ود. اوروق در تورکی: تبار، نسب، سلاله، و کلمه‌ی اویروق به معنی تابعیت است)، مؤ‌نگکو - مؤنگکه‌ (ابدی، جاودان، لایزال. در تورکی: به‌نگو، مه‌نگیبارس (ببر)، جیل (سال. در تورکی: ایلدالای (اوقیانوس، مجازاً حاکمیت جهانی. فورم اولیه در تورکی: تالوی. تالا به معنی دریاچه غیر از کلمه‌ی دالای است)، ایلقان (رئیس کشور. در تورکی: ایل‌خانایلچین (سفیر. در: ائلچیایرگه‌ن (مردم، در تورکی: ایلگون. اصطلاح «ائله گونهEle güne » در تورکی تورکیه به معنی هرکس، از همین ریشه است)، جالباری (التماس کردن، در تورکی: یالواراه‌مه‌گه‌ن (زن مسن، مادربزرگ. در تورکی: آباجرلق (فرمان مکتوب خاقان، در تورکی: یارلیقچه‌نگیز (چینگیز، دریا، مجازاً حاکمیت. در تورکی: ده‌نیز)، ....

نوت: اگر چه موغولی و تورکی دو زبان متفاوت هستند، با این همه عضو یک خانواده‌ی زبانی به نام آلتائیک، و دارای ریشه‌ی مشترک می باشند. تمام کلمات موغولی (و چینی و تبتی و کوره‌ای و دیگر زبان‌های آلتاییک) موجود در تورکی، خودی و تورک قلم‌داد می‌شوند. ایضا تمام دولت‌های موغول حاکم بر ایران به عنوان دولت‌های موغول – تورک و ذیل تاریخ تورک بررسی می‌گردند.

٤- آرغون خان آخرین نامه‌ی خود به ‌پاپ واتیکان را از اورمو نوشته ‌و در سطر آخر آن نام اورمو را با تلفظ «اورومی» و به ‌خط موغولی (ᠤᠷᠤᠮᠢ) ذكر کرده ‌است. در دوره‌ی حاکمیت دولت‌های تورک – موغول و از آن جمله ‌ایل‌خان‌لی، تورک‌ایلی مرکز و مقر آن خاندان‌ها و امپراتوری‌ها بود. از مناطق تورک‌ایلی، اورمو و اطراف آن به ‌سبب آن که‌ حد غربی امپراتوری ایل‌خان‌لی را تشکیل می‌داد از اهمیت خاصی برخوردار، و محل اسکان گروه‌های انبوه موغول – تاتار بود. وفور توپونیم‌های بی شمار موغولی در این منطقه ناشی از این واقعیت است. نام اصلی دریاچه‌ی اورمو – شاهو تالا نیز یک نام موغولی است[11] و نخستین بار در نامه‌ی ایل‌خان موغول اولجایتو به ‌‌پاپ به‌ کار رفته ‌است (این نامه‌ در سؤزوموز منتشر خواهد شد).

نوت: مناطق فعلا کوردنشین در جنوب استان آزربایجان غربی و شمال و شرق استان کوردستان و شرق استان کرمانشاه ‌و نواحی مجاور آن‌ها هم، در قرون گذشته مسکن گروه‌های انبوه‌ موغول -تورک، و سرزمین‌هایی تورک‌نشین و موغول‌نشین بودند. این امر باعث شده که غالب توپونیم‌های مناطق کوردنشین فعلی در شمال غرب و غرب ایران دارای ریشه‌ی موغولی و تورکی باشند. بسیاری از این گروه‌ها تدریجا زبان‌های موغولی و تورکی خود را فراموش کرده و متکلم به زبان‌های کوردی، لکی و لوری شده‌اند، در آن حد که اکثریت مطلق کوردهای بومی و نیز لورها و لک‌های این مناطق، موغول-تورک‌های تغییر زبان داده در قرون اخیر ‌به ‌کوردی و لوری و لکی هستند.

İLHAN ARGUN’UN URMU’DAN PAPA’YA YAZDIĞI MOĞOLCA BİTİNİN (MEKTUBUN) TÜRKÇE ÇEVİRİSİ:

[Mektubun üst bölümü yıpranmış, başlığı ve ilk bir kaç kelime veya cümlesi eksiktir]

.... Siz şöyle bir ileti gönderdiniz: "…. Evrenin öteki budunları, kim olurlarsa olsunlar, kendi bütemlerine ve kutsal pitiklerine göre tapınanlar, yanlış bir biçimde tapınıyorlar. Mesih bütemi uçmağa tapınır ve doğrudur. İlhan [Argun] artık Mesih bütemine girsin!" Siz iyi atamız İlhan Abaka'nın - çünkü Mesih'in bütemi gerçek bütemdir - ve [bizim] yakşı abamızın [Dokuz Hatun’un] da çileme girdiyini [vaftiz olduğunu] söyleyerek, birkaç kez bizimle iletişim kurdunuz, elçiler yıpardınız ve "Hıristiyan dirinlere yitem ve kor gelmesin!" diyen ivedi sözlü iletiler ıddınız. "[İlhan Argun Han] çileme girsin” [Hıristiyan olsun] dileyiniz könidir. Biz, Çingiz Kaan'ın torunları olarak diyoruz ki söz konusu kendi Moğollarımız ise, onların isteyerek çileme girip girmeyeceklerini, tekçe Bengi Tengri bilir!" [Siz bu işe karışmamalısınız]. Gerçekten çin gönüle yiye ve çıngay olan yalınıklar, çileme girmiş sizin gibi, Bengü Tengri'nin ve Mesih'nın bütemi ve buyruklarına karşı gelmezler. Başka budunlara gelince, Bengü Tengri'yi unutup ona bulgak olanlar, yalan söyleme ve oğruluk yapanlar, onlar çok sayıda deyil mi? Şimdi, [niçin sâdece] ben çileme girmedim diye, güceniyorsunuz ve [dargınlık] düşüncelerine kapılıyorsunuz. [Ayrıca] bir yalınık yalnız Bengü Tengri'ye tapınır ve uygun düşünceler taşırsa, bu, çileme girmiş gibi olmaz mı? [böyle iyi birinin Hırıstiyan bütemini tablamasına gerek yoktur].

Bitimizi bars yılında, yazın ilk ayının (Mayıs 14, 1290) beşinci günü, Urmu'de bulunduğumuz sırada yazdık.

[Bitinin Altı yazıdan oluşan Çince Al tamgası:] 輔國安民之寶 Fǔguó ānmín zhībǎo [Erkletin koruyucusu ve buduna barış sağlayan deyerli tamga].

ایل‌خان آرقونون‌ون اورمودان پاپایا یازدیغی موغول‌جا بیتی‌نین (مکتوبون) تورک‌جه چئوری‌سی

... سیز شؤیله‌ بیر ایله‌تی گؤنده‌ردینیز: «ائوره‌نین اؤته‌کی بودون‌لاری، کیم اولورلارسا اولسون‌لار، اؤز بوته‌م‌له‌ری‌نه‌ و قوتسال پیتیک‌له‌ری‌نه‌ گؤره ‌تاپینان‌لار، یانلیش بیر بیچیم‌ده‌ تاپینیرلار. مسیح بوته‌می اوچماغا تاپینیر و دوغرودور. ایل‌خان [آرغون خان] آرتیق مسیح بوته‌می‌نه ‌گیرسین!». سیز اییی آتامیز ایل‌خان آباقانین چونکو مسیحین بوته‌می گئرچه‌ک بوته‌م‌دیر و بیزیم یاخشی آبامیزین [دوقوز خاتین‌ین] دا چیله‌مه‌ گیردییی‌نی [خیریستییان اولدوغونو] سؤیله‌یه‌ره‌ک، بیر نئچه ‌کز بیزیمله‌ ایله‌تیشیم قوردونوز، ائلچی‌له‌ر ییپاردینیز و «خیریستییان دیرین‌له‌ره ‌ییته‌م و کوْر گه‌لمه‌سین!» دییه‌ن ایوه‌دی سؤزلو ایله‌تی‌له‌ر ایددینیز. «[ایلخان آرغون خان] چیله‌مه‌ گیرسین [خیریستییان اولسون]» دیله‌یینیز کؤنی‌دیر. بیز چینگیز قاآن‌ین تورون‌لاری اولاراق دیییریک کی سؤز قونوسو اؤز موغول‌لاریمیز ایسه، اونلارین ایسته‌یه‌ره‌ک چیله‌مه‌ گیریپ گیرمه‌یه‌جه‌ک‌له‌ری‌نی، ته‌ک‌جه ‌به‌نگو تانری بیلیر [سیز بو ایشه‌ قاریشمامالیسینیز]. گئرچه‌ک‌ده‌ن چین کؤنوله ‌یییه‌ و چینقای اولان یالینیق‌لار، چیله‌مه‌ گیرمیش سیزین گیبی، به‌نگو تانری‌نین و مسیح‌ین بوته‌می و بویروق‌لاری‌نا قارشی گه‌لمه‌زله‌ر. باشقا بودون‌لارا گه‌لینجه، به‌نگو تانری‌نی اونوتوپ اونا بولقاق اولان‌لار، یالان سؤیله‌مه ‌و اوغرولوق کیمی پیس ایش‌له‌ری یاپان‌لار، اونلار چوخ سایی‌دا دئییل می؟ ایندی [نیچین یالنیز] مه‌ن چیله‌مه‌ گیرمه‌دیم دییه، گوجه‌نیرسینیز و دارقین‌لیق دوشونجه‌له‌ری‌نه ‌قاپیلیرسینیز. [آیری‌جا] بیر یالینیق یالنیز به‌نگو تانری‌یا تاپینیر و اویقون دوشونجه‌له‌ر داشیرسا، بو چیله‌مه‌ گیرمیش کیمی اولماز می؟ [بئله ‌یاخشی بیری‌نین خیریستییان دینی‌نی قبول ائتمه‌سی‌نه ‌گه‌ره‌ک یوخ‌دور]. 

بیتیمیزی بارس ایلی‌نده ‌یازین ایلک آیی‌نین [ماییس ١٤، ١٢٩٠] بئشینجی گونو، اورمودا بولوندوغوموز سیرادا یازدیق.

[بیتی‌نین آلتی یازی‌دان اولوشان چین‌جه آل‌تامقاسی: اه‌رکله‌تین قورویوجوسو و بودونا باریش ساغلایان ده‌یه‌رلی تامقا]

[the title and initial words in the manuscript are damaged] ...

You have sent [a message] stating: ". . . The other people of the universe, whoever they may be, who pray according to their own religion and scriptures, are praying falsely. The religion of Mesih (Messiah, the Christ) worships Heaven and is true. May the Ilkhan now enter into the religion of Mesih". Mentioning that our good father [Ilkhan Abaqa] - because the religion of Mesiha is the true one - as well as [our] good grandmother [Doquz Khatun] had silam (performed baptism, were Christians), you have also on several occasions, communicated with us, sent ambassadors, and dispatched messengers with urgent verbal messages saying, "May no harm be done to the Christian peoples!" Your statement that " [the Ilkhan] enter silam (convert to Christianity)" is valid. We, the descendants of Çinggis-qan, believe that whether "our Mongols (subjects), choose to willingly enter silam (convert to Christianity) or not, only the eternal Tengri can know (decide).!" People who have entered into silam and, like you, have a truly sincere heart and are pure, do not go against the religion and the commands of the eternal Tengri and the Mesih. As for other peoples, those who, forgetting the eternal Tengri and disobeying it, engage in lying and stealing, are they not numerous? Now, by saying that I have not entered into silam, you take offense and indulge in thoughts [of discontent]. [However] if one simply prays to the eternal Tengri and maintains righteous thoughts, is it not just as effective as entering into silam?

We wrote our letter in the year of the tiger, on the fifth day of the new moon in the first month of summer (May 14th, 1290), while we were in Urumi.

[Red seal imprints with the same six seal script Chinese characters:] 輔國安民之寶  Fǔguó ānmín zhībǎo ("Precious seal of the upholder of the state and the purveyor of peace to the people").


Original Middle Mongolian Transcription

[da]l[a]i-yin. busud ali be irgen öber-ün nom biçig-iyer cal[bariqun] aran qudalçiğan calbarin bui. Misiq-a-in nom tengri-dür tayiğçi ünen bei. Edüge II-qan Misiq-a-in nom-dur oratuğai kemecü ilecügü çi. Sayin eçige manu Misiq-a-in nom ünen-ü tula. Sayin emege-yi ba silamtai kü büleyi keme[n] ta kiristan irgen-dür. ada buu kürtügei kemecü kedün-te ba duğulğan ilçin ileged [ü]g[ü]leçi kü ilen aba c-e. Silamdur oratuğai kemeküi çinu cob. Ba Çinggis-qan -u. uruğud öber-ün Mongğolcin durabar acu silam-dur orabasu ba esebesü ber. ğağça mongke tngri mede kemecü ad. Silam-dur orağsad tanu metüs mağ -a ünen sedkilten ariğun aran. mongke tngri-yin Misiq-a-yin nom. crlğ busi ülü bolğan bui c-e. Busud irgen mongke tngri-yi umartacu busi bolğacu  qudal qulğai uiles uiledkün ülügü. [o]lan bui. Edüge namayi silam-dur es-e oracuğu kemen mağuilan ba sedkin aqu çi. Ğağça mongke tngri-dür calbaribasu cugiger sedkicü abasu. silam-dur orağsan metü ülügü bei.

Biçigmanu bars cil cunu terigün sara-yin tabun sinede Urumi-da büküi-dür biçibei.

به ‌الفبای موغولی

ᠳᠠᠯᠠᠢ᠆ᠶᠢᠨ᠃ ᠪᠤᠰᠤᠳ ᠠᠯᠢ ᠪᠡ ᠢᠷᠭᠡᠨ ᠣᠪᠡᠷ᠆ᠤᠨ ᠨᠣᠮ ᠪᠢᠴᠢᠭ᠆ᠢᠶᠡᠷ ᠵᠠᠯᠪᠠᠷᠢᠤᠨ ᠠᠷᠠᠨ ᠤᠳᠠᠯᠴᠢᠭᠾᠠᠨ ᠵᠠᠯᠪᠠᠷᠢᠨ ᠪᠤᠢ᠃ ᠮᠢᠰᠢ᠆ᠠ᠆ᠢᠨ ᠨᠣᠮ ᠲᠡᠩᠷᠢ᠆ᠳᠤᠷ ᠲᠠᠶᠢᠭᠾᠴᠢ ᠤᠨᠡᠨ ᠪᠡᠢ᠃ ᠡᠳᠤᠭᠡ ᠢᠢ᠆ᠠᠨ ᠮᠢᠰᠢ᠆ᠠ᠆ᠢᠨ ᠨᠣᠮ᠆ᠳᠤᠷ ᠣᠷᠠᠲᠤᠭᠾᠠᠢ ᠺᠡᠮᠡᠵᠤ ᠢᠯᠡᠵᠤᠭᠤ ᠴᠢ᠃ ᠰᠠᠶᠢᠨ ᠡᠴᠢᠭᠡ ᠮᠠᠨᠤ ᠮᠢᠰᠢ᠆ᠠ᠆ᠢᠨ ᠨᠣᠮ ᠤᠨᠡᠨ᠆ᠤ ᠲᠤᠯᠠ᠃ ᠰᠠᠶᠢᠨ ᠡᠮᠡᠭᠡ᠆ᠶᠢ ᠪᠠ ᠰᠢᠯᠠᠮᠲᠠᠢ ᠺᠤ ᠪᠤᠯᠡᠶᠢ ᠺᠡᠮᠡᠨ ᠲᠠ ᠺᠢᠷᠢᠰᠲᠠᠨ ᠢᠷᠭᠡᠨ᠆ᠳᠤᠷ᠃ ᠠᠳᠠ ᠪᠤᠤ ᠺᠤᠷᠲᠤᠭᠡᠢ ᠺᠡᠮᠡᠵᠤ ᠺᠡᠳᠤᠨ᠆ᠲᠡ ᠪᠠ ᠳᠤᠭᠾᠤᠯᠭᠾᠠᠨ ᠢᠯᠴᠢᠨ ᠢᠯᠡᠭᠡᠳ ᠤᠭᠤᠯᠡᠾᠢ ᠺᠤ ᠢᠯᠡᠨ ᠠᠪᠠ ᠵ᠆ᠡ᠃ ᠰᠢᠯᠠᠮᠳᠤᠷ ᠣᠷᠠᠲᠤᠭᠾᠠᠢ ᠺᠡᠮᠡᠺᠤᠢ ᠴᠢᠨᠤ ᠵᠣᠪ᠃ ᠪᠠ ᠴᠢᠩᠭᠢᠰ᠆ᠠᠨ ᠆ᠤ᠃ ᠤᠷᠤᠭᠾᠤᠳ ᠣᠪᠡᠷ᠆ᠤᠨ ᠮᠣᠩᠭᠾᠣᠯᠵᠢᠨ ᠳᠤᠷᠠᠪᠠᠷ ᠠᠵᠤ ᠰᠢᠯᠠᠮ᠆ᠳᠤᠷ ᠣᠷᠠᠪᠠᠰᠤ ᠪᠠ ᠡᠰᠡᠪᠡᠰᠤ ᠪᠡᠷ᠃ ᠭᠾᠠᠭᠾᠴᠠ ᠮᠣᠩᠺᠡ ᠲᠩᠷᠢ ᠮᠡᠳᠡ ᠺᠡᠮᠡᠵᠤ ᠠᠳ᠃ ᠰᠢᠯᠠᠮ᠆ᠳᠤᠷ ᠣᠷᠠᠭᠾᠰᠠᠳ ᠲᠠᠨᠤ ᠮᠡᠲᠤᠰ ᠮᠠᠭᠾ ᠆ᠠ ᠤᠨᠡᠨ ᠰᠡᠳᠺᠢᠯᠲᠡᠨ ᠠᠷᠢᠭᠾᠤᠨ ᠠᠷᠠᠨ᠃ ᠮᠣᠩᠺᠡ ᠲᠩᠷᠢ᠆ᠶᠢᠨ ᠮᠢᠰᠢ᠆ᠠ᠆ᠶᠢᠨ ᠨᠣᠮ᠃ ᠵᠷᠯᠭᠾ ᠪᠤᠰᠢ ᠤᠯᠤ ᠪᠣᠯᠭᠾᠠᠨ ᠪᠤᠢ ᠼ᠆ᠡ᠃ ᠪᠤᠰᠤᠳ ᠢᠷᠭᠡᠨ ᠮᠣᠩᠺᠡ ᠲᠩᠷᠢ᠆ᠶᠢ ᠤᠮᠠᠷᠲᠠᠵᠤ ᠪᠤᠰᠢ ᠪᠣᠯᠭᠾᠠᠵᠤ ᠤᠳᠠᠯ ᠤᠯᠭᠾᠠᠢ ᠤᠢᠯᠡᠰ ᠤᠢᠯᠡᠳᠺᠤᠨ ᠤᠯᠤᠭᠤ᠃ ‌ᠣ‍ᠯᠠᠨ ᠪᠤᠢ᠃ ᠡᠳᠤᠭᠡ ᠨᠠᠮᠠᠶᠢ ᠰᠢᠯᠠᠮ᠆ᠳᠤᠷ ᠡᠰ᠆ᠡ ᠣᠷᠠᠵᠤᠭᠾᠤ ᠺᠡᠮᠡᠨ ᠮᠠᠭᠾᠤᠢᠯᠠᠨ ᠪᠠ ᠰᠡᠳᠺᠢᠨ ᠠᠤ ᠴᠢ᠃ ᠭᠾᠠᠭᠾᠴᠠ ᠮᠣᠩᠺᠡ ᠲᠩᠷᠢ᠆ᠳᠤᠷ ᠵᠠᠯᠪᠠᠷᠢᠪᠠᠰᠤ ᠵᠤᠭᠢᠭᠡᠷ ᠰᠡᠳᠺᠢᠵᠤ ᠠᠪᠠᠰᠤ᠃ ᠰᠢᠯᠠᠮ᠆ᠳᠤᠷ ᠣᠷᠠᠭᠾᠰᠠᠨ ᠮᠡᠲᠤ ᠤᠯᠤᠭᠤ ᠪᠡᠢ᠃

ᠪᠢᠴᠢᠭᠮᠠᠨᠤ ᠪᠠᠷᠰ ᠵᠢᠯ ᠵᠤᠨᠤ ᠲᠡᠷᠢᠭᠤᠨ ᠰᠠᠷᠠ᠆ᠶᠢᠨ ᠲᠠᠪᠤᠨ ᠰᠢᠨᠡᠳᠡ ᠤᠷᠤᠮᠢ᠆ᠳᠠ ᠪᠤᠺᠤᠢ᠆ᠳᠤᠷ ᠪᠢᠴᠢᠪᠡᠢ᠃

Aba: Büyükanne

Bars:

Bengü: ebedi, sonsuz

Biçim: form

Biti: mektup, nâme

Budun: halk

Bulgak: isyancı, baş kaldırmış, kalkış ve kargaşa yaratan

Buyruk: emir, ferman, destur

Bütem: Din

Erklet: devlet

Çın gönül: çın yürekle, samim-i kalple

Çın: doğru, içten, düzgün, gerçek

Çıngay: sâdık

Çilem: Dînî Çimarın, gusül, dinsel ritüel olarak suya batma eylem ve töreni, burada vaftiz olmak, Hırıstiyanlığı kabul etmek

Çilemek: suya batırmak, ıslatmak

Çimarınmak: (çim + arın) gusül yapmak

Dargınlık: küskünlük, güceniklik, kırgınlık

Dirin: nufüs, ahali

Gücenmek: beklemediği bir davranış ya da söz karşısında gönlü kırılmak.

Idmak: göndermek, yollamak

İleti: mesaj

İletişim: komunikasyon

İvedi: Terk, çapar, çok hızlı

Kaan: Hâkan, Moğol imparatoru

Kor: Zarar, ziyan

Köni: insaflıca, adaletli

Könilik: dürüstlük, doğruluk, insaf ve adalet

Kutsal: mukaddes

Oğruluk: Hırsızlık

Pitik: Kitap

Tablamak: Kabul etmek

Tapınmak: ibâdet etmek

Tapuk: Hizmet, ibâdet

Torun: neve

Uçmak: cennet, firdevs

Yakşı: iyi, uygun, yakışan, yaraşan

Yalınık: insan

Yıparmak (Yibermek, Yubarmak): göndermek, yollamak, ıdmak, sevk etmek, ulaştırmak, iletmek, uzatmak

Yitem: kayıp, elden giden bir şey

Yiye: sahip

کلمات مشترک موغولی - تورکی در نامه ی اورمو – آرغون ایلخان:

اه‌چیگه (در تورکی: اه‌چی، مرد سالمند مقدس‌مآب، معادل سنت و قدیس و عزیز در زبان‌های اوروپایی، مترادف مفاهیم تصوفی بابا در فارسی و آتا و ده‌ده‌‌ در تورکی. عنوان «حاجی» در نام بسیاری از شخصیت‌های تاریخی تورک، مانند «حاجی بکتاش ولی»، در واقع همین عنوان تورکی اه‌چی است)،

اه‌مه‌گه‌ن: زن مسن، مادربزرگ. در تورکی: آبا

اوروغود (اقوام سببی. جمع موغولی اوروق + ود. اوروق در تورکی: تبار، نسب، سلاله، و کلمه‌ی اویروق به معنی تابعیت است)،

ایرگه‌ن (مردم، در تورکی: ایلگون. اصطلاح «ائله گونهEle güne » در تورکی تورکیه به معنی هرکس، از همین ریشه است)،

ایلچین: سفیر. در تورکی: ائلچی

ایلقان: رئیس کشور. در تورکی: ایل‌خان

بارس: ببر

بیچیگ (نوشته، مکتوب. در تورکی: حرف الفبا. از مصدر بیتیمه‌ک: نوشتن، تحریر کردن. از همین ریشه است در تورکی بیتی: نامه، پیتیک: کتاب، ....)،

ته‌نگری: خداوند، آسمان. در تورکی: تانری

جالباری: التماس کردن، در تورکی: یالوار

جرلق: فرمان مکتوب خاقان، در تورکی: یارلیق

جیل: سال. در تورکی: ایل

چه‌نگیز: چینگیز، دریا، مجازاً حاکمیت. در تورکی: ده‌نیز

دالای: اوقیانوس، مجازاً حاکمیت جهانی. فورم اولیه در تورکی: تالوی. تالا به معنی دریاچه غیر از کلمه‌ی دالای است

سایین: خوب. در تورکی: محترم

شیله‌م: غسل تعمید، وافتیز، باپتیسم. در تورکی: چیله‌م از مصدر چیله‌مه‌ک: در آب فرو بردن، خیس کردن

مؤ‌نگکو – مؤنگکه: ابدی، جاودان، لایزال. در تورکی: به‌نگو، مه‌نگی

 ....


[1] Arghun Khan (Mongolian Cyrillic: Аргун; Traditional Mongolian

https://en.wikipedia.org/wiki/Arghun

[2] قاآن تلفظ موغولی میانه‌ی کلمه‌ی تورکی خاقان به معنی امپراتور و پادشاه است.

[3] نام آرغون در زبان موغولی به‌ معنی پاک، خالص، صاف، معادل آرێق-آرێ تورکی؛ «آرقۇن» در تورکی به ‌معنی دورگه؛ و آباقا در موغولی به معنی برادر پدر، معادل آن در تورکی تورکیه «آمجا» ‌است.

شعر نصیر باکویی به‌ تورکی شرقی در مدح سلطان اوْلجای‌تۇ خۇربان اۇۇدا (خدابنده) ایلخان‌لی

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/06/xurban-uuda.html

[4] در ۴ کیلومتری شهر کرج در استان البرز – تورک‌ایلی هم روستایی با نام بیلقان، در تلفظ گفتاری بیلاقان/ بیلِقون وجود دارد

[5] گنبد سلطانیه

https://kheshtazin.com/main/post/1774

[7] Letter from Arghun, Khan of the Mongol Ilkhanate, to Pope Nicholas IV, 1290.

Antoine Mostaert and Francis Woodman Cleaves. Trois documents Mongols des Archives secrètes vaticanes. Harvard Journal of Asiatic Studies, 15, 1952. (pp. 419-506)

https://www.jstor.org/stable/2718237

https://www.jstor.org/stable/2718237?read-now=1&seq=27#page_scan_tab_contents

[8] قرائت عبارات موغولی سکّه‌‌های ایل‌خان‌لی و جالاییرلی، و ریشه‌شناسی آلتاییک کلمه‌ی تورکی «زنگین – زه‌نگین»

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post.html

[9] اه‌م‌چی قادین (طبیب سنتی زن) و تداوی با قورت اه‌لی (دست گرگ) در روستای حاجی پیرلی اورمو‌

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_13.html

[10] عبارات و کلمات تورکی و موغولی نامه‌ی گویوک ‌خان خاقان موغول به‌ پاپ چهارم اینوسنت: منکو تنکری کوجندا

https://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_24.html

[11] ریشه‌شناسی و معنی «شاهو/شاها تالا»، نام تورکی-موغولی «اورمو گؤلو» (دریاچه‌ی اورمو)

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/10/blog-post_12.html





























No comments:

Post a Comment