تاسیس و اهداف تشکیلات «تورک اوجاغی قاجار» به روایت علیمحمد دولتآبادی
مئهران باهارلی
یکی از منابع مهم در مورد «تورک اوجاغی قاجار» تاسیس شده در استانبول -١٩١٨ کتاب خاطرات و ملاحظات سید علیمحمد دولتآبادی است[1]. علیمحمد دولتآبادی در دفتر پنجم از پنج دفتر موجود این خاطرات که در بارهی احوال ایرانیان مهاجر در استانبول و به هنگام عودت به تهران است، به اختصار به نحوهی تاسیس، رهبران و اعضا، اهداف عاجل و غایی تشکیلات «تورک اوجاغی قاجار» اشاره کرده است.
تاسیس و اهداف «تورک اوجاغی قاجار» بنا به علیمحمد دولتآبادی: در زمان توقف گروه مهاجرین ایرانی در حلب، یک تشکیلات تورک از مهاجرین تورک ایرانی توسط «سهیل بیگ» و به رهبری «امیر حسین خان سردار شجاع» و «مکرّم همایون سلماسی» تاسیس شد. این تشکیلات تورک دارای یک کومیتهی مرکزی شش نفره مرکب از «سردار شجاع»، «مکرّم همایون»، «میرزا رفیع خان ثقهالاسلامزاده تبریزی»، «سروش»، «میرزا عیسی خان خلج»، و «میرزا موسی اردبیلی» بود. عضو بزرگ و فعال و توانای این تشکیلات «سروش» بود که وسائل آشنائی و مراودت با عوثمانیها را فراهم میکرد. ٣٠-٤٠ نفر از مهاجرین تورک ایرانی عضو این تشکیلات تورک بودند. مردم (مهاجرین فارس؟) معتقد بودند که این دسته دارای عقاید «تورکی» (تورکگرا) و «تورکیزمی» (اتحاد تورک) است. هدف عاجل آنها که اعتماد و حمایت «تورک اوجاغی عوثمانلی» را هم کسب کرده بودند، استقلال ایالت آزربایجان از ایران؛ و هدف غاییشان الحاق ایالت آزربایجان به تورکیهی عوثمانلی بود. اما خودشان اظهار میکردند که هدفشان بازگشت به آزربایجان و تشکیل یک اوردو و قوشون در آنجا برای خدمت به وطنشان بود. آنها هماهنگ با ولیعهد محمد حسن میرزا در تبریز عمل میکردند و در موضوع یاری گرفتن از تورکیه در تاسیس اوردوی آزربایجان و تامین سلاح آن مطیع اوامر ولیعهد بودند. آنها تورکیه را برادر و اقدامات خود را مفید به او هم میدانستند.
١-اصطلاح ترکزم- تورکیزمی: علیمحمد دولتآبادی برای توصیف عقاید این گروه اصطلاحات «تورکی» و «تورکیزمی» را استفاده کرده است. تورکی در اینجا به معنی تورکگری و یا تورکگرایی است. اصطلاح تورکیزمی - ترکزم هم در آن دوره در زبان فارسی برای نامیدن تورکگرایان به کار میرفت و همهی تورکگرایان، اعم از معتقدین به ملت تورک و هویت ملی تورک، دوستداران زبان و فرهنگ تورک، هواخواهان الحاق به تورکیهی عوثمانلی و مخصوصا معتقدین به اتحاد تورک و یک ملت بودن ملل تورکیک و لزوم گردهمایی آنها در قالب یک دولت واحد را در بر میگرفت. چنانچه رسام ارژنگی پانایرانیست تبریزی، برای توصیف تورکگرایی جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی، عبارت «سخت ترکزم بود» را به کار برده است: «مجدالسلطنه که نام خود را پرنس گذاشته بود، مینیاتور میخرید و به خارجیها میفروخت و سخت ترکزم [تورکیسم] بود»[2]. در مصوبهی رهبران پانایرانیست فرقهی دموکرات آزربایجان در تبریز در اواخر سالهای جنگ اول جهانی به مناسبت اخراج تقی رفعت از حزب و طرحشان برای ممنوع ساختن زبان تورکی نیز؛ روزنامهی تورکی آزربایجان که جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی – مجدالسلطنه منتشر میکرد «روزنامهی تورکیزم» نامیده شده است: «تصمیمات سهگانهی دموکراتها: «میرزا تقیخان» [رفعت] سردبیر جریدهی تجدد، که بدواً ناشر افکار جمعیت و اخیراً از نقطهی نظر منفعتپرستی با [جمشید خان] «مجدالسلطنه»، عبد و عبید یعنی زرخرید عثمانیها، نویسندهگی «روزنامهی تورکیزم» را پیشهی خود کرده و مروّج تبلیغات بر ضد وطن خود شده بود، از عضویت جمعیت دموکرات اخراج نمودهاند»[3].
٢-هماهنگی تورکگرایان با ولیعهد محمد حسن میرزا قاجار تبریزی: سردار شجاع در ملاقات با علیمحمد دولتآبادی، گفته است که در مورد کومک تورکیه برای تشکیل قوشون و اوردوی آزربایجان و تامین سلاحهای آن توسط تورکیه، مطیع امر ولیعهد محمد حسن میرزا قاجار تبریزی هستند. این نکته بسیار مهم است زیرا تمام تورکگرایان در آن مقطع در هماهنگی کامل با ولیعهد محمد حسن میرزا در تبریز که خود یک تورکگرا بود[4] عمل میکردند، و نه با دولت مشروطهی ایران مستقر در تهران که ضد تورک و ضد عوثمانلی و همسو با انگلستان بود. جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی مجدالسلطنه هم عنوان میکرد که تصدی مقام والیگری آزربایجان در سال ١٩١٨ و متعاقبا تاسیس حاکمیت تورک اتحاد – بیرلیک به امر و اذن ولیعهد محمد حسن میرزا قاجار تبریزی بوده است (اسناد مربوطه در سؤزوموز منتشر خواهند شد).
٣-قسمتهای افتاده در خاطرات: علیمحمد دولتآبادی در قسمتی که در دفتر پنجم مربوط به تورک اوجاغی قاجار نوشته، میگوید سابقا به خیالات اینها (تشکیلات «تورک اوجاغی قاجار») اشاره کرده است. اما چنین اشارهای در قسمتهای قبلی خاطرات چاپ شدهی او وجود نهدارد. او میگوید هستهی اولیهی تشکیلات تورک اوجاغی قاجار در حلب توسط سهیل بیگ تاسیس شد. او در جای دیگری میگوید «سال قبل من به عزم ایران از اسلامبول حرکت کرده و بهحلب رفتم و بالاخره به شرحی که سابقا گذشته مراجعت کردیم». اما یادداشتهای مربوط به حلب هم در خاطرات او موجود نیست. احتمالا این دو قسمت در دفتر چهارم بودهاند که در بارهی سفر مهاجرت به عوثمانلی و استانبول است. اما مقداری از دفتر چهارم گم شده و دنبالهی آن موجود نیست. همچنین ناشر (ایرج افشار) صفحات ١ تا ٧٠ دفتر پنجم که در بارهی مهاجرت به استانبول است را به این بهانه که مخصوص اخبار جنگ بین المللی اول است و آوردن آن وجوبی نهدارد، حذف کرده و چاپ نهنموده است (چون هفتاد صفحهی اول این دفتر وقایع و اخبار جنگ بین المللی در اوروپاست نقل نهشد- ایرج افشار). (علاوه بر آن در این دفاتر ورقهایی افتاده، قسمتهایی در حاشیهها به هنگام جلد کردن بریده شده، خط مولف در بعضی قسمتها ناخوانا است. ناشر (ایرج افشار) چند مورد را هم که به نظرش از ادب اخلاقی به دور بوده حذف و سانسور کرده است،... ).
٤-همهی مهاجرین تورک ایرانی در استانبول تورکگرا نهبودند. قسمتی از مهاجرین تورک ایرانی در استانبول که از تبریز و از سنت مشروطهطلبی و دموکراتهای آزربایجانی و ... میآمدند تمایلات و افکار ضد تورک و ضد عوثمانلی و پانایرانیستی داشتند. اینها حتی هنگام عودت به تبریز، بر عکس بقیه، مستقیما و یا همراه با قوای عوثمانلی به آنجا نهرفتند زیرا نهمیخواستند همراهیشان با قوای عوثمانلی حمل بر تورکگرایی و یا عوثمانلیدوستی آنها شود.
٥-عناوین نامناسب داده شده به مطالب توسط ایرج افشار: ایرج افشار برای مطالب خاطرات، عناوینی را با مشخص کردن، اضافه کرده است. اما تعدادی از این عناوین نامناسب و غلط هستند. مانند عنوان «مهاجرین تورکزبان». زیرا اولا مهاجرین مورد بحث تورکزبان نهبودند، بلکه تورک بودند. ثانیا آنها صرفا تورک هم نهبودند و بلکه تورکگرا و تورکیست بودند، بنابراین صرفا ذکر تورک بودن آنها روشنگرانه نیست. و یا عنوان «عثمانی و اشغال ایران». در حالی که در دورهی مورد بحث اوردوی عوثمانلی یک اوردوی آزادیبخش در آزربایجان، تورکایلی و ایران بود[5] و نه اشغالگر مانند اوردوهای روسیه و بریتانیا ... در این نوشته اینجانب عناوین مناسبتری و روشنگر مطابق با واقعیتهای تاریخی را داخل [ ] اضافه کردم.
پایان نوت مئهران باهارلی
[تشکیلات تورکی و تورکیزمی] صص ٦٩٣-٦٩٤
[حرکت] دستهی دوم مهاجرین «سردار شجاع» و «مکرّم همایون» و جماعتی در بیستم ماه محرم ١٣٣٧ [٢٥ اوکتوبر ١٩١٨] بود. این قافله قبل از همه عازم حرکت بودند، ولی تاخیر افتاده، حالیه عازم میباشند. سابقاً اشاره از خیالات اینها شده بود (؟). اینجا هم به طور اجمال معلومات خود را مینگارد.
از زمان توقّف حلب به دست «سهیل بیگ» یک «دستهی تورک» تشکیل شده که سردستهی آنها «[امیر حسین خان] سردار شجاع» و «مکرّم همایون [سلماسی]» بود. ظاهراً و باطناً «سروش» عضو اعظم و قوی و فعال آنها به شمار میآمد و وسائل آشنائی و مراودت با عوثمانیها را او فراهم میکرد. اینها یک کومیتهی [مرکزی] شش نفری بودند: «سردار شجاع»، «مکرّم همایون»، «میرزا رفیع خان ثقهالاسلامزاده [تبریزی]»، «سروش»، «میرزا عیسی خان خلج»، «میرزا موسی اردبیلی». این عده اصل و ریشه بوده به قدر سی – چهل نفر هم از تورکهای مهاجر را با خود همراه کرده، یک جمعیتی [قاجار تورک اوجاغی] تشکیل داده بودند. عقیدهی مردم در بارهی اینها این بود که «تورک اوجاغی [عوثمانی]» را از خود مطمئن کرده و با خیالات تورکی و تورکیزمی همراه شده[اند]. عنوان ظاهری [آنها] استقلال آزربایجان و عنوان باطنی آنها الحاق آزربایجان به تورکیهی عوثمانی [بود]. اما خودشان اینها را انکار میکردند و اظهار مینمودند که در ارتباط و هماهنگ با و مطیع اوامر ولیعهد محمدحسن میرزا قاجار تبریزی هستند. قصدشان آن است که به آزربایجان رفته در آنجا یک قوشون و اوردو – با کومک و اسلحهی تورکیه - ایجاد کنند و توسط آن به اشغال و تجاوزات بیگانهگان [روسیه، بریتانیا، فرانسه، ....] پایان دهند و امنیت آن سرزمین را بهدست گرفته تامین کنند. این اقدام به نفع کشور برادر تورکیه هم خواهد بود.
[سردار شجاع: تشکیل قوشون در آزربایجان]
در نزدیکی حرکت آنها سردار شجاع روزی به منزل من آمده به قرآن قسم خورد که من به خیال استقلال آزربایجان و الحاق به عوثمانی نهبودهام و فقط به واسطهی تضییقاتی که از طرف «نظام السلطنه» به من شد مجبور شدم که با تورکها مراوده کرده و به خیال تشکیل قوشونی در آزربایجان افتاده (بودم) که این قطعه خاک را که سالهاست زیر دست و پای اجانب از میان رفته، خلاصی دهم و یک قوهای تشکیل بهدهم که بهتواند امنیت آنجا را به عهده بهگیرد.
[سردار شجاع: مطیع اوامر ولیعهد هستیم]
من از او پرسیدم که آیا با حفظ بی طرفی ایران این کار را میکنید یا با نقض بی طرفی؟ گفت با حفظ بی طرفی. گفتم در آن صورت نهمیتوانید از تورکیه اسلحه گرفته و به همراهی آنها قوشون فراهم کنید. گفت در این خصوص آنچه امر از طرف «ولیعهد» صادر شود اطاعت خواهیم کرد. دانستم که اگر خیالات فاسده هم در میانه بوده، این بیچاره بی اطلاع است. چون از «عزیز بیگ» هم کسی شنیده بود که روزی «سردار شجاع» نزد من آمد و همین مطلب را گفت و مخصوصا من از او پرسیدم که آیا فقط به منفعت تورکیه این اقدامات را خواهید کرد یا به منفعت ایران. گفت خیر فقط منفعت ایران. ما قصد مخالفت با ایران را نهداشته، ما مقصودمان قوشون حاضر کردن برای ایران است. البته در صورتی که ایران استفاده کند. نظر به برادری، تورکیه هم فائده خواهد برد.
[حرکت به تبریز] صص ٦٩٠-٦٩١
این دسته از مهاجرین که حرکت کردهبه فاصلهی چند روز خبر ورودشان را به باطوم دادند و جماعتی از آنها مستقیما به تبریز رفته، بعضی از قبیل طباطبائی و فطن الملک و موتمن السلطنه جنرال قونسول اسلامبول در باطوم توقف کردند. آنهایی که تبریز رفتند مثل استرآبادی و جماعتی دیگر شانزده روزه وارد تبریز شدند. ولی متوقفین باطوم متجاوز از یک ماه در باطوم و تفلیس توقف کرده و بعد ناچارا به طرف تبریز رهسپار شدند. اما به واسطهی جنگ گورجی و ارمنی نهتوانستند که به تبریز برسند. با زحمات فوق العاده مجبور به مراجعت به تفلیس شدند.
[متوقفین باطوم]
اینجا توضیحی لازم است داده شود که چرا بعضی در اول ورود به باطوم تبریز نهرفته و منتظر راه باکو بودند و خود را به این زحمت انداختند. علتش مسالهی قوشون عوثمانی بود که چون عوثمانیها بدون رویه قوشون به طرف تبریز و میانج روانه نموده و خاک ایران را اشغال کرده بودند، و در این موقع هم معلوم نهبود که خیالات آنها چیست، به این جهت ورود خودشان را به تبریز و واقع شدن پشت قوشون صلاح نهمیدانستند و تصور میکردند که وجودشان کومکی به ابتکار بی رویهی آنها خواهد شد و تا اطمینان حاصل نهکردند که قوشون از خاک ایران عقب میکشد، باز در این عقیدهی خود ثابت بودند. بعد از این که دانستند که قوشون عقب خواهد کشید، آن وقت عازم شده به آن طرف حرکت کردند که راه بسته و مجبور به معاودت شدند.
برای مطالعهی بیشتر (قاجار تورک اوجاغی):
تاسیس
و اهداف تشکیلات «تورک اوجاغی قاجار» به روایت علیمحمد دولتآبادی
https://sozumuz1.blogspot.com/2024/09/blog-post_22.html
شعبهی
ایرانی کومیتهی تورک اوجاغی عوثمانلی به روایت عمارلو
https://sozumuz1.blogspot.com/2024/09/blog-post_14.html
تروئیکای
مدافع استقلال آزربایجان ایران، اتّحاد با قفقاز و ایجاد دولتی تورک تحتالحمایهی
عوثمانلی در سال ۱۹۱۸ ویا «قاجار تورک اوجاغی» به روایت ملکزادهی تبریزی
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_27.html
جمشید خان سوباتایلی افشار اورمویی
و دخترانش در تورک اوجاغی استانبول به روایت عارف قزوینی
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_17.html
امیر
ناصر خلج در تورک اوجاغی استانبول: من تورکم. سرهنگ باقرخان خلج: من خلج و پدر بر
پدر تورکم، ایرانی وجود نهدارد
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_11.html
[1] خاطرات و ملاحظات سید
علیمحمد دولتآبادی. به کوشش ایرج افشار. انتشارات سخن. چاپ اول ١٣٩٠
[2] مجدالسلطنه در سال
١٩١٠، شدیدا تورکگرا و سخت تورکیست بود.
[3] جمشید سوباتایلی
آوشار اورمویی (جمشید خان مجدالسلطنه افشار اورومی) والی آزربایجان نیمهمستقل-
تحت الحمایهی امپراتوری عوثمانلی (٨ ژوئن ۱۹۱۸ - اول اوکتوبر ۱۹۱۸)
[4] شخصیت ملی تورک ولیعهد
محمدحسن میرزا قاجار تبریزی
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_3.html
ولیعهد محمدحسن میرزا قاجار به روایت خلیل پاشا قوُت
[5] بیانیهی تورکی خلیل
پاشا پس از آزادسازی تبریز در سال ١٩١٥
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_15.html
توفیق
همدانی: برپاکردن طاق نصرت در تبریز در پیشواز اوردوی تورک – اسلام، تقدیم دستههای
گل از طرف دختران تبریزی به خلاصکاران تورک، قتل شوهر خواهر تزار روسیه در
قوْشاچای و کونسول روسیه در ساۇوجبۇلاق
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_22.html
ورود
پیروزمندانهمان به تبریز، عبور عساکرمان از زیر طاق ظفر، شادمانی و سرورها
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_15.html
استقبال
شدید همدان از قوا و فرماندهی قوشون عوثمانلی، علی احسان پاشا
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_67.html
استقبال
تبریز از نفرات دلیر و سلحشور علی احسان پاشا و اوردوی نجاتبخش عوثمانلی
No comments:
Post a Comment