Saturday, September 14, 2024

شعبه‌ی ایرانی کومیته‌ی تورک اوجاغی عوثمان‌لی به‌ ‌روایت عمارلو

 

شعبه‌ی ایرانی کومیته‌ی تورک اوجاغی عوثمان‌لی به‌ ‌روایت عمارلو 

‌مئهران باهارلی






با ظهور جنبش مشروطیت ایران (مشروطه‌طلبی غیر بومی و افراطی پان‌ایرانیست و ضد تورک) که‌ رهبران و مدیریت آن را عوامل اطلاعاتی انگلستان، پارسی‌های هندوستان، زرتشتیان، داشناک‌ها - هینچاک‌های ارمنی، ماسون‌ها، بابی‌ها و ازلی‌ها، بختیاری‌ها، مازندرانی‌ها، گیلک‌ها و تورک‌های مانقورت مشروطه‌طلب فرقه‌ی دموکرات ایران، انجمن آزربایجان تهران، آنارشیست‌ها و تروریست‌های مجاهدین قفقازی، ... در دست داشتند، روند ساقط نمودن سلسله‌ی قاجار و پایان دادن به‌ حاکمیت سیاسی یک هزار و دویست‌ساله‌ی تورک بر ایران آغاز شد. در ۳۱ اوت ۱۹۰۷ روسیه‌ و بریتانیا با عقد قرارداد سن پترزبورگ قلم‌روی دولت تورک قاجار را بین خود تقسیم کردند. در ١٣ ژوئیه ‌‌‌١٩٠٩ مشروطه‌طلبان افراطی پان‌ایرانیست و ضد تورک تهران پایتخت دولت قاجار را اشغال و متعاقب آن محمدعلی شاه ‌را خلع و تبعید نمودند. پس از این تاریخ دولت قاجار اسماً موجود، اما حاکمیت جدید مشروطه‌ عملاً یک حاکمیت ضد تورک و تحت کونترول بختیاری‌ها و مازنی‌ها و ارمنی‌ها و ازلی‌ها و ماسون‌ها و ... بود. با آغاز جنگ جهانی اول قلم‌روی قاجاری توسط بریتانیا و روسیه اشغال شد و حاکمیت اسمی و صوری دولت قاجار هم در بسیاری از نواحی کشور از بین رفت. در غرب آزربایجان دولت‌های صلیبی غرب (روسیه، انگلستان، فرانسه، آمریکا، ....) و متحدان مسیحی آن‌ها (دسته‌جات مسلح آسوری و ارمنی) شروع به‌ کشت و کشتار و قتل عام‌های گسترده‌ی مردم تورک به‌ منظور تغییر دموگرافی و الحاق شمال منطقه به ‌دولت ارمنی جدیدالتاسیس و تاسیس دولت آسورستان موعود به‌ مرکزیت اورمو کردند.

در چنین شرایطی جریانات و شخصیت‌های ملی تورک که فروپاشی دولت قاجار در صورت ادامه‌ی وضعیت فعلی را حتمی می‌دانستند، آغاز به ‌جستجوی آلترناتیوهای مرکزگریزانه ‌بر اساس تورکیت کردند. مهم‌ترین آلترناتیوها ‌سناریوهای آتی بود: 

١-ادغام کل دولت قاجاری با ‌امپراتوری عوثمان‌لی بر اساس اصل مظفرالدین شاهی یک دولت - یک ملت

٢- انتزاع منطقه‌ی تورک‌نشین شمال غرب ایران «تورک‌ایلی» و الحاق مستقیم آن به ‌‌امپراتوری عوثمان‌لی و تبدیل آن به‌یک ایالت عوثمان‌لی با والی‌گری «پرنس شه‌زاده‌ صباح‌الدین بیگ افندی» و بدین ترتیب ایجاد «بویوک تورکیا- تورکیه‌ی بزرگ»

٣-ادغام و اتحاد بخش تورک‌نشین شمال غرب ایران – تورک‌ایلی با آزربایجان قفقاز و تاسیس یک دولت -کشور تورک واحد جدید «یئکه ‌آزه‌ربایجان - آزربایجان بزرگ» تحت‌الحمایه‌ی عوثمان‌لی مانند خانات تاتار کریمه

٤-انتزاع آزربایجان و خمسه ‌از ایران و ادغام و اتحاد آن با قفقاز تحت حاکمیت روسیه‌ی تزاری (طرح صمد خان شجاع‌الدوله، ...)

در میان این طرح‌ها، طرح دوم یعنی الحاق و ضمیمه‌ شدن شمال غربی تورک‌نشین ایران قاجاری به‌‌ قلم‌روی ‌امپراتوری عوثمان‌لی در قالب «بویوک تورکیا- تورکیه‌ی بزرگ»، مقبولیت بسیار بیشتری داشت، حتی می‌توان گفت خواست همه‌گانی مردم و نخبه‌گان، زعمای قوم، مقامات دولتی تورک مخصوصاً در غرب تورک‌ایلی از ماکو و خوی و سالماس و اورمو تا بیجار و سونقور و همدان و سنندج بود. اقبال السلطنه ‌بیات ماکو، و میرزا آقا حاجی بیگ بلوری تبریزی از شخصیت‌های معروف هواخواه ‌این طرح در آن دوره‌ هستند.

یکی از دیگر جریانات هواخواه ‌الحاق به ‌امپراتوری عوثمان‌لی، «شعبه‌ی ایرانی تورک اوجاق‌لاری عوثمان‌لی» (به ‌سبب عضویت چند شاه‌زاده‌ی قاجاری در آن از جمله ‌شجاع‌الدوله ‌داماد ناصرالدین شاه‌ و احتشام السلطنه‌؛ وابسته‌گی و هماهنگی و فرمان‌بری رهبران و اعضای آن از ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار تبریزی[1]، و تاسیس در دوره‌ی قاجاری، از این به‌ بعد به ‌اختصار «کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار») است. «کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار» از منظر تاریخ تورک فوق‌العاده‌ مهم است. زیرا محصول تلاقی دو روند و جریان «تورک‌گرایی و تورکیسم سیاسی بومی»، و مطالبه‌ی همه‌گانی تورک‌ها در آزربایجان و عموماً تورک‌ایلی برای «الحاق به ‌امپراتوری عوثمان‌لی» است.

یکی از منابع ایرانی ‌حاوی اطلاعات در باره‌ی «کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار»، کتاب خاطرات میرزا احمد خان عمارلویی از مهاجرین ایرانی در سال‌های جنگ جهانی اول به ‌استانبول است[2]. در این مقاله‌ خاطرات او در این مورد را نقل کرده‌ام. قبلاً سه مقاله در باره‌ی «کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار» (یک مقاله بر اساس خاطرات یاور حسن ملک‌زاده ‌تبریزی - هیربد بعدی، و دو مقاله بر اساس خاطرات عارف قزوینی، یکی در ارتباط با دختران جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی – مجدالسلطنه و دیگری مرتبط با احمدرضا قلی خان امیر ناصر خلج - امیر حسینی) در این باره ‌را منتشر کرده ‌بودم. پس از انتشار چند مقاله‌ در این مورد بر اساس دیگر منابع ایرانی، مجموع این مقالات را همراه‌ با ترسیم خطوط کلی تشکل، ماهیت، عمل‌کرد و فروپاشی «کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار» به‌ صورت یک رساله – کتاب‌چه‌ی مونوگرافی ‌منتشر خواهم کرد.

چند نکته:

نویسنده‌ی خاطرات میرزا احمد خان عمارلویی، یک تورک فاقد شعور ملی تورک، و دارای افکار و تمایلات پان‌ایرانیستی از ایل عمارلو است. عمارلو (آنبارلو، امیرلو، ....) یک ایل بزرگ اصلاً تورک (نام اصلی: ایمیرلی؛ ظاهراً ترکیبی از ائیمورلوهای بیات از سیواس - توقات در آناتولی، اه‌به‌رلی‌های افشار از دیاربکر و کرکوک و ...) است که ‌در طول مهاجرت‌های متعدد به ‌شمال عراق و تورک‌ایلی (زنجان، قزوین، طارم و آب بر، رودبار در گیلان) و خراسان (نیشابور) و ... قسمتی از آن‌ها کیرمانجی‌زبان (و شاید گیلکی‌زبان و فارس‌زبان؟) شده‌اند.

بنا به‌ میرزا احمد خان عمارلویی مبرزترین اعضای کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار تاسیس شده ‌در استانبول عبارت بودند از اشخاص زیر:

١-سروش بزرگ: بنا به‌ عمارلو او شخص مهم کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار بود. سروش که هنگام حرکت اوردوی علی احسان پاشا به ‌طرف قفقاز و آزربایجان (اوائل نوامبر ١٩١٨) در معیت او بود، از اسب افتاد و جان باخت.

٢-مکرّم همایون ارومیه: این شخص که‌ عمارلو در ادامه ‌نامش را به‌ صورت مکرّم الدوله‌ نوشته، در اصل مکرّم همایون سلماسی برادر سرهنگ زنده‌دل است. بنا به ‌عمارلو مکرّم همایون و رفیع پسر ثقه‌الاسلام مسئول تبلیغات کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار بودند و برای دعوت عمارلو و ملک‌زاده ‌به ‌عضویت در کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار با آن‌ها مذاکره ‌کرده‌اند.

٣-رفیع پسر ثقه‌الاسلام تبریزی. این شخص در منابع دیگر به ‌صورت میرزا رفیع خان ثقه‌الاسلام‌زاده ‌ذکر شده ‌است. بنا به‌ عمارلو مکرّم همایون و رفیع پسر ثقه‌الاسلام مسئول تبلیغات کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار بودند و برای دعوت عمارلو و ملک‌زاده ‌به‌ عضویت در کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار با آن‌ها مذاکره‌ کرده‌اند. 

٤- [امیر حسین خان] سردار شجاع. این شخص داماد ناصرالدین شاه‌ و اولین شوهر دختر او تاج السلطنه‌ است. سردار شجاع و برادرش کوچکش شجاع السلطنه ‌آشکارا تمایلات تورک‌گرایانه‌ و عوثمان‌لی‌گرا داشتند. سردار شجاع در راستای سیاست‌های تشکیلات تورک اوجاغی قاجاری به همراه اوردوی علی احسان پاشا وارد آزربایجان شد، به خوی رفت و در آنجا اقدام به تاسیس قوشون تورک محلی کرد. (در مقاله‌ا‌ی منحصراً به ‌ امیر حسین خان سردار شجاع خواهم پرداخت).

٥-٦، میرزا عیسی اردبیلی: عمارلو این شخص را به ‌صورت برادر حاج ابراهیم آقای معروف ذکر کرده ‌است. به ‌نظر می‌رسد عمارلو که ‌از نزدیک با این اشخاص آشنایی نه‌داشت نام دو نفر از اعضای کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار را با هم ترکیب و به ‌صورت یک نفر ذکر کرده ‌است. این دو نفر عبارتند از میرزا عیسی خان خلج، و میرزا موسی اردبیلی.

میرزا عیسی خان خلج شاید نسبتی با امیر ناصر خلج که عارف قزوینی در خاطرات و مکتوب‌هایش او را هم جزء خائنین پان‌تورکیست در استانبول ذکر و ترور شخصیت کرده، داشت. احمدرضا قلی خان امیر ناصر خلج (امیر حسینی) اصلاً از روستای چمرم (چمران) منطقه‌ی مزلقان ساوه‌ – تورک‌ایلی، فرزند احمد خان سیف الممالک امیر تومان و فرمانده‌ی فوج خلج (امیر حسینی) قاجاری بود.

میرزا موسی اردبیلی احتمالاً همان «موسی نامی» است که رحمت‌الله خان معتمدالوزاره در کتاب اورمیه در محاربه‌ی عالم‌سوز می‌گوید با چند تن از افراد سردار شجاع (اعضای کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجاری) به همراه اوردوی علی احسان پاشا وارد آزربایجان شد، به اورمو رفت و در آنجا اقدام به تاسیس قوشون تورک محلی کرد.

٧-قونسول قدیم اسلامبول: این شخص حاجی میرزا محمودخان دوُوان‌لی (دولو) علامیر قاجار، معروف به‌ احتشام السلطنه ‌است[3]

٨-حسین آقا پسر حاج علی قنّاد تبریزی

٩-عزیز بیگ، نماینده‌ی تورک اوجاغی عوثمان‌لی در کومیته‌ی تورک اوجاغی قاجار

ماهیت و اهداف شعبه‌ی ایران تورک اوجاغی بنا به ‌نظام السلطنه‌ و عمارلو:

بنا به ‌نظام السلطنه‌ و عمارلو مقصد اساسی و مخفی تشکیلات تورک اوجاغی در عوثمان‌لی که ‌وزراء و مقامات عالی عوثمان‌لی هم در آن دخالت دارند، متحد کردن تمام تورک‌ها در تمام ممالک بود. این تشکیلات از میان تورک‌های ایرانی مهاجرت کرده ‌به ‌استانبول هم یک جمعیت به ‌اسم «تورک اوجاغی‌یِ ایران، شعبه‌ی تورک اوجاغی‌یِ عوثمان‌لی» تاسیس کرد. این جمعیت دارای یک کومیته‌ی محرمانه ‌برای تبلیغ و عضوگیری در میان تورک‌های ایرانی ساکن در استانبول بود. آن‌ها قصد داشتند هنگام حرکت جنگی علی احسان پاشا به ‌قفقاز و ایران، همراه ‌او رفته‌ و در ایران نهضت جدیدی را آغاز کنند تا آزربایجان را نخست تماماً مستقل و بعداً به ‌امپراتوری عوثمان‌لی الحاق نمایند.

ماهیت و اهداف تشکیلات ایرانی تورک اوجاغی بنا به ‌رهبران آن:

بنا به ‌عمارلو اهداف و مواضع رهبران تورک اوجاغی قاجاری چنین بود: آن‌ها معتقد بود ‌مقامات دولت مرکزی ایران (حاکمیت فارس‌گرا و ضد تورک مشروطه) اعتنائی به‌ معارف و تمدن آزربایجان نه‌دارند. آن‌ها قصد داشتند به ‌نام تورک اوجاغی ایران، از دولت عوثمان‌لی معلمین و کتب (تورکی) درخواست نمایند. تا آزربایجان را به‌ لحاظ معارف و فرهنگ و جهات تمدنی ترقی و توسعه ‌داده ‌و به ‌تدریج قائم به ‌نفس و مستقل از تهران کنند. آن‌ها می‌دانستند که‌ این راه‌ به‌ کجا (استقلال آزربایجان از ایران) منتهی می‌شود و آماده‌ و حاضر به‌ آن بودند. آن‌ها معتقد بودند ‌نسلاً به ‌نسل و عن آباء و اجداد تورک هستند و به ‌لحاظ سیاسی هم هواخواه‌ تورک (تورکوفیل، تورکیست) بودند. آن‌ها از اول آغاز فعالیت‌ها و حرکات سیاسی خود این دیدگاه‌ها را داشتند و اکنون (در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول) فرصت مناسب برای متحقق کردن آن‌ها را به ‌دست آورده ‌بودند.

مغلطه‌ها و سفسطه‌های پان‌ایرانیستی عمارلو:

ادعاها و بیانات عمارلو در مذاکره‌ با اعضای تورک اوجاغی قاجاری که ‌به ‌منظور رد ادعاها و دیدگاه‌های آن‌ها مطرح کرده، عیناً همان‌هایی است که  پس از یک قرن، ‌امروز نیز پان‌ایرانیست‌ها و ناسیونالیست‌های افراطی فارس آن‌ها را مطرح می‌کنند:

-ایرانی الاصل بودن تورک‌ها (در حالی که‌ چیزی به ‌نام اصلیت ایرانی، نه ‌در معنای قومی و تباری و نه‌ نژادی وجود نه‌دارد)،  

-تغییر داده ‌شدن زبان تورک‌ها در آزربایجان به ‌تورکی به ‌دلیل کثرت تطاول و حملات تورک‌ها به ‌آن (در حالی که ‌اولاً تورک‌ها در سراسر ایران پخش هستند و محدود و منحصر به‌ آزربایجان نیستند. ثانیا زبان همه‌ی ‌گروه‌های قومی و ملی ساکن در ایران کمابیش در طول تاریخ دوچار تغییر شده ‌است و این امر صرفاً در میان تورک‌ها به‌ وقوع نه‌پیوسته‌ است. ثالثاً اگر تغییر زبان دلیلی برای تَرک زبان امروزی و بازگشت به‌ زبان قبلی است، می‌بایست در درجه‌ی اول خود فارس‌ها زبان فارسی را ترک کنند. زیرا فارس‌ها گروه‌های عرب و تورک و موغول و رازی و ... تغییر زبان داده‌ به ‌دری – تاجیکی هستند، ...).

-وجود آتشکده‌ی زرتوشت در حوالی اورمو (در حالی که‌ وجود آتشکده‌های زرتوشتی در آزربایجان و دیگر نقاط تورک‌ایلی سیاست استعماری دولت ساسانی برای تبلیغ و تحمیل دین زرتوشتی در آن مناطق بود، نه به سبب وجود زرتوشتی‌های بومی در آنجا. مانند تاسیس کلیساها توسط اشغال‌گران و استعمارگران اوروپایی در آفریقا و آمریکا. ثانیا بسیاری از آتشگاه‌ها در آزربایجان و تورک‌ایلی نه ‌آتشکده‌ی زرتشتی، بلکه ‌اوجاق‌های گروه‌های تورک و موغول شامانیست و تنگریست و گروه‌های اسلام هترودوکس هستند، ثالثا تولد زرتوشت در آزربایجان و اورمو و چیچست بودن دریاچه‌ی شاهو تالا (اورمو)، .... داستان‌ها و افسانه‌های ساخته ‌شده‌ی متاخر هستند و به‌ لحاظ علمی و تاریخی واقعیت نه‌دارند...)

-وجود نژاد تورک (در حالی که ‌تورک بودن، ایضا فارس و عرب و کورد و ... بودن، مساله‌ای فرهنگی – ملی است و ربطی به ‌نژاد نه‌دارد. ثانیا نه‌ نژادی به ‌اسم تورک، و نه ‌نژادی به ‌اسم ایرانی و فارس وجود نه‌دارد)، ...

- این ادعا که‌ چون ثقه‌الاسلام یک ایران‌گرا بود، باید پسر او رفیع هم ایران‌گرا می‌شد (این درست است که‌ ثقه‌الاسلام یک ایران‌گرا و حتی فارس‌گرا و پان‌ایرانیست بود، اما این دلیلی بر آن نیست که ‌فرزند او این اشتباه‌ پدر را تکرار کند. از قضا و بر عکس حتی می‌توان گفت رفیع فرزند ثقه‌الاسلام که‌ یک تورکیست علنی بود، با اتخاذ این موضع اصولی نه ‌تنها در طرف صحیح تاریخ موضع‌گیری کرده، بلکه ‌آبروی خانواده ‌و خاندان خود را که ‌ثقه‌الاسلام پدر با فارس‌گرایی‌اش آن را لکه‌دار کرده ‌بود نجات داده ‌است).

دسیسه‌ی نظام السطنه، خیانت ملک‌زاده‌ و فریفته ‌شدن مقامات اتحاد و ترقی

بنا به‌ عمارلو، اقدام به‌ نفوذ در تشکیلات تورک اوجاغی قاجاری و فروپاشاندن آن از درون دسیسه ‌و پیشنهاد نظام السلطنه‌ بود. این نفوذی هم ملک‌زاده‌ (هیربد بعدی) یک مانقورت تبریزی بود. وی با نفوذ در تورک اوجاغی قاجاری، بنا به‌ عمارلو رهبری آن را به‌دست آورد و سپس با دادن اطلاعات نادرست به ‌مقامات اتحاد و ترقی در باره‌ی وضعیت تورک‌ها در ایران و آزربایجان و تخریبات در باره‌ی رهبران و اعضای تورک‌گرای تورک اوجاغی قاجاری، توانست آن‌ها را منحرف و مجبور به ‌منحل کردن تورک اوجاغی قاجاری به‌کند.

پایان مقدمه‌ی مهران باهارلی

خاطرات میرزا احمد خان عمارلویی؛ صص ٢٥٩-٢٦٣

یادداشت ٢٢-١٠-٩ شمسی [Monday 12 January 1931]

١

در اوقات مهاجرت که ‌در اسلامبول بودیم یک روز مرحوم «نظام السلطنه» که ‌سِمَت ریاست مهاجرین را داشت، مرا [میرزا احمد خان عمارلویی را] احظار [کردند] و اتّفاقاً آقای «شیخ حسین طهرانی» هم حضور داشت، فرمودند: خبر از تشکیلات «تورک اوجاغی» و این که ‌وزراء عالیه‌ی عوثمانی هم داخلت [دارند] و مقصود اساسی و مخفی آن‌ها که ‌متّحد کردن تمام تورک‌زبان‌ها از هر مملکتی باشند دارید، و کانون فعلی آن‌ها را می‌شناسید. تازه‌ راپورت رسیده‌ که ‌از مهاجرین تورک‌زبان ایران جمعی را به ‌نام «تورک اوجاغی‌یِ ایران، شعبه‌ی [تورک اوجاغیی‌ِ] عوثمانی» جمع‌آوری و [یک] کومیته‌ی محرمانه ‌تشکیل [داده] و در میان تبریزی‌های ساکن اسلامبول مشغول تزریقات [هستند] و عازمند در موقع قوشون‌کشی به‌ قفقاز و آزربایجان به ‌قیادت «علی احسان پاشا» این کومیته‌ را هم روانه‌ [کنند]، تا در آنجا موفّق به ‌نهضت جدیدی شده، آزربایجان را تماماً از ایران مجزّی و صورتاً مستقل، و بعداً ملحق به ‌عوثمانی نمایند. و اشخاص مبرّز آن کومیته‌ «سروش بزرگ»، «مکرّم همایون ارومیه»، «رفیع پسر ثقه‌الاسلام تبریزی»، و «قونسول قدیم اسلامبول»، و «سردار شجاع»، و «حسین آقا پسر حاج علی قنّاد تبریزی»، و «میرزا عیسی اردبیلی برادر حاج ابراهیم آقای معروف» است.

عرض کردم: بلی، خبر دارم و همین «مکرّم الدوله» و «رفیع» به ‌عنوان تبلیغ به‌ منزل بنده‌ آمده ‌و مرا به ‌اسم این که‌ شما عمارلویی هستند، و این اسم اسم تورکی است دعوتم نمودند. به ‌بهانه‌ی این که ‌«اولیای مرکزی ایران اعتنائی به‌ معارف آزربایجان و جهات تمدّن آنجا نه‌دارند، می خواهیم به ‌واسطه‌ی این کومیته‌ معلّمه‌ و کتاب از عوثمانی‌ها به‌خواهیم. کم کم از حیث معارف آزربایجان را از طهران مستقل و به ‌همان اندازه‌ جهات تمدّن آن را ترقّی و قائم به ‌نفس خود نمائیم». جواباً بدان‌ها گفتم: می‌دانید که ‌این راه ‌به ‌کجا منتهی می‌شود؟ گفتند: به‌ هر جا منتهی می‌شود به‌شود. گفتم: مگر این روزها از حیث معیشت در مضیقه ‌هستید که‌ می‌خواهید تورک‌ها را گول زده ‌[و] اسباب ارتزاق فراهم کنید؟ گفتند: نه، ما از بدایت رشد سیاسی خود این عقیده ‌را داشته‌ و فعلاً موقعی برای عملی کردن آن به‌ دست آورده‌ایم. گفتم: مگر شما تورک هستید؟ گفتند: بلی، پدر و جدّ ما منتهی بشود تورک و هواخواه ‌تورکیم. گفتم: اشتباه ‌می‌کنید. شما ایرانی‌الاصل [هستید] و وقتی به ‌تاریخ رجوع کنید علّت تورک‌زبانی خود را درک [می‌کنید] و می‌دانید که ‌تورک‌زبانی شما به‌ واسطه‌ی کثرت تطاول و حملات تورک‌ها به ‌آزربایجان بود. آتشکده‌ی مهم زرتشت، آن هم در حوالی ارومیه، شاهد بزرگ این کار است. بلی می‌شود از بقایای تورک‌های حمله‌کننده ‌در آنجاها مانده‌ باشد. ولی آن‌ها هم صورتاً از نژاد خودشان خبر می‌دهند. شما هیچ کدام از نژاد تورک‌ها نیستید. ثقه‌الاسلام مرحوم یکی از هواخواهان بزرگ ایران و به‌ همین مناسبت به ‌دار رفت. در هر صورت از من مایوس شده‌ و رفتند. نظام السلطنه ‌فرمودند: کسی را پیدا کنید که ‌داخل در آن‌ها شده، هم از جریان کار ما را مطّلع [کند] و هم شاید به‌تواند اساساً این کومیته‌ را به‌ هم به‌زند و این اشخاص را نزد تورک‌ها به‌ حقیقت ارائه‌ی هویت آن‌ها منفورشان نماید.

به‌ اتّفاق «شیخ حسین» رفتیم منزل آقای «صادق خان تبریزی» که‌ جزو مهاجرین و ماژور ژاندارمری و فعلاً به ‌نام «کوپال» سجل گرفته ‌و سرتیپ هستند و او را به‌ مناسبت تورکیت و روابط زیادی که‌ با تورک‌ها دارند و تحصیلات خود را هم در اسلامبول کرده‌اند برانگیزانیم که ‌این خدمت بزرگ را به ‌مملکت به‌نماید. متاسّفانه‌ به ‌دلایلی که ‌تمام غیر موجّه‌ و ناشی از محافظه‌کاری ایشان بود، استنکاف کردند. رفتیم به ‌سراغ «ملک‌زاده» که‌ سلطان ژاندارمری و یک وقتی آجودان «نظام السلطنه» بودند. موقعی رسیدیم که ‌«عارف» معروف هم در آنجا، ولی در اوتاق دیگر بودند. شرح قضیه‌ را با سلطان مذاکره ‌[کردیم] و گفتند: الان «مکرّم همایون» و «پسر ثقه‌الاسلام» اینجا بودند و مرا دعوت کردند و جواب کردم. غرض، مقاصد نوعی خود را با سلطان مذکور تمام [کردیم] و باطناً مامور این کار شد. خواطر ایران‌دوست «نظام السلطنه» را هم از این رهگذر آسوده‌ کردیم.

«ملک‌زاده» در آن کومیته‌ داخل [شد] و کم کم پس از گرفتن زمام کومیته ‌به ‌دست و رابط شدن بین این کومیته ‌و کومیته‌ی تورک اوجاغی و مناسبات مخصوصه‌ با نماینده‌ی مهم آنجا «عزیز بیگ» پیدا کردن و ضمناً یک یک این اعضاء را در نظر آن‌ها به ‌دلایل منطقی زیاد ملکوک کردن و عدم اهمّیت وجودی آن‌ها را در آزربایجان فهماندن و تقاضای تاخیر در تشکیل این نحو کومیته ‌به‌ واسطه‌ی پیدا کردن اشخاص شریف و بانفوذ آزربایجان نمودن، امریه‌ی انحلال از کومیته‌ی تورک اوجاغی عوثمانی صادر و منتظر اقدامات بعدی «ملک‌زاده» گردیدند. «ملک‌زاده» خدمت خود را انجام و این بلای کوچک که‌ رفته ‌رفته ‌مهم و بزرگ می‌شد از سر ایران باز نمودند.

اگر چه ‌در موقعی که‌ «علی احسان» به‌ طرف قفقاز و آزربایجان حرکت کرد، این اشخاص به ‌طور منفرد حرکت نمودند. شخص مهم آن‌ها که‌ «سروش» بود در راه ‌از اسب افتاده ‌و مُرد. باقی هم متواری و هیچ کدام به ‌نیابت منحوسه‌ی خود نه‌رسیدند. اختتام جنگ به ‌نفع مخالفین عوثمانی هم کومک کرد. غرض این است که ‌ما مهاجرین با یک صحّت و صفایی به ‌کومک عوثمانی‌ها و شرکاء آن‌ها اقدام [نمودیم] که ‌نفع مملکت خود را هم در آن تصور کردیم. ولی آن‌ها باطناّ مشغول این عملیات بودند. چنان که‌ شواهد دیگر هست که‌ در یادداشت‌های دیگر بیان می‌شود. عمارلو.

٢

در موقعی که ‌روسیه‌ بولشویکی حاضر برای صلح با آلمان و متّحدین آن شد و نماینده‌گان عوثمانی «طلعت پاشا» و دیگران می‌خواستند حرکت کنند برای برست لیتوفسک، «نظام السلطنه» [یک] معاهده‌ که ‌به ‌نام پادشاه‌ عصر ایران توسط وزراء خود با «انور پاشا» در بغداد موقع عقب‌نشینی اول بسته ‌بود، اولیای دولت عوثمانی را در اسلامبول متذکّر و خواست نماینده‌گانی از طرف مهاجرین ایران برای دادن توضیحات نسبت به ‌موادّی که ‌در باره‌ی ایران درج می‌شد به ‌همراه ‌نماینده‌گان عوثمانی به‌فرستد. دولت عوثمانی قبول و بعد از شور زیاد با مهاجرین، من و «آقای میرزا قاسم خان صور» و «محمدعلی خان پسر نظام السلطنه» معیّن و قرار شد حرکت کنیم. شب حرکت در منزل «نظام السلطنه» به ‌تقاضای «فوزی بیگ» که ‌آتاشه‌ی میلیترعوثمانی در مهاجرت بود دعوت شدیم. در ضمن مذاکرات نصایحی به ‌ماها «فوزی بیگ» می‌داد. از جمله ‌می‌گفت: «ایران در زمان گذشته ‌مثل شوهری بود که ‌چهار زن داشته‌ و به ‌هر یک محرمانه‌ انگشتری علامت محبت خویش داده ‌و سپرده ‌بود به ‌دیگری نه‌گوید. در هر موقع در حضور چهار زن اظهار می‌کرد که‌ من به‌ هر کدام از شما که ‌انگشتری داده‌ام دل‌بند [هستم] و [او را] دوست دارم. هر کدام خیال می‌کردند که ‌فقط انگشتری به‌او داده ‌و عاشق او است. به ‌همین منوال مدّتی زنده‌گی کرد. بعد احیاناً معلوم شد که ‌به‌ همه‌ داده ‌است و از همین جهت متّحد بر علیه‌ او شدند و او را از میان برداشتند. [ایران هم] حالا باید در این زمان جدید سه‌ زن دیگر را طلاق و فقط با یک زن صرف کند و البتّه ‌مناسب از همه‌ جهت عوثمانی است و با دیگران نه‌ باید سر و کار داشته ‌باشد». البتّه‌ معلوم است مقصود «فوزی» چه‌ و از سیاست دولت خود خبر می‌دهد. احمد عمارلو


برای مطالعه‌ی بیشتر:

شعبه‌ی ایرانی کومیته‌ی تورک اوجاغی عوثمان‌لی به‌ ‌روایت عمارلو

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/09/blog-post_14.html

تروئیکای مدافع استقلال آزربایجان ایران، اتّحاد با قفقاز و ایجاد دولتی تورک تحت‌الحمایه‌ی عوثمان‌لی در سال ۱۹۱۸ ویا «قاجار تورک اوجاغی» به روایت ملک‌زاده‌ی تبریزی

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_27.html

جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی و دخترانش در تورک اوجاغی استانبول به‌‌ روایت عارف قزوینی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_17.html

امیر ناصر خلج در تورک اوجاغی استانبول: من تورکم. سرهنگ باقرخان خلج: من خلج و پدر بر پدر تورکم، ایرانی وجود نه‌دارد

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_11.html

از تاریخ الحاق‌طلبی با عوثمان‌لی

پشت کردن خاندان صفوی به‌‌ تورک‌ها و قیزیل‌باشان

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_28.html

نامه‌ی تورکی یکی از احفاد جهان‌شاه ‌‌قاراقویون‌لو به‌ سلطان سلیم عوثمان‌لی در شکایت از شاه ‌اسماعیل ظالم

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_18.html

تقاضای فضل الله‌‌ بن روزبهان خنجی اصفهانی از سلطان سلیم برای الحاق مُلْکِ فارس و خوراسان و عراق و ماوراء النّهر به ‌قلم‌روی عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_24.html

آزربایجان عوثمان‌لی، کوردستان عوثمان‌لی، لورستان عوثمان‌لی، الاحواز عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_24.html

ایرانِ عوثمان‌لی: پاتریک‌های غرب آزربایجان در قلم‌روی عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/08/blog-post_27.html

تقاضای نادر شاه‌‌ برای الحاق رسمی دولت تورک افشاری-ایران به ‌‌امپراتوری عوثمان‌لی و تحت‌الحمایه‌ی آن دولت شدن

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_24.html

تلاش معتبران و متنفذان اورمو ‌‌برای گرفتن تابعیت عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_17.html

خواست مردم تبریز، اهالی ولایات ایرانی مجاور عوثمان‌لی و کولونی ایرانیان استانبول برای قبول تابعیت عوثمان‌لی-١٩٠٨

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_9.html

اعلان التحاق سنندج و توابع آن به ‌‌دولت عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_16.html

تروئیکایی برای استقلال آزربایجان از ایران، اتحاد با قفقاز و ایجاد دولتی تورک تحت‌الحمایه‌ی عوثمان‌لی در سال ۱۹۱۸

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_27.html

از تاریخ معاصرمان: حکومت موقت ملی قفقاز جنوب غربی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_9.html

تصمیم احزاب سیاسی تبریز برای اتحاد و الحاق به‌‌ آزربایجان قفقاز

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_17.html

صمد خان شجاع‌الدوله، تلاش او برای ‌الحاق زنجان به ‌‌آزربایجان و استقلال مجموع آن دو از ایران، و دروغ‌پردازی ‌در باره‌ی ‌قاجارها توسط تاریخ‌نگاری مشروطه‌خواه‌ و محمد سعید اوردوبادی‌

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/11/blog-post_14.html

صاحب جمع و توفیق همدانی: دولت قاجار تنها با کومک «تورانیان» و «تورک‌ها» می‌تواند نجات یابد

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post.html

طرح صولت‌الدوله ‌برای مهاجرت و کوچ جمعی ایل قشقایی به‌‌ عوثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_14.html

توصیه‌ی انورپاشا به ‌اعلان استقلال مسلمانان (تورک‌های) قفقاز جنوبی، عقد پیمان اخوت بین این دولت و دولت مستقل گورجی با امپراتوری عوثمان‌لی و جلوگیری از تشکیل قوای مسلح ارمنی

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_5.html

مرتضی‌قلی خان بیات، الحاق خانات بیات ماکو (و خوی و سالماس و اورمو‌ و سولدوز و ...) به‌‌ امپراتوری عوثمان‌لی و خریطه‌ی درویش پاشا

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_9.html

دو سند از شخصیت ملی تورک مرتضی‌قلی‌ خان بیات – اقبال‌السلطنه ‌ماکوئی: جمع‌آوری قوشون برای آزادسازی روستاهای منطقه‌ی نخجوان اشغال شده ‌توسط ارمنیان و سرکوب اشقیای کورد اسماعیل آقا سیمیتقو

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/05/blog-post_29.html

شعبه‌ی ایرانی کومیته‌ی تورک اوجاغی عوثمان‌لی به‌ ‌روایت عمارلو

https://sozumuz1.blogspot.com/2024/09/blog-post_14.html



[1] شخصیت ملی تورک ولی‌عهد محمدحسن میرزا قاجار تبریزی

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_3.html

[2][2] خاطرات میرزا احمدخان عمارلوئی از رجال آزادیخواه انقلاب مشروطه (نماینده‌ی ادوار دوم تا سوم مجلس شورای ملی)، به کوشش علی امیری. ناشر کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورا. سال نشر: 1391

[3] ٣- حاجی میرزا محمودخان دولو علامیر قاجار، معروف به ‌احتشام السلطنه. وی یک مشروطه‌طلب میانه‌رو و معتدل و دارای خرد سیاسی بود و نظر مثبتی به‌ فعالیت انجمن‌های انقلابی و تندروی مشروطیت و انجمن‌های ایالتی و ولایتی نه‌داشت. احتشام السلطنه ‌که ‌مدتی ریاست مجلس را نیز بر عهده ‌داشت، در تشریح تندروی‌ها و خشونت‌طلبی‌هایی که‌ به‌ نام انقلاب و نظام مشروطه ‌در میان گروهی از افراطیون مشروطه‌طلب وجود داشت، چنین می‌گوید: « انجمن‌های ایالتی و ولایتی به ‌کارهایی پرداخت که‌ نه ‌تنها خارج از تکالیف قانونی بود، بلکه‌ بالفعل در تخریب آن اساس مقدس و ملی، عامل اصلی و موثر بود، ... بدبختانه ‌بعضی از وکلاء که‌ در راسشان تقی‌زاده‌ و حاجی میرزا ابراهیم آزربایجانی قرار گرفته ‌بودند، اصطلاح انقلاب کبیر فرانسه‌ از زبانشان نه‌می‌افتاد و عاشق گیوتین و دادگاه‌های انقلاب بودند که ‌ظرف یک ساعت، حکم اعدام شاه‌ و درباریان و جمیع وزراء و امرای حال و گذشته‌ را صادر نماید». وی برای پیش‌برد اهداف مشروطه ‌خواستار سازش با شاه‌ و نزدیکی و هم‌کاری دربار، دولت و مجلس بود. اما رهبران افراطی و تندروی مشروطه‌طلب به‌ رهبری تقی‌زاده ‌او را تهدید به ‌قتل کردند و او هم در مجلس تقی‌زاده ‌را خیانت‌کار خواند (تقی‌زاده، در ادبیات سیاسی تورک هم، «خائن اعظم» لقب گرفته‌ است). احتشام السلطنه‌ در ایام جنگ جهانی اول هشت سال سفیر کبیر دولت قاجار در استانبول پایتخت امپراتوری عوثمان‌لی بود. وی قبلا ریاست «كومیسیون سرحدی و تحدید حدود میان ایران و عوثمان‌لی» را بر عهده ‌داشت. احتشام السلطنه‌ گرایشات آلمانوفیلی داشت. متفقین نیز احتشام السلطنه‌ را طرف‌دار آلمانی‌ها می‌دانستند. همسر وی یک سوئیسی از طرف پدر آلمانی و از طرف مادر فرانسوی بود. احتشام السلطنه‌ قبلا اجازه‌ی تاسیس مدرسه‌ی آلمانی در تهران را داده، بعدها رفت و آمدهای سیاسی متعددی به‌ آلمان و اقامت در برلین داشت. احتشام السلطنه‌ که‌ مسلط بر تورکی عثمان‌لی بود، در سال‌های اقامت خود در استانبول، با كومیته‌ی «اتحاد و ترقی» كه ‌پیش از جنگ جهانی اول تا شكست عوثمان‌لی حاکمیت را در دست داشت دارای روابط حسنه ‌بود و آن‌ها هم مانند حکومت‌های «سلطان رشاد» و «سلطان محمد ششم» با او با احترام شایسته ‌و خوش سلوكی رفتار می‌کردند. احتشام السلطنه‌ در جریان جنگ جهانی اول موافقت کرد که ‌ایرانیان مقیم عوثمان‌لی در ترکیب اوردوی اسلام عوثمان‌لی به ‌میدان‌های جنگ اعزام شوند.

No comments:

Post a Comment