Saturday, June 18, 2022

داستان کینیاز دالگوروکی، توطئه‌ی قائم مقام برای خلع محمدشاه‌ و پایان دادن به ‌سلسله‌ی قاجار به ‌سبب تورک و موغول بودنشان

 

داستان کینیاز دالگوروکی، توطئه‌ی قائم مقام برای خلع محمدشاه‌ و پایان دادن به ‌سلسله‌ی قاجار به ‌سبب تورک و موغول بودنشان

 

مئهران باهارلی

 

در یک داستان تاریخی - تخیلی[1] بنام «پرنس دالگوروکی» (کینیاز دالگورکی)، تالیف شده‌ در ربع آخر حیات سلسله‌ی تورک قاجار، مطلبی در باره‌ی توطئه‌ی صدر اعظم قائم مقام فراهانی برای خلع محمد شاه ‌از سلطنت و تعویض سلسله‌ی قاجار به ‌سبب تورک و از نژاد موغول بودنشان با سلسله‌ی پاک‌سرشت زندیه‌ آمده ‌است.

صرف ذکر شدن این مطلب در یک کتاب – هر چند از ژانر ادبیات تخیلی - که ‌تالیف دهه‌ی اول قرن بیستم است، نشان می‌دهد که‌ در آن زمان تز تورک و موغول یعنی بیگانه ‌بودن قاجاریان، و ضرورت پایان دادن به‌ حاکمیتشان بر ایران به‌ همین دلیل و جای‌گزینی این سلسله‌ی تورک با یک سلسله‌ی ایرانی – خودی و مشخصا زندیه، در ادبیات سیاسی وقت ایران کاملا معلوم بود (به‌ واقع بیگانه‌ بودن تورک‌ها و ضرورت پایان دادن به ‌حاکمیت قاجارهای تورک و بیگانه‌ بر ایران، گفتمان اصلی حرکت انگلیسی مشروطیت بود). 

اشارات کسروی به‌ موضوع توطئه‌ی خلع سلطنت محمدشاه ‌و تعویض سلسله‌ی قاجاری به ‌سبب تورک و موغول بودنشان در داستان پرنس دالگوروکی

کسروی در دو اثر خود به ‌این مطلب داستان پرنس دالگوروکی اشاره ‌کرده‌ است: «پس از مرگ فتح‌علی شاه‌ و نشستن محمدشاه‌ بر تخت سلطنت، سید ابوالقاسم قایم مقام فراهانی صدراعظم با این عنوان که‌ محمد شاه‌ تورک است و نژاد موغولی دارد و اختیار خود را به ‌روس‌ها سپرده‌ است، قصد برکناری او و بر تخت سلطنت نشاندن فردی از خاندان زند را داشت. وی این ایده‌ی خود را مخفیانه ‌با حکیم احمد گیلانی یکی از روحانیون و موللایان شیعی برجسته ‌در تهران مطرح کرده ‌بود و با او در این رابطه ‌مشورت می‌کرد. این دو می‌خواستند پادشاهی را از قاجاریان تورک درآورده ‌به‌ خاندان زند بازگردانند. اما دالگوروکوف توسط میرزا حسین‌علی نوری [بهاء الله ‌بعدی] از این توطئه‌ مطلع شد و ماجرا را به‌ محمدشاه ‌اطلاع داد؛ حکیم احمد گیلانی را با خوراندن زهری به ‌دست میرزا حسینعلی نوری به‌ قتل رسانید و محمد شاه ‌را به‌کشتن قایم مقام واداشت ...». همانگونه‌ که‌ دیده ‌می‌شود به‌ نظر کسروی دلیل توطئه‌ی قایم مقام و حکیم احمد گیلانی برای خلع محمدشاه‌ از سلطنت در داستان پرنس دالگوروکی، تورک و موغول نژاد بودن محمدشاه‌ و دلیل تلاش آن‌ها برای تعویض سلسله‌ی قاجاری با زندیان، پاک طینت (یعنی ایرانی نژاد بودن) زندیان و در نتیجه ‌بد طینت (یعنی بیگانه‌ و تورک نژاد بودن قاجارها) است.

اشاره‌ی اول کسروی به‌ توطئه‌ی ضد تورک در داستان پرنس دالگوروکی: «چون فتح‌علی شاه‌ مرده ‌و محمدشاه ‌به ‌جای او نشسته، قایم مقام به ‌عنوان اینکه‌ محمد شاه‌ تورک است و نژاد موغولی (؟) دارد، وآنگاه ‌اختیار خود را به ‌روس‌ها سپرده، می‌خواسته ‌او را بردارد و کسی را از خاندان زند پادشاه‌ گرداند. در این باره‌ با حکیم احمد [گیلانی] نامی که‌ از عرفای ایران شمرده ‌می‌شده‌ شور نهانی می‌داشته. ولی دالغورکی به ‌وسیله‌ی میرزا حسین‌علی [نوری] از آن آگاه‌ گردیده ‌و این است از یک سو زهری به‌ میرزا حسین‌علی [نوری] داده‌که‌ به ‌حکیم احمد خورانیده ‌و از یک سو محمدشاه‌ را به‌ کشتن قایم مقام واداشته‌...»[2].

اشاره‌ی دوم کسروی به ‌توطئه‌ی ضد تورک در داستان پرنس دالگوروکی: «چون فتح‌علی‌شاه‌ مرده‌ و محمدشاه ‌به‌ جای او نشسته ‌و قایم مقام با حکیم احمد [گیلانی] نامی از موللایان تهران چنین می‌خواسته‌اند پادشاهی را از قاجاریان تورک در آورده، به ‌خاندان زندی بازگردانند، دالغورکی به‌ دستیاری میرزا حسین‌علی [نوری] از این داستان آگاه‌ گردیده‌ و به‌ جلوگیری کوشیده. بدینسان که ‌با دست میرزا حسین‌علی [نوری] زهر به‌ حکیم خورانیده ‌و محمدشاه‌ را از چگونه‌گی آگاه‌ گردانیده‌ و به ‌کشتن قایم مقام واداشته‌...»[3].

اصل پاراگراف مربوط به‌ توطئه‌ی ضد تورک در داستان کینیاز دالگوروکی:

«پس از رمضان یک روز دوشنبه‌ میرزا حسین‌علی [نوری – بهاء الله ‌بعدی] در گرمی‌ی هوا آمده‌ بود که‌ مرا ملاقات نماید. ولی من در دو فرسنگی‌ی شهر بودم. پس از آمدن به‌ شهر در صندوق نامه‌هایم یک نامه‌ از او دیدم که راپورت داده ‌بود که ‌دیشب غروبی قائم مقام صدر اعظم به‌ خانه‌ی حکیم احمد گیلانی آمده‌ بود و من به ‌وسیله‌ی گل محمد نوکر حکیم به‌ عنوان اینکه‌ صدر اعظم را به‌ بینم وارد اوتاق قهوه‌خانه ‌شدم. حکیم با قائم مقام می‌گفت: «این شخص (محمد شاه) لایق سلطنت نیست، نوکر اجنبی است و باید یک نفر ایرانی پاک‌طینت مثل زندیه‌ پادشاه ‌شود. وسایل کار را به‌ توسط و کومک اعیان و سردارها باید فراهم کرد و همسایه‌ی جنوبی [بریتانیا] حاضر است همه ‌جور با ما مساعدت کند». و حکیم احمد هم تصدیق می‌کرد. و می‌گفت: «شما و تدبیرات شما این شخص را به‌ سلطنت رسانیده. من چندین مرتبه‌ در این خصوص به ‌شما گفتم، ولی مواقعی چند به‌ دست آمد که‌ شما مانع شدید. خصوصاً هنگامی که‌ در نگارستان بودیم و اغلب شاهزاده‌گان بلافصل مدعی سلطنت بودند و اگر بزرگان زندیه‌ را حاضر نداشتید، علی میرزای ظل السلطان که‌ بود. و به علاوه ‌میان این چند نفر شاهزاده ‌یک نفر که ‌لایق بود به ‌تخت می‌نشاندی». قائم مقام فرمود: «ملاحظه‌ خواهید نمود که ‌این جوان مریض که ‌نوکر اجانب است، مثل پدرش ناکام از دنیا خواهد رفت و حق به‌ حق‌دار خواهد رسید»[4].

تطابق قسمت مربوط به ‌توطئه‌ی ضد تورک در داستان کینیاز دالگوروکی با واقعیات تاریخی:

کتاب کینیاز دالگوروکی که ‌آمیخته‌ای از رویدادهای تاریخی و ماجراهای تخیلی است، بر اساس دشمنی ‌با بابیت و بهائیت و برای اثبات این ادعا که ‌مذاهب و ادیان بابی و بهائی طرح و آفریده‌ی دولت روسیه‌ی تزاری هستند، تالیف شده ‌است. بعضی ‌از مطالب و مضامین مطرح شده‌ در این کتاب از جمله ‌منسوبیت به و تالیف این کتاب توسط پرنس دالگوروکی، ‌محصول آفرینش ادبی ‌و خیالی مولف آن ‌است و با واقعیات تاریخی انطباق ‌ندارد. اما مطالب و مضامین معین دیگری در این کتاب از قبیل معلومات عمومی بوده، با واقعیات تاریخی ‌منطبق هستند و یا از آن‌ها الهام گرفته‌‌‌اند. مانند وجود توطئه و طرح‌هایی با منشاء داخلی و خارجی برای ساقط کردن سلسلسه‌ی قاجاری به‌ سبب بیگانه‌ و تورک و موغول بودنشان و تلاش برای جای‌گزینی آن دولت تورک با دولت زندی به‌ سبب نژاد پاک ایرانی دومی. در زیر به ‌بعضی از این موارد اشاره‌ کرده‌ام:

١-تلاش برای پایان دادن به‌ سلسله‌ی قاجاری: 

ساقط کردن سلسله‌ی قاجاری به ‌جرم تورک بودن، آخرین عملیات از زنجیره‌ی عملیات پی در پی دولت‌های غربی - اوروپایی برای پایان دادن به‌ حاکمیت تورک بر ایران در نیمه‌ی دوم قرن نوزده ‌و ربع اول قرن بیستم بود. مهم‌ترین حلقه‌های این زنجیر عبارت بودند از جنبش تنباکو، شورش‌های بابی، قتل امیر کبیر؛ ترور شاهان و مقامات قاجاری توسط ازلیان و مانقورت‌ها و تروریست‌های قفقازی، حرکت مشروطیت انگلیسی، اشغال تهران توسط مشروطه‌طلبان و داشناک‌ها و گیلک‌ها و بختیاری‌ها، خلع محمدعلی شاه از سلطنت، و در نهایت کودتای سوم اسفند. از طرف دیگر، ساقط کردن دولت قاجاری دارای دو ریشه ‌و بُعد، یکی کشوری و دیگری تاریخی - گلوبال بود. در مقیاس کشوری، پایان دادن به‌ سلسله‌ی قاجاری نمود و مرحله‌ای از کشمکش تاریخی تورک - تاجیک (فارس) بود. در مقیاس تاریخی - گلوبال، پایان دادن به ‌سلسله‌ی قاجاری در ایران، بخشی از ماستر پلن (طرح و پروژه‌ی کلان) غرب – اوروپا برای پایان دادن به‌ حاکمیت تورک در اوروپای جنوب شرقی، شمال آفریقا، آسیای صغیر، قفقاز؛ بخش‌های اوروپایی، قفقازی، مرکزی، شرق دور و سیبیریایی روسیه؛ تورکستان - آسیای میانه، خاورمیانه؛ شبه‌قاره‌ی هند و تورکستان چین در قرن نوزده‌ و ربع اول قرن بیستم بود که ‌به ‌پایان دادن به‌ حاکمیت تورک گورکانیان بر هند در نیمه‌ی قرن نوزده، سپس اشغال قفقاز و مناطق تورک‌نشین روسیه‌ی مرکزی و قفقاز و سیبیریا و آسیای میانه‌ توسط روسیه ‌در همان قرن؛ و سقوط دولت تورک قاجاری در ایران و اشغال و فروپاشی امپراتوری عثمانلی در ربع اول قرن بیستم توسط دولت‌های غربی - اوروپایی منجر گشت.

٢-کاندیداتوری زندیان برای حاکمیت بر ایران به ‌جای تورک‌ها: 

در این داستان زندها به‌ صورت ایرانی پاک نژاد و نیکو گوهر و نامزد برای جانشینی قاجارهای تورک و موغول عرضه‌ می‌شوند. این داستان پایه‌های تاریخی دارد. پس از قتل نادرشاه ‌افشار در سال ١٧٤٧ و متلاشی شدن دولت تورک افشاری، دولت‌های صلیبی و استعمارگر اوروپایی و مشخصا سه‌ دولت روسیه، بریتانیا و فرانسه ‌که ‌از حاکمیت سیاسی عنصر تورک بر ایران و منطقه ‌ناراحت و ناخشنود بودند، جدّاً و مصرّاً به ‌طراحی و اجرای پروژه‌هایی برای «تغییر رژیم» در ایران بر اساس تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی و پایان دادن به‌ حاکمیت تورک و در عوض، تاسیس یک دولت خالصاً ایرانی - ایرانیک آغاز کردند. در این میان اولین کاندید ایشان برای جانشینی حاکمیت تورک، خاندان زند بود که‌ پس از قتل نادرشاه ‌و در منطقه‌ی شیراز پدیدار شد و دولت‌های انگلستان، فرانسه‌ و روسیه ‌در ظهور آن نقش مهمی داشتند. گرچه‌ آغا محمدخان قاجار با پیش راندن این مساله‌ که ‌حاکمیت بر ایران حق قاجارها (تورکمانان تورک - موغول) است (مشروعیت تورکی)، توانست با پایان دادن به‌ سلسله‌ی زندی و تاسیس سلسله‌ی قاجار دوباره‌ عنصر تورک را بر ایران حاکم کند، اما دولت‌های استعمارگر و صلیبی اوروپایی هرگز اومید خود را برای حاکم کردن عنصر ایرانیک زند بر ایران از دست ندادند. آن‌ها در نهایت با انقلاب مشروطیت - کودتای سوم اسفند - تاسیس سلسله‌ی پهلوی موفق به ‌پایان دادن حاکمیت تورک بر ایران و «تغییر رژیم» - اما نه ‌جایگزینی زندیان - شدند[5].

٣-کشمکش بیزیمکی – اؤزگه ‌در دوره‌ی قایم مقام:  

در این داستان ماجرای توطئه ‌برای پایان دادن به‌ حاکمیت تورک بر ایران در دوره‌ی صدراعظمی قائم مقام و سلطنت محمدشاه‌ اتفاق می‌افتد. قرار دادن این ماجرا در دوره‌ی سلطنت محمدشاه ‌و صدارت قائم مقام توسط مولف مبنای تاریخی دارد. چرا که‌ سال‌های حاکمیت محمد شاه ‌به ‌واقع هم سال‌های ظهور دوباره‌ و سر بلند کردن کشمکش تاریخی تاجیک – تورک، این بار تحت عنوان «بیزیمکی – اؤزگه» (خودی – غیر خودی) و مجادله‌ بین تورک‌ها و تاجیک‌ها برای سلطه ‌بر دربار و دولت قاجار بود. به‌ لحاظ تاریخی دور جدید کشمکش تورک – تاجیک در این مقطع (بیزیمکی – اؤزگه) با قتل قائم مقام و به‌ صدارت رسیدن حاجی میرزا آغاسی ایروانی که‌ شخصیتی تورک‌گرا بود و به ‌نفع تورک‌ها پایان یافت. («کشمکش تورک و تاجیک»، همواره‌ در طول تاریخ وجود داشته‌ است: در گذشته‌ی دور در شکل «جنگ توران و ایران»، در دوره‌ی صفویه‌ به‌ شکل «جدال قیزیل‌باش و تاجیک»، در اوائل دوره‌ی قاجاری در شکل «کشمکش آزربایجانی و عراقی» (آزربایجان: بخش اصلی منطقه‌ی ملی تورک‌نشین در شمال غرب ایران و یا تورک‌ایلی، عراق: منطقه‌ی ملی فارس‌نشین و یا فارسستان امروزی از عراق عجم)، در دوره‌ی محمدشاه ‌در شکل «بیزیمکی – اؤزگه» (خودی و غیر خودی) و با ظهور مشروطیت در فورم «اختلاف تورک و فارس»؛ در بُعد سیاسی به‌ شکل «رقابت تهران و تبریز» دو دارالسلطنه‌ی هم‌زمان دولت قاجاری (تهران شاه‌نشین، تبریز ولیعهد‌نشین)، در بُعد ادبیات نفرت به‌ شکل «فارس سگ و تورک خر»، ..... . در عرصه‌ی سیاسی تفوق در این نبرد، تا دوره‌ی مشروطیت، کمابیش با تورکان دارای شعور قومی تورک که ‌تا آن زمان حاکمیت سیاسی و سلطنت و اوردو را تحت کونترول داشتند بود. با اشغال تهران توسط مشروطه‌طلبان انگلیسی نه ‌تنها حاکمیت محمدعلی شاه، بلکه ‌حاکمیت تورک بر دربار و دولت و بر کل ایران عملاً پایان یافت).

٤-محمدشاه‌ شخصیتی تورک‌گرا بود: 

دلیل آنکه ‌مولف داستان، محمدشاه ‌را به‌ طور سمبولیک به ‌عنوان شاهی که ‌بایست خلع شده‌ و به‌ جایش یک عنصر ایرانیک پاک طینت بر تخت سلطنت بنشیند انتخاب کرده، آن است که‌ محمدشاه‌ غازی به‌ واقع هم یک سلطان دارای شعور ملی تورک و حمیت تورکی بارز بود. در منابع تاریخی ثبت شده‌ که‌ محمدشاه ‌غازی، در یک جمع رسمی و عمومی با بیان افتخار به‌ منسوبیت به ‌نسل اوغوزخان و اصلیت والای تورک، و با ادای شکر و سپاس‌گزاری به‌ خداوند کریم بابت نائل شدن‌اش به‌ این سعادت، غرور ملی خود را نشان داده ‌است[6]. محمدشاه‌ و صدراعظم او حاجی میرزا آغاسی شخصیت‌هایی آزاداندیش و اصلاح‌طلب و بر مذهب تورکی قیزیل‌باشی (علوی) بودند و با فارس‌گرایان و روحانیون شیعی امامی و حامیان آن‌ها یعنی انگلیس‌ها که‌ خواهان ایجاد حاکمیتی ایرانیک – فارس بودند سر ناسازگاری داشتند. این دو با خواست‌های سیاسی رجال فارس و دولت انگلستان در داخل ایران و منطقه‌ هم همواره مخالفت می‌نمودند. در دوره‌ی محمدشاه ‌تورک‌گرا، تفوق در دربار از آن رجال تورک و رشته‌ی امور دولت تماما در دست تورک‌ها و آزربایجانیان بود، حکام ایالات و ولایات از تورک‌ها انتخاب و با نظامیان آزربایجانی تقویت می‌شد ....

٥-نقش گیلانی‌ها در ساقط کردن قاجارها: 

در این داستان نقش گیلانی‌ها و یا دقیق‌تر گیلک‌ها (ملتی ایرانیک در ساحل جنوب غربی دریای خزر) در دشمنی با سلسله‌ی تورک قاجاریه ‌و مشخصا حرکت مشروطه‌ی انگلیسی، با کاراکتر حکیم احمد که ‌گیلانی است تاکید و برجسته ‌شده ‌است[7]. به‌ واقع پس از تبریز مرکز ایالت آزربایجان که‌ بازی خورد و یا خیانت کرده ‌مجری درجه‌ اول دسیسه‌های ضد تورک صلیبیان و پارسیان و داشناک‌ها و .... برای پایان دادن به‌ سلسله‌ی قاجاری و حاکمیت تورک بر ایران تحت نام مشروطیت شد، رشت و گیلان دومین مرکز حرکت ضد تورک مشروطه ‌در ایران بود. صمدخان شجاع الدوله ‌هم به ‌تبانی گیلگ‌ها برای خلع سلطنت قاجارها و پایان دادن به حاکمیت تورک بر ایران اشاره‌ کرده ‌است: «شما می‌دانید که ‌‌این قولدورهای‌ رشتی، مازندرانی ‌و بختیاری‌ چرا برای ‌سرنگون کردن محمدعلی‌میرزا از تخت سلطنت کوشش کردند؟»[8]

٦-موضع مثبت بهاییان به‌ قاجارها: 

در این داستان میرزا حسین‌علی نوری و یا بهاء الله ‌بعدی به‌ صورت شخصی طرف‌دار قاجار و مورد حمایت روسیه‌ی تزاری عرضه‌ شده ‌که ‌به ‌لحاظ تاریخی و در خطوط کلی خود صحیح است. بر خلاف ازلیان که‌ دشمن خونی قاجارها و جریانی برانداز و خشونت‌طلب و خون‌ریز و تروریست و دارای عقایدی آمیخته‌ به ‌ناسیونالیزم افراطی فارسی، نژادپرستی آریایی و باستان‌گرایی ایرانی و پارسی‌گرایی – زرتشت‌گرایی و .... و از رهبران و مدیران اصلی حرکت ضد تورک مشروطیت و انجمن آزربایجان و تاسیس مدارس فارسی زبان و .... بودند؛ بهائیت اندکی پس از تشکل، گذشته‌ی آمیخته ‌با خشونت و ترور و ... خود را تقبیح و ترک کرد و از حرکات براندازانه ‌و کلا سیاست اجتناب نمود.

تاریخ نوشته ‌شدن کتاب:

مولف و سال دقیق تالیف این داستان معلوم نیست. بنا به ‌خاطرات اعظام قدسی[9]، نسخه‌ای خطی از این داستان «نسخه‌ی خطی ابوالحسن بسطامی» پیش از کودتای ١٢٩٩ شمسی (۲۲ فوریه ‌۱۹۲۱ میلادی)، در زمان نخست وزیری قوام‌السلطنه ‌در خراسان در اختیار او بوده ‌است. بر اساس بعضی موضوعات و مطالب مطرح شده ‌در آن می‌توان برهه‌ی زمانی تالیف کتاب را دقیق‌تر بدست آورد:

١-اشاره به ‌اشغال قلمروی عثمانلی از طرف اوروپائیان در سال ١٨٧٨: 

در کتاب به ‌تصرف سرزمین‌های امپراتوری عثمانلی توسط دول اوروپایی اشاره ‌شده‌ است: «دولت‌های دیگر قسمت عمده‌ی مملکت ما را، همچنین قسمت عمده‌ی مملکت عثمانی را عدواناً تصرف کردند». احتمالا منظور مولف کونگره‌ی برلین به ‌ریاست بیسمارک صدراعظم آلمان و عهدنامه‌‌ی برلین منعقده ‌در ژوئن ١٨٧٨ بین امپراتوری عثمانلی، امپراتوری روسیه، بریتانیای کبیر، امپراتوری آلمان، امپراتوری اوتریش - مجارستان و شاهنشاهی ایتالیا و فرانسه‌ است که‌ تصمیمات آن منجر به‌ تجزیه‌ی امپراتوری عثمانلی گردید. طبق این عهدنامه‌ صربستان، بولغارستان، رومانیا و قاراداغ از امپراتوری عثمانلی تجزیه؛ ولایات بوسنا - هرسک و روم‌ایلی شرقی ایجاد؛ ولایت تِسِلا به‌ یونان؛ سانجاق قوتور به ‌ایران؛ ولایات قارس، باتوم، آرتوین و آرداهان به ‌روسیه ‌واگذار؛ و ولایت قبرس به‌ انگلستان کرایه ‌داده ‌شد. سه ‌سال بعد تونس نیز به ‌استناد این معاهده ‌از طرف فرانسه‌ اشغال گشت.

٢-اشاره ‌به‌ عباس عبدالبهاء رهبر بهائیان پس از ١٨٩٢: 

در داستان کینیاز دالگوروکی، نام پسر بزرگ میرزا حسین‌علی نوری - بهاء الله ‌یعنی عباس افندی ملقب به‌ عبدالبهاء برده‌ شده ‌است. عباس افندی – عبدالبهاء در سال ۱۸۹۲ رهبری بهائیان را برعهده‌ گرفت و تا ۱۹۲۱ میلادی مسئولیّت اداره‌ی جامعه‌ی بهائی را برعهده‌ داشت.

٣-وجود عناصر اتحاد اسلام عثمانلی و تخطئه‌ی فرقه‌گرایی شیعی و موللایان و آخوندهای شیعه ‌در کتاب

در کتاب عناصری از اندیشه‌ی اتحاد اسلامی عثمانلی و انتقاد از فرقه‌گرایی شیعی و موللایان شیعه ‌و ... وجود دارد. «اسلام یک دین است؛ اسلام عبارت از خدا و قرآن است و یک اصول دارد. ... اسلام جز این چیز دیگری نیست؛ مسلمان هرگز لعن به‌ صحابه‌ی رسول خدا نمی‌نماید؛ حضرت محمد خود قبل از رحلت (در نحوه‌ی جانشینی بعد از او) اجماع امت را ملاک رهبری مسلمین قرار داده بود؛ ...».  همانگونه‌ که ‌معلوم است تمام سلاطین قاجار از جمله ‌محمد شاه‌ غازی و ناصرالدین شاه‌ مخالف فرقه‌گرایی شیعی و سنی‌ستیزی موللاهای شیعه‌ بودند و تعلق خاطری به‌ اندیشه‌ای که ‌کمابیش با اتحاد اسلام عثمانلی – سلطان عبدالحمید یکسان بود داشتند. اوج مقبولیت اندیشه‌ی اتحاد اسلام عثمانلی در ایران مصادف با دهه‌ی اول قرن بیستم و سال‌های سلطنت مظفرالدین شاه‌ قاجار که‌ خود شخصا معتقد راسخ اتحاد اسلام عثمانلی بود است.

٤-انعکاس گفتمان‌ها و ادبیات مشروطه‌ ‌در کتاب: باستان‌گرایی ایرانی، تمجید از مذهب ایران (زرتشتی)، نژادپرستی آریایی، عرب‌ستیزی ...

در این کتاب ملیت‌گرایی افراطی ایرانی – فارسی، ادبیات نژادپرستانه‌ی آریایی و باستان‌گرایی ایرانی دیده ‌می‌شود. مانند کاربرد صفت «پاک طینت» برای زندیه‌ به‌ معنی پاک نهاد، پاک سرشت، دارای گوهر نیکو از منظر نژادی در مقابل تورک و موغول نژاد برای قاجاریان. و یا عبارت «نژاد آرین‌ها بی نهایت مغرور و وطن‌پرست و با ذکاوت هستند» که ‌عینا مطابق با ادبیات نژادپرستانه‌ی مشروطه‌طلبان، مانند میرزا آقاخان کرمانی متوفی ۱۸۹۶ میلادی و ... است. در کتاب ادبیات عرب‌ستیزانه‌ نیز وجود دارد که ‌یکی از گفتمان‌های اساسی حرکت مشروطیت انگلیسی – با مدیریت مشترک پارسیان هندوستان – زرتشتیان بومی و ازلیان و .... بود: «یک دسته ‌عرب به ‌امر خدای بزرگ یک چنین ملت بزرگی را مغلوب کرد. پروردگار عالم از میان یک مللی که ‌در یک منطقه‌ی خشک و بی آب و علف زنده‌گی می‌کردند و قوت لایموت نداشتند و به‌ شتربانی ایرانیان افتخار می‌کردند، شخصی برگزید تا شرق و غرب عالم را به‌ یک دین در آورد ...». اینها همه‌ اشاره‌ به ‌تالیف این کتاب در سال‌های اوج جنبش مشروطیت دارد.

٥-مواضع شدید ضد یهود: 

در کتاب از زبان دالگوروکی جملات زیر گفته ‌شده‌اند: «اغلب نقاط خاک عثمانی را گردش کرده ‌و برای او هم فکر خوبی کرده‌ بودم. کوردها همه ‌ایرانی هستند. در آن‌ها به‌ واسطه‌ی اختلاف نژاد باید اتحاد مسلمین را بر هم زد. ولی نفوذ رقیب ما در این سرزمین هزار مرتبه ‌بیشتر از ماست...». مولف در این جملات که آن‌ها را از زبان دالگوروکی بیان کرده از یک طرف عثمانلی‌دوستی خود را نشان می‌دهد، زیرا ایجاد اغتشاش در عثمانلی را دسیسه‌ی دولت‌های استعمارگر اوروپایی قلمداد کرده است؛ از طرف دیگر این جملات حاکی از گسترش ایده‌های نژادپرستی آریایی و ناسیونالیسم افراطی ایرانی – فارسی در دوره‌ی مشروطه‌طلبان است  که کم کم از دشمنی با کوردها به سبب جنگ شیعی – سنی، به همبسته‌گی با آن‌ها بر اساس نژاد آریایی در حرکت بود. مواضع ضد یهود بسیار شدید ابراز شده ‌از زبان حکیم احمد گیلانی هم مطابق با دیدگاه‌های شیعی و هم چنین مشروطه‌طلبان است که ‌به ‌شدت تحت تاثیر ناسیونالیسم ارمنی و ذهنیت صلیبی دول اوروپایی وقت که هر دو ‌فوق العاده‌ ضد یهود بوده و هستند است.

٦-الهام گرفتن مولف از کتاب سیاست طالبی عبدالرحیم طالبوف تالیف ١٩٠٢- چاپ ١٩١١

به‌ نظر می‌رسد مولف داستان کینیاز دالگوروکی، از کتاب سیاست طالبی اثر عبدالرحیم طالبوف تبریزی[10]، متفکر و مولف تورک ایران‌گرا-فارس‌گرای مققیم قفقاز ملهم و متاثر بوده ‌است. این کتاب که ‌طالبوف آن را در سال ١٩٠٢ نوشته‌ بود، برای اولین بار در تهران در سال ١٩١١ به‌ چاپ رسید. تاثیر سیاست طالبی بر داستان کینیاز دالگوروکی هم در انتخاب نام و پردازش کاراکتر دالگوروکی و هم در طرح و مضمون داستان دیده ‌می‌شود. هر چند دالگوروکی‌های این دو کتاب، شخصیت‌های متفاوتی هستند. دالگوروکی کتاب سیاست طالبی «پرنس نیکولای سئرگئیئویچ دالگوروکوف» (١٨٤٠-١٩١٣) سفیر روسیه‌ در اواخر عهد ناصرالدین شاه‌ و ‌یکی از چهره‌های گفت‌وگوهای خیالی کتاب است که در امور داخلی دولت قاجار از جمله‌ «عزل شاهزاده‌ ظل‌السلطان» دخالت می‌کند. دالگوروکی داستان کینیاز دالگوروکی، «دیمیتری ایوانوویچ دالگوروکوف» (١٧٩٧-١٨٦٧)، وزیر مختار روس در عهد محمد شاه ‌و اوایل عهد ناصرالدین شاه‌است که‌ ظل السلطان را به ‌دعوی سلطنت پس از مرگ فتح‌علی شاه ‌تحریک می‌کند و ....

در باره‌ی نویسنده‌ی داستان:

در بعضی از مقدمه‌های نشرهای داستان پرنس دالگوروکی ادعا می‌شود ‌این کتاب ترجمه‌ی اصل آن که‌ در روسیه ‌منتشر شده، است. مثلا در چاپ اول گفته می‌شود اصل کتاب به‌ صورت نوشته‌ای روسی در «مجله‌ی شرق، اورگان کومیسر خارجی شوروی، زیر عنوان یک نفر سیاسی روحانی، در اوت ١٩٢٤ و ١٩٢٥» در روسیه ‌منتشر شده ‌است. و یا شخصی به‌ اسم آقای نیکو، در نشریه‌ی آئین اسلام، شماره‌ی ١٨، صفحه‌٣ ادعا می‌کند اصل این کتاب «یک پرونده‌ی سری سیاسی دولت تزاری راجع به ‌باب و بهاء همراه‌ با عکس‌های متعدد است که‌ در قطع و شکلی مجله‌ مانند پس از انقلاب اوکتوبر توسط لنین در روسیه‌ منتشر شده ‌است. تاکنون درستی هیچ‌کدام از این ادعاها نشان داده‌ نشده‌ و منابع روسی ادعایی هم یافته و یا نشر و معرفی نشده‌اند. در حال حاضر اجماع بر آن است که این کتاب، داستانی در ژانر ادبیات تاریخی - خیال‌پردازانه است.

بعضی منابع که معتقد به نوشته شدن این داستان در ایران هستند، حدسیاتی در مورد مولف ایرانی کتاب انجام داده‌اند. از جمله‌ آن را اثر شیخ ابراهیم زنجانی و علی جواهرکلام .... غیره ‌شمرده‌اند.

به ‌نظر اینجانب - پس از تدقیق مضمون کتاب و گفتمان‌های مطرح شده‌ در آن - این داستان به‌ احتمال زیاد در نیمه‌ی دوم دهه‌ی اول قرن بیستم (١٩٠٥-١٩٠٩)، در اوج قدرت‌گیری و فعالیت‌های براندازانه‌ی ازلی‌ها و عمومی شدن گفتمان‌های نژادپرستانه‌ی آریایی و باستان‌گرایی ایرانی و لزوم پایان دادن به‌ حاکمیت تورک بر ایران توسط جنبش مشروطیت و خلع سلطنت از قاجاریان به ‌سبب تورک و موغول بودن آن‌ها و .... ، شاید قبل از اشغال تهران توسط مشروطه‌طلبان انگلیسی؛ و شیوع اندیشه‌ی اتحاد اسلام عثمانلی و مخالفت با فرقه‌گرایی شیعی و موللایان شیعه، .... تالیف شده ‌است. و اما مولف این داستان تاریخی – تخیلی، می‌تواند شخصی متاثر از اتحاد اسلام عثمانلی، مخالف با مشروطه‌طلبان افراطی و انگلیسی، دارای تمایلات مثبت به‌ دولت قاجار که‌ مانند آن دولت بین ازلیان و بهائیان فرقی نمی‌گذارد باشد که این اثر را در افشاء ماهیت و وابسته‌گی ازلیان به‌ خارجیان به‌ عنوان یک ضد حمله‌ تالیف کرده است.

برای مطالعه‌ی بیشتر: کشمکش تاریخی تورک و تاجیک، پایان دادن به ‌سلسله‌ی قاجار به ‌سبب تورک بودنشان، ماهیت ضد تورک جنبش مشروطیت انگلیسی

روایت محمود محمود از «اختلاف تورک و فارس» و حمایت انگلستان از فارس‌ها در مقابل تورک‌ها در دوره‌ی قاجاری

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_25.html

تعویضِ طائفه‌یِ قولدورآسای قاجاریانِ تورک با سلاله‌یِ طاهره‌یِ نجیبِ پهلوی فارس

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_15.html

دوکتور رضا نور: معنی ساقط کردن دولت قاجاری و تاسیس دولت پهلوی، پایان دادن به‌سنت حاکمیت خاندان‌های تورک بر این کشور است

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_21.html

رسول‌زاده: ناسیونالیسم ایرانی- فارسی خصلت همیشه‌گی حرکت مشروطیت؛ و ساقط کردن سلسله‌ی اشغال‌گر و بیگانه‌ی تورکمان قاجار هدف غایی آن بود.

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_18.html

سیر سسیل اسپرینگ سفیر انگلستان: مشروطیت حرکتی بر اساس نژاد و مذهب فارسی شیعی، و برضد تورک‌های بیگانه‌ی قاجار است

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_9.html

دو شعر تورک‌ستیز پان‌ایرانیستی و باستان‌گرا از ابراهیم پورداوود، و اشاره‌ای به‌ اوستاد او سید عبدالرحیم خلخالی از رهبران مانقورت انجمن آزربایجان

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/05/blog-post_15.html

اعلانیه‌ی میرزا رحیم تبریزی ١٩٠٧: اعتراضی مردمی به‌ گفتمان ضد تورک جنبش مشروطیت ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_11.html

ضد دولت تورک قاجار بودن جنبش مشروطیت و عدم پیوستن مردم اورمیه ‌بدان

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_24.html

پان‌ایرانیست‌های انجمن آزربایجان در دوران مشروطیت

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_22.html

مشروطه‌طلبان معتدل تورک‌گرا و مشروطه‌طلبان افراطی فارس‌گرا

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post.html

محمدعلی شاه، خواستار و دوست‌دار مشروطیت که ‌قربانی تباه‌کاری‌های دیگران (و خود) گشت....

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_12.html

پخمه ‌تورک مشروطیت‌چی‌له‌ری

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_8.html

از خیانت‌های آزربایجان‌گرایان مشروطه‌طلب و دموکرات‌های آزربایجان: برآمدن رضاشاه

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_12.html


[1] این کتاب با نام‌های گوناگونی در ایران به ‌چاپ رسیده‌‌ است: اعترافات دالگورکی، گزارش گینیاز دالقورکی، یادداشت‌های کینیاز دالقوروکی، خاطرات دالگورکی، اعترافات سیاسی- یادداشت های کینیاز دالگوروکی، زنجیر خوشبختی، .... اسم خانواده‌ی اشرافی روس «دالگوروکوف» - «دالگوروکیی» (لفظا به معنی بازوی دراز، دوررس، ...) در زبان فارسی با املاهای متعدد مانند «دالگورکی»، «دالغورکی»، «دالقورکی»، «دلگروکی»، «دلقاروکی»، .... نوشته‌ شده‌ است.

[2] احمد کسروی. آفتاب حقایق یا دروغ رسوا – ١، ص ١٦٩. پرچم، شماره‌ی ویژه‌ی پرچم. سال یکم، شماره‌ی چهارم، نیمه‌ی دوم اوردیبهشت ١٣٢٢

[3] احمد کسروی. بهایی‌گری، چاپ چهارم، تهران ١٣٣٥. ص ٨٨

[4] کینیاز دالگورکی (نام کامل: گوشه‌های فاش نشده‌ای از تاریخ چند چشمه‌ از عملیات حیرت‌انگیز کینیاز دالگورکی جاسوس اسرارآمیز روسیه‌ی تزاری و نکات جالب توجه‌ از پیدایش مذهب !!! بابی و بهائی در ایران.  ص ١٨-١٩. از نشریات کتاب‌فروشی حافظ، دارنده: سید ابوالقاسم مرعشی. تهران – ایستگاه‌ سرچشمه، بها ٢٠ ریال.

لینک دانلود:

https://s9.picofile.com/file/8361914400/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%DA%A9%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%D8%B1%DA%A9%DB%8C.pdf.html

[5] فرمان کاترینای دوم امپراتریس روسیه ‌در سال ١٧٨٤ برای تاسیس سلسله‌ای ایرانیک، و جلوگیری از تاسیس سلسله‌ای تورک در ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_6.html

[6] محمدشاه ‌قاجار: از منسوبيت به ‌اصل والای تورک و نسل اوغوزخان سربلند، و بابت اين سعادت شکرگزار خداوند هستم

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_26.html

[7] اطلاعات داده ‌شده‌ در قسمت‌های مختلف کتاب در باره‌ی کاراکتر خیالی حکیم احمد گیلانی چنین است: حکیم احمد گیلانی مردی فاضل، صاحب عقیده‌ و ایمان و عارف مسلکی بود؛ از همه‌ی علما و حکما فاضل‌تر بود؛ در گذر نوروزخان از خانه‌های اعیانی بزرگ داشت؛ ده ‌دوازده‌آبادی در اطراف تهران و مازندران داشت؛ میرزا ابوالقاسم قائم مقام که‌ دشمن ماست با حکیم احمد گیلانی محرمانه‌ آمد و شد دارد؛ شب‌ها جمع کثیری در منزل حکیم احمد گیلانی مجتمع می شدند و شب‌های دوشنبه‌ و جمعه‌ ذکر می‌گرفنتد؛ میرزا آقاخان نوری هم در این خانقاه‌ سر سپرده ‌بود...

[8] صمدخان شجاع‌الدوله، تلاش او برای ‌الحاق زنجان به ‌آزربایجان و استقلال مجموع آن دو از ایران، و دروغ‌پردازی ‌در باره‌ی ‌قاجارها توسط تاریخ‌نگاری مشروطه‌خواه - محمد سعید اوردوبادی‌

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/11/blog-post_14.html

[9] حسن اعظام قدسی (اعظام الوزاره)، خاطرات من یا تاریخ صد ساله ‌ایران، دو جلد (تهران، نشر کارنگ، 1379) صص 910- 929

No comments:

Post a Comment