کتاب درسی مشروطیت: 
بعد از این تورکی حرف نهزنیم. 
اگر او تورکی حرف زد جواب نهدهیم
مئهران باهارلی
در زیر عکس دو صفحه از یک کتاب درسی (دروس هشتاد و چهار، و هشتاد و پنج) به زبان فارسی از دورهی مشروطیت را دادهام. در این دو صفحه زبان تورکی به طور ضمنی با نادانی، جهالت، تاریکی، مردهگی و دشمنی مترادف شمرده میشود، و کودکان تورک صراحتاً به اجتناب از تورکیگوئی و تورکینویسی دعوت میگردند: «ما سر درس تورکی حرف نهمیزنیم، او اگر تورکی حرف بهزند من جواب نهمیدهم، ما قرار میگذاریم بعد از این تورکی حرف نهزنیم». اما زبان فارسی با وطنپرستی، علم، دانایی، ترقی، زندهگی و نجابت مترادف نشان داده شده، و کودکان تورک تشویق به فارسیگوئی و فارسینویسی میشوند: «فارسی زبان رسمی ماست، فارسی زبان شیرین است، زبان ما فارسی است، من میتوانم فارسی حرف بهزنم، من میتوانم فارسی بهنویسم، من میتوانم به زبان فارسی مکتوب بهنویسم، ما فارسی را از همهی شاگردها زودتر یاد گرفتیم، ....».
۱-منتشر کنندهی این صفحه در اینترنت، نام و مشخصات کتاب و این که
این کتاب درسی برای کدام مقطع تحصیلی، در چه زمانی و توسط چه نهاد و مقامی چاپ و
منتشر شده، و یا منبع عکس این صفحات را - در صورتی که آنها را از یک سایت دیگری اخذ
نموده باشد - ذکر نهکرده است. اما با توجه به خصوصیات املایی و چاپی و مضمون این
دو صفحه میتوان گفت که این کتاب مربوط به سالهای حرکت مشروطیت در دههی اول ۱٩٠۰
و توسط بروکراتها-تکنوکراتهای تورکستیز و فارسگرای تازه به دوران رسیدهی
مشروطهطلب و یا نهادهای تحت کونترول آنها، و قطعاً قبل از تاسیس سلسلهی پهلوی در
سال ۱٩۲٥ منتشر شده است: ۱-رسم الخط متن (چسبیده نوشتن میتوانم، یکسان نهبودن
ابعاد کلمات)، ۲-اشتباه و پس و پیش چاپ شدن شمارهی صفحات ٩۳ و ٩٤ در بالای صفحه
(اشتباهات چاپ سنگی در آن دوره بسیار مرسوم بود)، اشاره به رسمی شدن زبان فارسی (ممنوع
کردن تعلیم و تعلم به زبان تورکی در مدارس جدید توسط انجمن معارف تهران در سال ١٨٩٨،
و سپس توسط انجمن معارف تبریز در سال ۱٩٠٠، و رسمیت انحصاری دوفاکتوی زبان فارسی
با انتشار قانون اساسی و لوایح و قوانین و ... توسط مشروطهطلبان)، ذکر این مطلب
که تبریز شهر ولیعهدنشین ایران است (پیش از تاسیس سلسلهی پهلوی در سال ۱۹۲۵)، نوشتن
طهران به جای تهران (قبل از تاسیس فرهنگستان در سال ١٩٢٨)، و ... 
۲- این سند نشان میدهد که در مورد زبان تورکی در ایران، یک سیاست «نسلکشی زبانی» رسمی - دولتی، از دههی ۱۲۷۰ شمسی (دههی ۱۸۹۰ میلادی)، یعنی مراحل اولیهی مشروطیت آغاز شده و تا به امروز نزدیک به صد و سی سال و به مدت پنج نسل ادامه یافته است. نسلکشی زبانی، طبق مادهی سوم-یک، کونوانسیون ملل متحد در منع و مجازات جنایت نسلکشی، ای-۷۴۹، ۱۹۴۸، «ممنوع ساختن» استفاده از زبان یک گروه در روابط روزمره، در مدارس، و چاپ و انتشار آثار بدان زبان است و میتواند به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم تجلی کند:
الف-ممنوعیت مستقیم: مانند تنبیه بدنی، کودکان متعلق به گروه ملی اقلیت و یا بومی، ضرب و شتم میشوند، بدون غذا نگاه داشته میشوند، دهانهایشان به دلیل آن که به زبان خود صحبت کردند شسته میشود،.....
ب-ممنوعیت غیر مستقیم: روشهای ساختاری و یا روانی. زبان گروه ملی اقلیت به عنوان یک زبان تحصیلی اصلی و در تعلیم و تعلم و تعامل و مراقبت از کودکان بهکار برده نهمیشود، معلمین به زبان مذکور در دبستانها و مدارس پیشدبستانی وجود نهدارند، کودکان به سبب کاربرد زبانشان سرافکنده و یا سرزنش میشوند و در نتیجه خود زبان خود را بهکار نهمیبرند، کتابخانهها و انتشاراتیها در عرصهی چاپ و پخش آثار و ادبیات بر علیه زبانهای مزبور تبعیض اعمال میکنند، ....
۳-در این صفحه چند روش مرسوم نسلکشی زبانی تورکی مشاهده میشود:
الف-ممنوع
ساختن تعلیم و تعلم و تحصیل به زبان تورکی، عدم 
استفاده از مفردات و کتب تورکی، و به جای آن استفاده از مفردات و کتب فارسی
در امر تحصیل کودکان تورک، ممنوع ساختن و نهی کاربرد زبان تورکی به صورت شفاهی و
مکتوب از سوی شاگردان و محصلین.
ب-
تبلیغات منفی بر علیه زبان تورکی و تلاش برای ایجاد حس نفرت از زبان تورکی و سرافکندهگی
و شرم به سبب تورکیگوئی و تورکینویسی در کودکان تورک از طریق مترادف شمردن تورکی
با نادانی، تاریکی، جاهل بودن، مردهگی، دشمنی. در عوض مترادف نشان دادن زبان فارسی
با وطنپرستی، نجیب بودن، دانایی، علم، دوستی، زندهگی، ترقی و .... 
ج-مغزشوئی
کودکان تورک با جا انداختن این دروغ که (زبان ما فارسی است)، در حالی که زبان
فارسی هرگز زبان ملت تورک نه بود و مخصوصا از دورهی مشروطیت به بعد، برای ملت
تورک، صرفاً یک زبان بیگانه و تحمیلی بوده است. 
د-تبلیغ شوونیسم زبانی فارسی و «گوروپیسم (Goropism)»[1] فارسی (یک زبان را دارای خصوصیات فوق العاده و استثنائی و برتر تلقی کردن، و شبهریشهشناسی عجیب و غریب کلمات بر اساس این باور و ...)، از جمله با شیرین خواندن زبان فارسی (فارسی زبان شیرین است). در حالی که شیرینی و تلخی یک زبان امری نسبی و ذوقی است. در شرایط فعلی برای ملت و بخصوص کودکان تورک، زبان بیگانه، تحمیلی و قاتل فارسی اگر مزهای داشته باشد آن مزه تلخی زهر است.
۴-این سند همچنین دال بر وجود سیاست «نسلکشی» بر علیه ملت تورک در ایران است. طبق تعریف موجود در مادههای ۲-ای (انتقال قهرآمیز کودکان یک گروه به گروهی دیگر) و ۲-ب (وارد آوردن خسارت جدی بدنی و روانی به اعضای یک گروه) از کونوانسیون مذکور بند ۴ در بارهی نسلکشی، هنگامی که کودکان منسوب به یک گروه بومی و یا اقلیت معین (در ایران، کودکان تورک)، قسمت عمدهی مفردات آموزشی و تحصیلات پایهی خود را به زبان خود تورکی دریافت نهمیکنند و در عوض مجبور به تحصیل در یک زبان فارسی، آن هم در محیطی که زبان خودشان تورکی در آن غایب است میگردند، و در صورتی که این وضعیت به مدت چندین نسل ادامه یابد (در ایران اقلاً به مدت پنج نسل، از دورهی مشروطیت تاکنون ادامه یافته است)، گروه اقلیت و یا بومی تورک به طور جبری و قهری در گروه مسلط و غالب فارس آسیمیله میشود و در نتیجه نسلهای جدید تورک اقلاً به لحاظ زبانی، و اغلب به لحاظ فرهنگی هم، به گروه غالب فارس منتقل میشوند. بسیار محتمل است که قسمت قابل توجهی از کودکان تورک که به زبان خود تحصیل نهکردهاند، به نوبهی خود در آینده زبان تورکی را به کودکان خودشان هم یاد نهدهند. یعنی تحصیل اجباری به زبان گروه ملی غالب فارس، نخست باعث جابجایی و سپس جایگزینی زبان مادری تورکی آنها با زبان گروه غالب و مسلط فارسی شده و بدینگونه تداوم زبانی بین نسلهای تورک را منقطع و از بین میبرد. و این نه تنها مصداق بارز «نسلکشی زبانی»، بلکه مصداق «نسلکشی» هم است.
۵- در این صفحه ادعا میشود (زبان رسمی ما فارسی است). جملهی مذکور اشاره به ممنوع کردن تحصیل به زبان تورکی و اجباری نمودن زبان فارسی در مدارس در سالهای پایانی دههی قبل از امضای فرمان مشروطیت (۱۲۷۰ شمسی -۱۸۹۰ میلادی) و تدابیر دیگری که بعد از آن در دورهی حرکت مشروطیت ضد تورک به زبان فارسی موقعیت زبان رسمی دوژور انحصاری عطاء کرد است.
فارسگرایان، تورکستیزان و پانایرانیستها که در اواخر قرن نوزده جامعهی فرهنگی و روشنفکری تهران و تبریز را تماما و قسمت اعظم بروکراسی دولت قاجار را به درجهی مهمی تحت نفوذ و تسلط خود در آورده بودند، هشت سال قبل از امضای قانون اساسی مشروطیت در سال ۱٩٠٦، توسط انجمنهای معارف (انجمن تاسیس مکاتب ملیهی ایران) در تهران و تبریز در «کتابچهی نظامنامهی انجمن معارف - مخصوص مدارس و مکاتب»، تعلیم و تعلم به زبان فارسی در مدارس را اجباری و تحصیل به زبان تورکی را ممنوع کردند. این تشبث که اولین حملهی علنی و رسمی به زبان تورکی و نخستین اقدام عمده برای رسمیت دوژور – حقوقی – قانونی زبان فارسی و ممنوعیت دوژور زبان تورکی در دوران مودرن است با اعتراض کمرنگ و مقاومت ناموفق مظفرالدین شاه، پادشاه تورکگرا و دموکرات قاجار در سال ۱۹۰۰ روبرو شد[2].
با ظهور حرکت مشروطیت انگلیسی، موسسین و سران و اعضای انجمنهای معارف در میان پیشگامان و رهبران آن حرکت ضد تورک در تهران و تبریز جای گرفتند. (سید یحیی دولتآبادی، و پانایرانیستهایی مانند حاجی محمدعلی بادامچی، حسن تقیزاده، محمدعلی تربیت، ...). این افراد و دیگر دولتمردان و رهبران ضد تورک مشروطهطلب، بسیار مایل بودند که اصل رسمیت زبان فارسی به طور انحصاری را هم در قانون اساسی مشروطه (۸ دی ۱۲۸۵ شمسی) و متمم آن (۱۴ مهر ۱۲۸۶ شمسی) بهگنجانند. اما بیمناک از مخالفت مظفرالدین شاه، پیگیر جدی این امر نهشدند. به عبارت دیگر، در سایهی مظفرالدین شاه، قانون اساسی مشروطه و متمم آن بیطرفی نسبی زبانی را مراعات نمود و در مورد زبان رسمی سکوت اختیار کرد. با این همه، رهبران ضد تورک جنبش مشروطیت انگلیسی، مخصوصا دموکراتهای آزربایجان تبریز و آزربایجانگرایان ایرانگرا و پانایرانیست، با کاربرد زبان فارسی در نگارش «قانون اساسی» (١٩٠٦) و «متمم قانون اساسی»، گذاردن شرط دانستن زبان فارسی و سواد فارسی برای انتخاب شدن در «نظامنامهی انتخابات (اصنافى) مجلس شوراى ملى» (۱۲۸۵/۰۶/۱۸)، «لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی» (١٩٠٧) توسط انجمن ایالتی آزربایجان، و بعدا «قانون بلدیه»، «قانون ثبت» (۱۲۹۰) و ... گامهای متعدد مهمی در راه اعطای موقعیت رسمیت قانونی - حقوقی (دو ژور) به زبان فارسی برداشتند. این اقدامات خائنانهی مشروطهطلبان و دموکراتهای آزربایجان تبریز در حالی انجام میگرفت که ایران در آن مقطع کشوری با پادشاهی تورک، تحت حاکمیت دولت تورک قاجار، با اکثریت نسبی جمعیتی تورک بود و تورکها خود رهبری جنبش مشروطیت را برعهده داشتند. علاوه بر آن در هزار و دویست سال گذشته تورکی همیشه یکی از زبانهای رسمی دوفاکتو در دولتهای تورک و موغول حاکم بر ایران، و ایضاً یک زبان تعلیم و تعلم در مکاتب بود. با این وصف میتوان گفت که جنبش مشروطه، تاریخ تبدیل تورکستیزی-تورکزدائی به سیاست رسمی دولت ایران و آغاز سیاست راهبردی دولت ایران «نسلکشی زبانی تورکی» است.
۶- در این دو صفحه مولف اعتراف میکند که کودکان تورک فارسی نهمیدانند (من پارسال فارسی نهمیدانستم، او نهمیتواند به فارسی حرف بهزند، ما فارسی را از همهی شاگردها زودتر یاد گرفتیم، ...). این سطور یکبار دیگر این واقعیت تاریخی را تائید میکند که زبان فارسی زبان بومی و ملی مردم تورک نهبود و نیست، بلکه از دورهی مشروطه به بعد، برای ملت تورک، یک زبان «تحمیلی» است. تبدیل زبان فارسی به یک زبان «رابط» در مناطق تورکنشین ایران از جمله در آزربایجان و دیگر نقاط تورکایلی، در دورهی مشروطیت به بعد و در حال حاضر، نه محصول یک نیاز و روند طبیعی، داوطلبانه و یا تاریخی، بلکه محصول قدغن نمودن زبان تورکی، برچیدن نظام تحصیلی تورک و بستن مدارس تورکزبان، و در عوض تاسیس و گسترش مدارس فارسیزبان استعماری، ممنوعیت انتشار کتب و نشریات تورکی و آتش زدن آنها، تحمیل زبان فارسی به زور ارتش و قانون و بخشنامه و توبیخ و اخطار و ترسانیدن و مغزشوئی کودکان و جوانان تورک در مدارس فارسی و رسانههای فارسی برای ایجاد حس نفرت و شرم از تورکیگوئی و تورکینویسی بوده و است.
۷- سیاست رسمی تورکیستیزی و حذف زبان تورکی از ایران در یک صد و سی سال اخیر، بر خلاف آنچه آزربایجانگرایان محلیگرا ادعا و تبلیغ میکنند، صرفاً محدود به چند استان و شهر آزربایجانی در شمال غرب ایران نهبوده و نیست. بلکه همهی ملت تورک ساکن در ایران و متناسب با پراکندهگی وی، کل سطح کشور، منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران (تورکایلی) و دیگر مناطق ملی تورکنشین (کانتونهای تورک) در مرکز ایران، در جنوب و در شمال شرق آن، را هدف گرفته است. این کتاب درسی نیز که در آن کودکان از تورکیگوئی و تورکینویسی نهی میگردند، به احتمال زیاد برای تدریس در سراسر کشور، و نه منطقهی خاصی تهیه شده و همهی کودکان تورک در سرتاسر ایران را هدف مغزشوئی قرار داده است.
۸-این سند از زبان ما با نام واقعی «تورکی»، همان گونه که مردم ما خود آن را مینامد و خودنامگذاری طبیعی و تاریخی اوست، یاد میکند. تعویض نام زبان تورکی به آزری، آزربایجانی، تورکی آزری، تورکی آزربایجانی و دهها دیگرنامگذاری بر اساس استان و شهر و طائفه و ...، توسط خارجیان، دولت ایران، ایرانگرایان و آزربایجانگرایان، یک دسیسهی متاخر استعماری، نژادپرستانه، الیتیست و اوریانتالیست بوده و مولفهای از سیاست گستردهتر تورکستیزی و نسلکشی زبانی و ملی تورک در ایران است. نخبهگان و فعالین سیاسی تورک مخصوصا آزربایجانگرایان که نام زبان تورکی ما را به آزربایجانی و تورکی آزربایجانی و .... عوض میکنند، مرتکب خیانت به ملت تورک و زبان تورکی شده و میشوند.
۹-اینگونه مدارک و وثیقههای مستقیماً مربوط به تاریخ زبان و فرهنگ ملت تورک، به لحاظ مستندسازی تاریخ سیاستهای رسمی و دولتی صد و سی سالهی تورکستیزی، فارسسازی (فارسیفیکاسیون) و نسلکشی زبانی ملت تورک در ایران، و روشنگری و آگاهیدهی در بارهی ظهور و سیر و نهادها و شخصیتهای طراح و مجری آنها بسیار حائز اهمیت هستند. وظیفهی محققین، تاریخنگاران، دانشمندان، ادبا و فعالین حقوق بشری مسئول و باوجدان آن است که اینگونه اسناد و مدارک را – که بدون شک در آرشیوهای دولتی ایران نمونههای متعددی از آنها موجود میباشد - علنی کرده، و به طرزی شایسته و بایسته با ذکر کامل مشخصات اسناد و منابع و آرشیوهای حاوی آنها انتشار دهند.
۱۰- تاکنون- به جز مقالات منتشر شده در سؤزوموز - بررسیهای علمی و مستند در بارهی روند و تقویم ممنوعیت زبان تورکی، برچیدن نظام تحصیلی و مدارس تورک، روندهای فارسسازی و نسلکشی زبانی تورکها در ایران و مکانیزمها و نهادهای طراح و مجری این سیاستها بر اساس آرشیوهای دولتی و اسناد و منابع منتشر نهشده است. نتیجتاً علاوه بر ملت تورک، افکار عمومی مردمان ایران و جهان و نیز مراکز علمی و تحقیقاتی و سیاسی ذیربط از وجود سیاست رسمی و دولتی فارسسازی تورکها و نسلکشی زبانی تورکی در ایران بیاطلاع ماندهاند:
الف- در ایران دستیابی محققین مستقل تورک به این مدارک و وثیقهها و اسناد و آرشیوهای دولتی مربوط به آسیمیلاسیون اجباری ملت تورک، فارسسازی وی و نسلکشی – نسلکشی زبانی وی اصولاً ممنوع است.
ب- در جامعهی تورک، فرهنگ حفظ میراث تاریخی، سیاسی و مدنی گذشتهگان و فرهنگ مستندسازی و آرشیوسازی اسناد و مدارک و منابع و ... در نتیجهی توسعهنهیافتهگی اجتماعی، عقبماندهگی مدنی و نهبود شعور ملی وجود نهدارد. از این منظر، نخبهگان تورک دو سدهی اخیر، مخصوصاً فعالین سیاسی آزربایجانگرا عقبماندهترین گروه نخبهگان در میان تمام ملل منطقه (ارمنی، کورد، آسوری، فارس، یهودی، ...) بهشمار میروند.
ج-تاریخنگاری آزربایجانی و اشخاص و جریانات آزربایجانگرا (هر دو گونهی آزربایجانگرایی پانایرانیستی از دورهی مشروطیت، و آزربایجانگرایی استالینیستی - میکویانی از دورهی حکومت ملی آزربایجان) با محلیگرائی، فتیشیسم نام آزربایجان، هویتهای ملی جعلی آزربایجانی و آزری و ...، آجنداهای منحرف سیاسی، سطحینگری و هوچیگری، شعارهای آناکرونیک و ماکزیمالیستی و خیالپردازانه و ... قریب به یک قرن است که ملت تورک و محققین و تاریخنگاران تورک را از پرداختن به مسائل ملی واقعی خود، از جمله مستندسازی تاریخ معاصر ملت تورک و سیاست رسمی-دولتی نسلکشی زبانی و ملی تورک منحرف کردهاند.
مانقورتیسم -شارلاتانیسم آزربایجانی و انکار واقعیت آغاز نسل کشی زبانی و ملی تورک در دوران مودرن توسط حرکت ضد تورک مشروطیت: بعد از نشر نخستین این سند تاریخی - مقاله، یک آزربایجانگرای منسوب به خط «آزربایجانگرایی شارلاتانی - لومپنی - لاتی - فاشیستی»، به اسم «اومود دوزگون Umud Düzgün» (ا.ع)، در یک سری نوشتهی مبتذل و سفیهانه و با ادبیاتی که کاملا منطبق با پستفطرتی و رذالت و فرومایهگی شدید و خاص این دسته و شخص او است، شروع به ترور شخصیت مولف نمود. این واقعه طبیعی و قابل انتظار است. زیرا آزربایجانگرایی به لحاظ تاریخی و به سبب قبول کردن تاریخنگاری آزربایجانی و هویت ملی آزربایجانی که هر دو ضد تورک هستند، محصول و ادامه و متمم پانایرانیسم و ذهنیت صلیبی و استعمار و توسعهطلبی دشمنان تورک و در خدمت آنها است. به همین دلیل هم آزربایجانگرایان جریان ضد تورک مشروطیت را ابلهانه تقدیس میکنند، از روشنگری محققین و مورخین و مولفین تورک در بارهی آن و افشاء ماهیت واقعی ضد تورکاش به شدت عصبانی و پریشان میشوند، و خود را موظف میبینند که به هر طریق از جمله با ترور شخصیت محققین و مورخین و مولفین تورک از برملا شدن حقایق جلوگیری کنند. استفراغات ذهنی «اومود دوزگون Umud Düzgün» آزربایجانگرای ضد تورک شارلاتان و دنی هم به همین سبب است.
منابع:
مئهران
باهارلی. اسناد دولتی در بارهی منسوخ کردن زبان تورکی و فارسسازی اجباری تورکها
توسط مدارس فارسیزبان بنا به گزارشات رسمی سالهای ١٣٠٤-١٣٠١ 
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post.html
کتاب
درسی مشروطیت: بعد از این تورکی حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_19.html
کتاب
درسی دورهی مشروطیت: زبان مردم تورک در آزربایجان قبل از غلبهی موغول، فارسی بود
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_9.html
مئهران
باهارلی. جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال
بختیاری - ایران مرکزی
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_11.html
مئهران
باهارلی. خانم معلم و صندوق جریمهی تکلم به زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_21.html
مئهران
باهارلی. قومیتگرائی افراطی فارسی و مراسم کتابسوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_22.html
مئهران
باهارلی. دانشآموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ- همدان اصلاً زبان فارسی نمیدانند
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_28.html
مئهران
باهارلی. دستور مظفرالدین شاه برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء
بایسته به تعلم آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post.html
مئهران
باهارلی. ٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسهی تورک خیر یوردو (صلاحیه) اورمیه و ١٠٧ مین
سالگرد مدرسهی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_22.html
مئهران
باهارلی. همهی زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء میباید رسمی شوند
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post.html
مئهران
باهارلی. مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسلکُشی زبانی و زبانکُشی دولتی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_18.html
مئهران
باهارلی. دهکدهی جهانی و زبان فارسی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_21.html
مئهران
باهارلی. عقبگرد به سنگر ملی، مشترک و سراسری
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_16.html
مئهران
باهارلی. سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک ورشکست شده است
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_10.html
مئهران
باهارلی. هویتپروری و برابریخواهی ملی تورک: مبارزهای علیه نژادپرستی، نئو فاشیسم
و نئو کولونیالیسم
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_15.html
مئهران
باهارلی. تورکیخوانی و تورکینویسی و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و
معاصر شدن مردمان ایران است
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_22.html
Linguistic
genocide
http://privatewww.essex.ac.uk/~patrickp/lhr/Linguistic%20genocide.htm
Modern cases of
linguistic genocide
http://listverse.com/2010/02/26/10-modern-cases-of-linguistic-genocide/
[1] Goropism (usually uncountable, plural
goropisms) (linguistics): 1-A hypothesis, similar to the one originally
propounded by Goropius which is now discredited, that some attested or modern
language such as Dutch, Hebrew, or Turkish was the original language of human
beings. 2-An absurd etymology proposed as part of such a hypothesis.
[2] لغو ممنوعیت زبان تورکی
در مدارس توسط مظفرالدین شاه به ترغیب سلطان عبدالحمید
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_35.html
دستور
مظفرالدین شاه برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به
تعلم آن



siz hiç turk deyişiz! sizin gayeniz Azerilere yardım etmek değildir sizin gayeniz Iran’ı paramparça etmek ve moğul ve araba karıştığı kanlarınızı her yere sapmaktır. amma oda hiç olmayacak. Bonuda böyle balesiniz.
ReplyDeleteAzeriler bana ne? İranın parçalanması sana ne?
Deleteسلام.وقت بخیر.منظورتون از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۲۰ هستش؟
ReplyDeleteبازه ی گسترده ۱٨٩٨-۱٩۲٥ و به نظر من احتمالا بین۱٩٠٩ (اشغال تهران توسط مشروطه طلبان) - آغاز جنگ جهانی اول ۱٩۱٤ است.
Delete